دفتر خاطرات - او كارهاي سخت تر را بيشتر دوست مي داشت
مهرماه سال 1352 اولين ملاقات من با آقا مهدي در ساختمان شماره
7 دانشكده فني تبريز رخ داد . جواني آرام و با چهره اي دوست
داشتني كه در عمق نگاهش يك غم كهنه نهفته بود. راز و رمز اين
غم و چهره آرام دنياي عجيبي است كه تاكنون هيچكس در ترسيم
واقعي آن موفق نبوده است همچنين به خاطر عظمت مهدي و بزرگي
همراه با اخلاص او ساواك نيز هرگز به درون پرغوغاي او دست
نيافت و نااميد از ظاهر خاموش او به حيله هاي ديگر دست زد.
« او بنده اي از بندگان خدا بود كه صبر اخلاص صداقت در عمل
سلامت در نفس شجاعت و فداكاري تواضع و فروتني بي ادعايي و كم
حرفي و پركاري و سختكوشي را در حد كمالش در وجودش پر كرده بود.
» هرچه به روزهاي پيروزي انقلاب نزديك مي شديم فعاليت آقا مهدي
رنگ معنوي تري به خود مي گرفت . با اينكه آقا مهدي مسلح بود
اما هرگز بدون اجازه امام يا نمايندگان امام اعتقاد به استفاده
از آن را نداشت در دوران دانشجويي (بين سالهاي 52 تا 56 ) آقا
مهدي معتقد بود كه دل كندن از مال مقدمه ايست براي دست شستن از
جان ; دقت در عبادت و انس با قرآن و آشنايي با مباني بعنوان يك
موتور محرك و چراغي راهنما براي او يك امر جدي بود. در تقسيم
كار آنچه را ارزش مي شمرد اين بود كه كارهاي پائين تر و سخت تر
را بيشتر بعهده بگيرد و اين را يك مسابقه براي شكست نفس خود و
فرار از تنبلي تلقي مي كرد.