کرمانشاه - دفترخاطرات

آخرین اخبار:
دفترخاطرات
اشک‌هایم را پنهانی بدرقه راهشان کردم
گفتگو با مادر سه شهید اهل تسنن«علی، علی محمد و قادر شریفی»

اشک‌هایم را پنهانی بدرقه راهشان کردم

«خاتون‌کاکاویسی»، مادر شهیدان گفت: فرزندانم کم توقع و دلسوز بودند. هر بار که از خانه بیرون می‌زدند دلشوره‌های عجیبی می‌گرفتم و وقتی که برمی‌گشتند تازه احساس خوشبختی می‌کردم. زمانی که از عراق راهی ایران شدند اشک در چشمانم جمع شده بود برای اینکه اشک‌هایم را نبینند برگشتم و با گوشه روسری‌ام آن را پاک و بدرقه راهشان کردم.
وقتی به ایران برگشتم خانواده‌ام مرا نمی‌شناختند
روایتی خواندنی از دوران اسارت جانباز و آزاده کرمانشاهی«هوشنگ آزادی»

وقتی به ایران برگشتم خانواده‌ام مرا نمی‌شناختند

«هوشنگ آزادی»، می‌گوید: وقتی به ایران بَرگشتم 18 کیلو وزن کم کرده بودم خانواده‌ام مرا نمی‌شناختند تا اینکه توسط نشانه مادر‌زادی روی دست چپم شناسایی شدم.
سومار را آزاد می‌کنم| روایتی خواندنی از برادر شهید «محمد بابایی»

سومار را آزاد می‌کنم| روایتی خواندنی از برادر شهید «محمد بابایی»

برادر شهید «محمد بابایی» می‌گوید: شهید، با عشق و علاقه‌ای که به خاک و وطنش داشت و لبیک به فرمان امام راحل به عضویت ارتش‌ درآمد و به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد و می‌گفت؛ تا آخرین قطره خونم از کشورم دفاع خواهم‌ کرد و تا زمانی که سومار زادگاهم را از دست این متجاوزان بعثی آزاد نکنم، از مبارزه دست نخواهم کشید.
فرزندم تا آخرین لحظه با دشمن جنگیده بود
پدر شهید ارتشی «اکبر فتاحی»:

فرزندم تا آخرین لحظه با دشمن جنگیده بود

«عزیز فتاحی»، می‌گوید: دهم مرداد 1370 به همراه شش نفر دیگر به منطقه‌ای برای پاکسازی جاده از مین و گشت زنی اعزام شده بودند. کارشان را انجام داده و موقع برگشتن ضد انقلابیون کمین می‌کنند و آنها را زیر نظر می‌گیرند. وقتی نزدیک می‌شوند فریاد می‌زنند «تسلیم شوید و‌گرنه تیراندازی می‌کنیم» آنها هم تسلیم نشدند و سریع سنگر می‌گیرند و هر دو گروه به سمت هم تیراندازی می‌کنند. اکبر هیچ وقت حاضر به تسلیم نشد و تا آخرین لحظه با دشمن جنگید.
تله انفجاری شاهرخ را به شهادت رساند
روایتی کوتاه از همرزم شهید «شاهرخ دایی‌پور»

تله انفجاری شاهرخ را به شهادت رساند

«سید حبیب شاهی»، می‌گوید: روز قبل از حادثه 50 کیلومتر پاک سازی کردیم و پیش رفتیم. صبح فردا که قرار شد بقیه ی عملیات پاکسازی انجام بگیرد، از پایگاه‌تی3 به سمت مقر مشترک با سایر نیروهای مقاومت به راه افتادیم، 40 یا 50 کیلومتر که جلو رفتیم، ماشین از سمت راست که سردار نشسته بود روی تله‌ی انفجاری رفت و منفجر شد و سردار به شهادت رسید.
نذر یک سرباز برای امام حسین (ع)
گفتگو با همسر شهید مدافع حرم کرمانشاه «خیرالله احمدی‌فرد»

نذر یک سرباز برای امام حسین (ع)

«آمنه کمرخانی»، می‌گوید: «دو دختر به نام‌های زهرا و زینب دارم و یک پسر به اسم محمدحسین که بعد از شهادت حاجی به دنیا آمد. رفقایش گفتند حاجی رفت و کنار حرم امام حسین (ع) نذر کرد و از خدا خواست‌ که یک سرباز برای امام حسین (ع) به ما بدهد و اسمش را محمدحسین گذاشت.»
واقعه13 آبان، غرور مقدس و حماسه آفرینی را در ملت ایران زنده نگه داشته است
یادداشت فرزند شهید«اکبر زارعی» ؛

واقعه13 آبان، غرور مقدس و حماسه آفرینی را در ملت ایران زنده نگه داشته است

«جعفر زارعی» فرزند شهید «اکبر زارعی» به مناسبت گرامیداشت 13 آبان، سالروز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام (ره) و روز دانش آموزدر یادداشتی نوشته است: 13 آبان، برای همیشه قدرت، غیرت، غرور مقدس و حماسه آفرینی را در ملت ایران زنده کرد و درس های بزرگی از رشادت، شهادت و دلیری را در آیینه تمام نمای این مرز و بوم نصب تا به همه مردم عالم نشان دهند که هیچ ظلمی برای همیشه پایدار نیست و دیوار ستم در هر کجا که باشد شکستنی است.
اعزام به جبهه| مروری بر خاطرات خودنوشت شهید «تیمور جعفری»

اعزام به جبهه| مروری بر خاطرات خودنوشت شهید «تیمور جعفری»

باران شديدی مي باريد از ماشین پیاده نشدم گردان خبير به حلبچه رفت و من چون تقاضاي رفتن به گردان حنين را داده بودم مرا باز گرداندند و در بسيج تيپ 126 شب را گذرانديم و فردای آن روز برگه اطلاعات و معرفی نامه را به گردان حنين آوردم، آنجا هم مرا به گروهان حمزه فرستادند.
فیلم سینمایی«اتاقک گِلی» روایتی بی‌نظیر از عملیات مرصاد
تهیه کننده فیلم سینمایی«اتاقک گِلی»؛

فیلم سینمایی«اتاقک گِلی» روایتی بی‌نظیر از عملیات مرصاد

تهیه کننده فیلم سینمایی «اتاقک گِلی» گفت: داستان «اتاقک گلی» یکی از تک قصه های بی‌نظیر دفاع مقدس و نماد بارز کل جنگ است که نشان می‌دهد مردم و رزمندگان ما چطور با اتحاد و همدلی در مقابل دشمن ایستادند.
۱
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه