چهارشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۰۶:۰۱
چكيده جنگ به حكم عاطفۀ انساني، مردود و ناپسند؛ امّا به حكم عقل و استدلال، مورد قبول است و در برابر دشمن متجاوز و ستمگر، چاره اي جز مقاومت و دفاع نيست و براي دفاع از جان و مال و سرزمين و عقيده، راهي غير از ايثار و از خودگذشتگي وجود ندارد. اسلام كه دين فطرت و عقل است، به اين موضوع توجّه دارد و در مواقع ضروري با فرمان جهاد و دفاع، چارۀ كار را انديشيده است. نگارنده در اين مقاله ، پس از پژوهش در پيشينۀ تحقيق، و بيان چيستي فرهنگ ايثار و شهادت، آسيب هايي كه در قرآن و سنّت در ارتباط با موضوع وجود دارد، شناسايي كرده و اين آسيب ها را در بُعد اعتقادي و اقتصادي و سياسي توضيح داده است. آنگاه پس از بيان چگونگي بر طرف كردن آسيب ها به عوامل و راهكارهايي اشاره مي كند كه اعتقاد به آن ها، حسِّ از خودگذشتگي را در انسان ها تقويت مي كند و آن ها را آگاهانه و هدفمند به سوي مرگ سرخ مي خواند، به گونه اي كه اولياي خدا با اين تعاليم، عاشق شهادت گشته¬اند و آن را در دعاي خويش از خدا طلب مي كنند. مقاله با چند پيشنهاد در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت پايان مي يابد.

چكيده
جنگ به حكم عاطفۀ انساني، مردود و ناپسند؛ امّا به حكم عقل و استدلال، مورد قبول است و در برابر دشمن متجاوز و ستمگر، چاره اي جز مقاومت و دفاع نيست و براي دفاع از جان و مال و سرزمين و عقيده، راهي غير از ايثار و از خودگذشتگي وجود ندارد.
اسلام كه دين فطرت و عقل است، به اين موضوع توجّه دارد و در مواقع ضروري با فرمان جهاد و دفاع، چارۀ كار را انديشيده است. نگارنده در اين مقاله ، پس از پژوهش در پيشينۀ تحقيق، و بيان چيستي فرهنگ ايثار و شهادت، آسيب هايي كه در قرآن و سنّت در ارتباط با موضوع وجود دارد، شناسايي كرده و اين آسيب ها را در بُعد اعتقادي و اقتصادي و سياسي توضيح داده است. آنگاه پس از بيان چگونگي بر طرف كردن آسيب ها به عوامل و راهكارهايي اشاره مي كند كه اعتقاد به آن ها، حسِّ از خودگذشتگي را در انسان ها تقويت مي كند و آن ها را آگاهانه و هدفمند به سوي مرگ سرخ مي خواند، به گونه اي كه اولياي خدا با اين تعاليم، عاشق شهادت گشته¬اند و آن را در دعاي خويش از خدا طلب مي كنند. مقاله با چند پيشنهاد در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت پايان مي يابد.

طرح مسأله:
انسان به حكم عاطفۀ انسان دوستي، جنگ را يك اقدام وحشيانه و غيرانساني مي داند به طوري كه از يادآوري مصائب و عواقب شوم و زيانبار جنگ، انقلابي در روحيّۀ او به وجود مي آيد. از اين رو، جنگ را در شرايط عادي محكوم و تقبيح مي كند و اين، يك احساس بشري است.

اسلا م كه يك دين فطري و طبيعي است، به اين واقعيّت اعتراف دارد و جنگ را از نظر طبيعت بشري نيز سنجيده و مي گويد:
«كُتِب َ عليكُم القِتالُ وَ هُوَ كُرهٌ لَكُمْ، بقره/216) جهاد بر شما واجب گرديده و حال آن كه براي شما، موجب دشواري و كراهت است.
ولي بايد به اين مسأله عميقاً رسيدگي كرد كه آيا جنگ از نظر عقل، هميشه و در هر شرايط محكوم و نارواست؟ و هيچ ملّتي در هيچ شرايطي نبايد دست به مبارزه مسلّحانه بزند؟ يا گاهي براي ملّتي شرايطي پيش مي آيد كه به حكم قطعي عقل، هيچ راهي جز توسّل به جنگ ، ايثار و از خودگذشتگي، نيست. در اين صورت، جنگ و مبارزه و ايثار نه تنها غير انساني نيست؛ بلكه ترك آن جز ذلّت و خواري، چيز ديگري نيست . اگر جامعه اي مورد تعدّي و تجاوز قرار گيرد، انسان بايد به حكم عقل و منطق و فطرت از جامعه و حقوق خود دفاع كند، و چنين دفاعي، حقِّ طبيعي هر موجود زنده است.
هيچ ملّتي در طول تاريخ نمي تواند با دشمني كه حيات او را تهديد مي كند، بي تفاوت باشد و جنگ و دفاع از خويش را ضروري نداند و در صورتي كه برانداختن چنين دشمني با هيچ وسيله جز كشتن و كشته دادن و ايثار و از خودگذشتگي ميسّر نگردد، خون ريزي را روا و جايز نشمرد. به همين دليل، دنياي امروز پس از آن همه تقبيحي كه از جنگ كرده، عاقبت در مواردي آن را مشروع و قانوني شناخته است. (سبحاني، 1383، ج14: 17 و 18))
پس مبارزه با دشمن ستمگر و ايثار و از خودگذشتگي در اين مسير به حكم عقل و فطرت در مواقعي لازم و ضروري است و اسلام كه دين فطرت و منطق است، به اين موضوع پاسخ داده است. نگارنده پس از تحقيق و بررسي در خصوص پيشينة موضوع در سايت هاي مختلف و منابع اسلامي موضوع مستقلّي در اين خصوص پيدا نكرده است. از اين رو، با جستجو در منابع مذكور به روش كتاب خآن هاي و فيش برداري به دنبال آن است تا سؤال هاي زير را پاسخ دهد:
آسيب ها و موانع ايثار و از خودگذشتگي در اسلام كدام است؟
راهكارها و عوامل ايثار و خودگذشتگي در آموزه هاي ديني چيست؟
امّا قبل از ورود به بحث لازم است با چيستي فرهنگ ايثار و شهادت آشنا شويم.
1. چيستي ايثار و شهادت
1ـ1. كلمة ايثار باب افعال از مادّة آثرـ يؤثر به معناي برگزيدن و اختياركردن است (قرشي، 1352: 1/23). اين كلمه ، معناي بذل و بخشش، ترجيح دادن بعضي بر بعضي ديگر گذشت كردن از حق خود براي ديگران، غرض ديگران را بر غرض خويش مقدّم داشتن ، و منفعت غير را بر مصلحت خود مقدّم داشتن (اين، كمال درجة سخاوت است.) ديگري را در رساندن به منفعت و دفع مضرت بر خود مقدّم داشتن (آن نهايت برادري است) آمده است (دهخدا، 1376، ج 3: 3166) و سميع عاطف الدّين ، معجم تفسير مفردات الفاظ القرآن الكريم، ص45).
ايثار گاهي با بذل مال و زماني با كار و تلاش بيشتر و صرف كردن وقت زيادتر انجام مي گيرد؛ امّا در پاره اي از موارد ايثار، آگاهانه و هدفمند با نثار جان در راه خدا صورت مي گيرد كه اين شهادت نام دارد و اين جاست كه ايثارگر در قلّة محبوبيّت رب، نزد خداي مقتدر، ارتزاق مي كند (و لاتحسبن الّذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عندربهم يرزقون ـ آل عمران، 189).
جالب است كه بدانيم واژة ايثار در قرآن در عين نيازمندي به كار رفته است و ايثارگر چيزي را كه به آن محتاج است به ديگران مي بخشد (وَ يؤثِروُن عَلي اَنْفُسَهُم ْ ولو كانوا بهم خصاصه ـ حشر، آية9)؛ يعني، «و ديگران را بر خود مقدّم مي دارند گرچه خود بدان محتاجند.»
علّامه طبرسي در تفسير آيه مي نويسد: «انصار در عين نيازمندي به مال و اموال، مهاجران را بر خود مقدّم داشتند و مال خويش را ميان آن ها تقسيم كردند و يا آيه () در بارة هفت نفر مجروح تشنةي جنگ اُحُد نازل گرديد كه يكي، آبي را كه يك نفر را سيراب مي كرد، بالاي سر مجروحي آورد و او را به نوشيدن آب دعوت نمود. اوّلي به مجروح ديگر اشاره كرد و او را در نوشيدن بر خود مقدّم داشت. آب دهنده بالاي سر دومي آمد و او را دعوت به آب نمود. دومي شخصي سومي را اشاره نمود و او را مقدّم داشت و سومي شخص چهارمي را و همين طور تا نفر هفتم. ، وقتي آب دهنده بالاي سر هفتمي آمد، او جان به جان آفرين تسليم كرد. آب دهنده برگشت تا آب را به نفرات ششم و پنجم و... دهد، همه به درجة شهادت رسيده بودند و كسي جرعه اي آب را ننوشيد (طبرسي، مجمع البيان، 9/260). اين نمونه بزرگ ايثار و از خودگذشتي در قرآن است. و اين عمل در اسلام زماني ارزش مي يابد كه انگيزة ايثار، الهي و عشق و محب‍ّت به حضرت حق باشد، چنان كه اهل بيت پيامبر(ص)، چنين نمودند و سورة هل اتي در عظمت مقام آن ها نازل شد(و يُطْعَموُن َ الَطعام عَلي حُبّه مِسْكيناً وَ يتيماً و اَسيراً، اِنَّما نُطْعِمُكم لوَجْهِ الله ِ لانُريد ُمِنْكُمْ جَزائاً و لاشَكُوراًـ دهر، آية 8 و 9) (همان، 10/404).
علّامه طباطبايي در برگشت ضمير «ه» در كلمة «حبه» دو قول را بيان كرده است؛ قول اوّل اين كه ضمير به طعام برمي گردد و معناي آيه، اين است كه آن ها در عين نيازمندي به غذا، آن را به مسكين و يتيم و فقير اطعام مي كنند. و قول دوم اين كه ضمير به «الله» برگردد كه در اين صورت مفهوم آيه، اين است كه آن ها از شدّت عشق الهي، طعام به ديگران مي دهند، از ميان اين دو قول معظّم له قول اوّل را برگزيد، به دليل اين كه آية بعد كه مي فرمايد: «انما نطعمكم لوجه الله...» بازگشت ضمير «ه» را در كلمة حبه به الله بي نياز مي سازد (طباطبايي، بس تا، ج20: 126).
در فرهنگ اجتماعي و سياسي و اقتصادي اسلام، ايثار و از خودگذشتگي به عنوان اوج وارستگي انسان و نشانة بارز پيوستگي بشر به خدا و مكتب تلقّي مي گردد چنان كه در آيات فوق (سورة هل اتي) علي و فاطمه و حسن و حسين ـ عليهم السّلام ـ به خاطر ايثار مورد ستايش قرار گرفتند. حضرت ابراهيم پيش از رسيدن به امامت با ايثار فرزندش اسماعيل به قربانگاه، آزمايش شد (واذا ابتلي ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال اني جاعلك للناس اماماً قال و من ذريتي قال الاينال عهدي الظالمين ، بقره/124).
علي (ع) ّدر ليله المبيت، در ايثار جان، آن چنان پيش رفت كه بر ميكائيل و جبرئيل پيشي گرفت و ملائك آسماني را به حيرت واداشت و سبب مباهات پروردگار شد و آية 207 سورة بقره : «و من الناس من يشري نفسه مرضاة ابتغاء الله والله رئوف بالعباد» در شأن و عظمت او نازل شد (طبرسي، 1339، ج3: 301).
اگر ايثار و از خودگذشتگي با نثار جان در راه خدا باشد، شهادت تلقّي مي گردد، چنان كه واقعة عاشوراي حسيني، نقطة اوج ايثار و شهادت در طول تاريخ تشيّع به شمار مي رود كه سرشار از نكات عبرت انگيز و زندگي ساز نه تنها براي شيعيان؛ بلكه براي انسان هاي آزادة جهان به شمار مي آيد. شهادت، مرگ آگاهانه و مقدّس و هدفمند است. شهيد، قلب تاريخ و شهيدان، شمع محفل بشريّت هستند.
ترويج نيز در لغت به معناي، گسترش دادن ، متداول كردن، رايج كردن، روان كردن آمده است (دهخدا، 1376: 1585)، ترويج فرهنگ ايثار و شهادت مي تواند به صورت مستقيم (مثل سخنراني ها و برگزاري همايش ها، كنفرانس ها و تماس رو در رو و حضوري و...) و غير مستقيم (نوشتن كتاب، نمايش نامةي فيلم ، راديو و تلويزيون و رسانه ها و...) صورت گيرد و گوينده، پيام خويش را به مخاطب منتقل سازد. پردازش به مفهوم پردازي، فرهنگ و ايثار و بررسي آسيب هايي كه در چگونگي انتقال اين فرهنگ ما را تهديد مي كند، مقاله هايي جداگانه نياز دارد و ما را از اصل موضوع اعلام شده دور مي سازد. از اين رو، به تبيين اصل موضوع مي پردازيم.
2. موانع ترويج ايثار و شهادت در قرآن
اگر ايثار و شهادت را در درون جامعه به منزلة يك درخت سبز در حال رشد، تلقّي كنيم، لازم است اين درخت در تداوم رشد و بالندگي از آفت ها مَصون باشد و هم از آب و خاك مناسب و نور كافي بهره مند شود، هم آفت ها و آسيب هاي ترويج ايثار را مي توان در آيات قرآن و سنّت شناسايي كرد و هم مي توان عوامل و زمينه هاي ترويج آن را در اسلام به دست آورد و بسترهاي مناسب ايثار و از خودگذشتگي را در آموزه هاي ديني بازيافت . نگارندة سطور به تناسب وُسع علمي ضعيف، اين آسيب ها و عوامل را به شرح ذيل در منابع مذكور توضيح مي دهد.
1ـ2. عدم ايمان به خدا و روز قيامت
يكي از موانع ايثار، نداشتن ايمان به خدا و روز رستاخيز است. كسي كه به جهان بيني مادّي اعتقاد دارد و زندگي را فقط در همين دنيا مي داند، ايده ئولوژي و رفتار خاص مطابق با جهان بيني برمي گزيند. بديهي است كه جهان بيني مادّي، درس ايثار و از خودگذشتگي به انسان نداد و ايثار را مساوي با جنون و ديوانگي و انتحار مي داند. اين مسأله در پژوهش هاي بعضي از محقّقاني كه بعد از جنگ تحميلي عراق به ايران آمده اند تا از جنگ و شهادت طلبي ايرانيان تحقيق كنند، مشاهده مي شود. يكي از اين دانشمندان دكتر «جاشوا» آلماني الاصل، استاد دانشگاه هاي آمريكا است كه براي تحقيق فرهنگ جبهه به ايران آمده بود. او بيشتر در بارة تفاوت شهادت و خودكشي بحث مي كرد و تصوّر مي كرد روي مين رفتن، و غلت خوردن بر روي آن، انتحار و خودكشي است. آن ها در غرب، اين عمل را «حشاشين» مي گويند، مثل پيروان حسن صَبّاح كه مي گفتند حشيش مي كشيدند و مي زدند به قلب دشمن، حتّي به استشهاديون لبنان و فلسطين هم حشاشين مي گويند. او به يكي از رزمندگان ايراني گفت كه به شما حشيش مي دهند و مي كشيد و بعد به دلِ دشمن مي زنيد و براي باز كردن معبر روي ميدان مين مي غلتيد؟ (سايت تبيان).
شايد آقاي دكتر «جاشوا»، تقصيري نداشت و اين سؤال را بر اساس اعتقاد و بينش خود به انسان و جهان مطرح مي كرد. وقتي كه براي اين دكتر تعريف مي كنند: يك پسربچه آرپي جي زن بود، خودش را انداخت توي ميدان مين، سه گلوله آرپي جي هم توي كوله پشتي اش بود، با شكم رفته بود روي مين، شكم او سوراخ شده بود، خرج آرپي جي داشت مي سوخت و فِش فِش مي كرد، لب هايش تكان مي خورد، هنوز محاسنش در نيامده بود، تصوّر مي شد آب يا چيزي مي خواهد. وقتي كه گوش را زير لب او مي گذارند، الحمدلله رب العالمين سورة حمد را مي خواند. دكتر با شنيدن اين خاطره تعجّب مي كند و تفاوت شهادت و خودكشي را خوب مي فهمد (همان).
قرآن دقيقاً اين موضوع را بيان كرده است و ايمان نداشتن به خدا و عدم درك زندگي اخروي را سبب فرار از جبهه و جنگ و سُستي در مقاومت و پايدار مي داند و مي گويد:
«يا ايهاالنبي حرض المؤمنين علي القتال اِن يكن مِنكمْ عشرون صابرون يغلبوامأتين و ان يكن مِنكم مأتةٌ يغلبوا الفاً مِن الذين كفروا بانَّهُم قوم لايفقهون ـ انفال/65).
اي پيامبر! مؤمنين را به جنگ با دشمن تحريك كن. هرگاه بيست نفر با استقامت از شما باشند بر دويست نفر غلبه مي كنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر از كساني كه كافر شدند، پيروز مي گردند؛ چرا كه آن ها، گروهي هستند كه نمي فهمند.
بديهي است كه فرماندهان و افسران سپاه قبل از جنگ با تشويق و تحريك ، روحيّة سربازان خويش را بالا مي برند؛ امّا نكتة مهم اين جاست كه دامنة تشويق در مكتب الهي وسيع تر و گسترده تر از مكتب الهي است و شامل بعد از مرگ و پاداش الهي و جنّت هم مي شود؛ امّا در مكتب الهي كشته شدن بي معنا و پاداش بعد از مرگ مصداق پيدا نمي كند؛ چرا كه آنان قوم كافرند و حيات بعد از مرگ را اعتقاد ندارند. آيه الله مكارم شيرازي در توضيح آيه ِ فوق مي گويد:
«اين تعليل در آغاز، عجيب و شگفت انگيز به نظر مي رسد كه چه ارتباطي ميان «آگاهي» و پيروزي يا «عدم آگاهي» و «شكست» وجود دارد؟ ولي در واقع رابطة ميان اين دو، بسيار نزديك و محكم است؛ چه اين كه مؤمنان راه خود را به خوبي مي شناسند، هدف آفرينش و وجود خود را درك مي كنند، و از نتايج مثبتي كه در اين جهان و پاداش هاي فراواني كه در جهان ديگر در انتظار مجاهدان است، باخبرند. آن ها مي دانند براي «چه» مي جنگند و براي «كه» پيكار مي كنند و در راه چه هدف مقدّسي فداكاري مي نمايند و اگر در اين راه قرباني و شهيد شوند حسابشان با كيست؟
اين مسير روشن و اين آگاهي به آنان صبر و استقامت و پايمردي مي بخشد؛ امّا افراد بي ايمان و يا بت پرستان درست نمي دانند براي چه مي جنگند؟ و براي چه كسي مبارزه مي كنند؟ و اگر در اين راه كشته شدند، خون آن ها را چه كسي جبران خواهد كرد؟ تنها روي عادت و تقليد كوركورانه و يا تعصّب خشك و بي منطق به دنبال اين مكتب افتاده اند و اين تاريكي راه و ناآگاهي از هدف و ندانستن پايان كار و نتيجة مبارزه ، اعصاب آن ها را سُست مي كند و توان و استقامتشان را مي گيرد و از آن ها موجودي ضعيف مي سازد (تفسير نمونه، 7/237).
پس معلوم مي شود بي ايماني به خدا و عدم اعتقاد به حيات ِ پس از مرگ، روحيّة ايثار را در انسان سُست مي كند و بر عكس ايمان به خدا و آخرت باوري، اين روحيّه را در انسان پرورش مي دهد و براي همين است كه نخست ، دعوت به توحيد و ايمان به آخرت سرلوحة دعوت انبياي الهي قرار مي گيرد.
2ـ2. موانع اقتصادي
موانع اقتصادي، يكي از ديگر آسيب هاي ايثار و شهادت است. اين آسيب مي تواند در قالب فقر و بي چيزي و يا در شكل غنا و بي نيازي باشد. قرآن به هر دو شكل آن اشاره مي كند. در سورة توبه به كساني اشاره دارد كه به دليل فقر و نداشتن امكانات از شركت در جنگ محروم مي شدند چشم هاي آن ها از شدّت ناراحتي پر از اشك مي شد [و اعينهم تفيض من الدمع حزنا اَلّا يجدوا ما ينفقون ـ توبه، آية92، مكارم شيرازي، 1363، ج8: 10]،گرچه اين فقر مانع هم آوايي با فرهنگ ايثار و شهادت نيست؛ بلكه آنان با جهادگران هم سويند و چون به دليل فقر از شركت در جهاد محرومند؛ ولي دل هايشان با مجاهدان است و پيوسته پيروزي آن ها را در دل مي پرورانند و از خدا نصرت را براي جهادگران آرزو مي كنند در اجرت و پاداش با آن ها شريكند.
گاهي فقر، انديشة جهاد را از ذهن انسان مي زدايد؛ زيرا كسي كه فقير است و در لا به لاي چرخ هاي اقتصادي جامعه، ريزريز شده و محتاج لقمه ناني است تا شكم خويش و وابستگان خود را سير نمايد، هرگز به فكر جهاد و دفاع از همنوعان خود نخواهد بود؛ زيرا فقر انسان را به كفر مي كشاند و پايه هاي ايثار و از خودگذشتگي را در انسان سُست مي گرداند. پيامبر بزرگ اسلام فرمود: كادالفقرَ اِن يكون كفراً؛ يعني، نزديك است فقر به كفر انجامد (ري شهري، 1383، ج10: 4654) و همو فرمود: بارخدايا! من از كفر و فقر به تو پناه مي برم. مردي عرض كرد: آيا اين دو با هم برابرند؟ فرمود: آري! (متقي هندي، كنزالعُّمال، 16687).
غنا و بي نيازي نيز كه نقطة مقابل فقر و نيازمندي قرار دارد، از آسيب هاي جدّي ايثار و از خودگذشتگي است. كسي كه در رفاه و بي نيازي زندگي مي كند، توان خوابيدن در سنگرهاي گرم و يخبدان سرد را ندارد. انسان هايي كه به مال و ثروت مي رسند و مال و ثروت چشم و دل آن ها را مي ربايد، دست به نافرماني و طغيان مي زنند (كَلا اِن َّ الانسانَ لَيَطْغي، اِنَّ رُآه استغني ـ علق، آية8 و 8). حقّا كه انسان سركشي مي كند، همين كه خود را بي نياز پندارد.
دوست داشتن مال و ثروت از عوامل مهمِّ بازدارندة ايثار و از خودگذشتگي است. در قرآن كريم از مؤمنيني انتقاد مي شود كه وقتي دعوت به جهاد در راه خدا مي شوند، از حركت بازمي مانند و به زندگي دنيا و اموال آن دِل خوش مي كنند.
«يا ايّهاالذين آمنوا مالكم اذا فيل لكم انفروا في سبيل الله اِثّا قَلْتُمْ الي الارض، أرضيتم بالحيوه الدنيا من الآخره، فَما مَتاعُ الدنيا في الآخره الاقليلاًـ توبه ، آية37).
اي كساني كه ايمان آورده ايد! شما را چه شده است كه چون به شما گفته مي شود در راه خدا جهاد كنيد كُندي به خرج مي دهيد؟ آيا به جاي آخرت به زندگي دنيا دِل خوش كرده ايد؟ متاع زندگي دنيا در برابر آخرت ، جُز اندكي نيست.
در جريان صلح حدِيبيّه كه عدّه اي از مسلمانان كه از شركت در اين مانور بزرگ سياسي تخلّف كردند و از فرمان پيامبر سر باز زدند، مشغول شدن به اموال دنيا (مثل جمع محصولِ گندم و خرما و...) را براي توجيه تخلّف خويش بيان كردند (سيقول لك المخلفون مِن الاعراب شغلَتْنا اَموالُنا و اهلوناـ سورة فتح، آية1).
3ـ2. موانع سياسي
يكي از آسيب هاي ايثار و از خودگذشتگي، مشكلات سياسي است. اين مشكلات هم مي تواند از سوي حاكمان تحميل گردد و هم از سوي مردم القا شود. كارگزاران به ظاهر ديندار كه لباس دين بر تن مي كنند و پرچم جهاد و مبارزه با كفّار را به دست مي گيرند، قطعاً دينداران واقعي و مؤمنان زمان شناسي چون سيّدالسّاجدين (ع)، آن ها را همراهي نخواهند كرد (وسايل الشيعه، 6/33، حديث3)، و بر عكس آنان كه در لواي يك حكومتند؛ ولي به دليل ترس، ماهيّت نفاق خويش را آشكار نمي كنند، با آمدن فرمان جنگ از شركت در آن، تخلّف كرده اند و ماهيّت آن ها روشن مي شود. قرآن در سورة محمّد (ص)، داستان منافقيني را بيان مي كند كه به دليل مسايل سياسي، ماهيّت خويش را پنهان كردند و با آمدن فرمان جنگ و مبارزه با دشمن بهانه هاي گوناگون تراشيدند.
«ويقول الذين آمنوا لولانُزِّلَتْ سَورَه فأذا اُنْزِلَت ْ سُوره مُحْكَمَه وَ ذُكِرَ فيها القتالُ رأيت الذين في قلوبهم مرضٌ ينظرون اليك نَظَرَ المغشي عليه من الموت فاولي لهم (محمّد، آية19).
و كساني كه ايمان آورده اند مي گويند:چرا سوره اي(در بارة جهاد) نازل نمي شود؟ امّا چون سوره اي صريح نازل شود و در آن نام جنگ آمد. مي بيني آنان كه در دِل هايشان مرض است (منافقين) مانند كسي كه به حال بيهوشي مرگ افتاده، به تو مي نگرند.
جناح بندي هاي سياسي، حبّ و بغض افراطي، گاهي سبب مي شود كه طرفين ، عمل كرد هاي يكديگر را سفيدِ سفيد و يا سياهِ سياه ببينند، و در مبارزه با دشمن ِ مشترك به خاطر زانو درآمدن جناح مقابل، دست او را نگيرند و در نتيجه از جهاد و مبارزه با دشمنان غافل شوند.
4ـ2. موانع خانوادگي
گاهي عشق و علاقة بيش از حد به زن و فرزند، قبيله و عشيره، آبا و اجداد از آسيب هاي جهاد و شهادت است. آنان كه خانواده و فرزندان را بيش از خدا و اسلام دوست مي دارند، مسلّماً در مواقع حسّاس، خانواده را بر جهاد في سبيل الله ترجيح مي دهند، حسين بن علي (ع) كه انسان آزاده و بزرگي است، و انسان هاي آزاده و بزرگ، عواطف و احساس خانوادگي آن ها، بزرگ تر و بيش از ديگران است؛ امّا علي رغم اين همه احساسات و عواطف، خانواده و فرزندان را تنها گذاشتند و با ايثار جان به ديدار معشوق شتافتند. ما، ايرانيان كه انسان هاي عاطفي و مهرباني هستيم، اين مانع نسبت به ساير موانع در زمان ايثار و از جان گذشتگي، درخشش بيشتر دارد. در يكي از عمليّات برون مرزي در كردستان در دوران دفاع مقدّس با دوست عزيزي كه در آن جا با او مأنوس شدم و او عازم عمليّات بود، خداحافظي مي كردم. در پرتو نورافشاني ماه، متوجّه چشمان اشك آلود او شدم. از او پرسيدم از عمليّات مي ترسي؟ گفت: خير، عاشق شهادتم؛ امّا يك چيز پاهايم را سُست مي كند و آن، بي سرپرست ماندن خانواده و يتيم شدن دخترم! پس از شهادت است. سخنان او سخت در من تأثير كرد و مرا متأثّر ساخت. به ياد خاطره اي از كتاب «عِقد الفريد» ابن عبد ربه افتادم كه در شب عمليّات يك خوارج نهروان در گوشه اي خلوت كرد و با خداي خويش مناجات داشت و در درونش جدال عشق و عقل جريان داشت. عقل مي گفت: جنگ را رها كن و به فكر زندگي و خانواده ات باش كه اگر كُشته شوي، دختر كوچكت يتيم مي ماند و عشق مي گفت: رضاي خدا را برگزين و زندگي را قرباني اسلام كن. در مجادلة عشق و عقل، عشق غالب شد و او جهاد و از خودگذشتگي را برگزيد.
قرآن نيز در سورة توبه به اين موانع اشاره كرده و مي گويد:
«قُلْ اِنْ كانَ آباءكُم َ و أبْناءُكُم وَ اِخْوانَكُم و ازواجُكُم و عَشيرتَكُم و اَمْوالٌ اقْتَرَقْتُمُوها وَ تِجارَهٌ تَخْشونَ كسادها و مَساكِنُ ترضونها اَحَبَّ اليكم من الله و رسوله و جهاد في سبيله فتربصوا حتي يأتي الله بامره والله لايهدي القوم الفاسقين(آية24).
اي رسول ما! بگو امّت را كه اي مردم! اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خويشاوندان خود را و اموالي كه جمع آورده ايد و مال التّجاره كه از كسادي آن بيمناكيد و منازل (عالي) كه به آن دل خوش داشته ايد، بيش از خدا و رسولش و جهاد در راه او دوست مي داريد، منتظر باشيد تا امر نافذ (و قضاي حتمي) خدا جاري گردد و خدا فسّاق و بدكاران را هدايت نخواهد كرد.
در سورة فتح آية ده نيز متخلّفين از جنگ، مشغول كردن خانواده را سبب تخلّف از جنگ و مانع ايثارگري معرّفي كردند (شَغَلَتْنا اَمْوالُنا و اَهْلوُناـ فتح ، آية10).
3. عوامل و راه كارهاي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت
علاوه بر اين كه در آموزه هاي ديني تلاش مي گردد تا ريشه ها و موانع ايثار و شهادت را خشكانده، و به جاي آن حُبّ الهي و ايمان و اعتقاد به خدا و روز رستاخيز، جايگزين گردد، راهكارها و عواملي وجود دارند كه بستر را براي ايثار و از خودگذشتگي فراهم مي سازد. اين عوامل به شرح ذيل بيان مي گردد.
1ـ3. اصل قداست عدالت و تنفّر از ستم
در تعاليم قرآن و سنّت، عدالت امر مقدّسي است و ظلم و ستم، چيز زشت و ناخوشايندي. اين آموزه ها و تعاليم به گونه اي است كه اگر عدالت (آرمان نهايي همة انبيا) به خطر افتد و ظلم و ستم جايگزين آن شود، احساسات فطري و پاك انسان ها، عليه ظلم و به نفع عدالت برخاسته خواهد شد. براي اثبات مدّعا نمونه هايي از اين آموزه ها بيان مي شود:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبيّنات و انزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط ـ حديد ، آية25».
از اين آيه استفاده مي شود كه هدف از ارسال رسل و انزال كتاب، اقامة قسط و عدل به وسيلة مردم است. در آية ديگر، خداوند ما را به اجراي عدالت و احسان به بندگان دستور داده است (اِنَّ الله يأمركم بالعدل والاحسان، نحل/90). و فرمان داد كه از ظلم دوري كنيم و به ستمگران نزديك نشويم (ولاتركنوا الي الذين ظلموا فتمسكم النار، هود/113). مسلمانان، وظيفه دارند به تبعيت از پيشوايان، آنگاه كه حق و عدالت در خطر افتد، به پا خيزند و زير بار ظلم و ذلّت نروند؛ زيرا رهبر آزادگان جهان، حسين بن علي (ع) در مسير كربلا فرمود: اني لا اري الموت الا السعاده و الحياه مع الظالمين الاُبرَماً (ري شهري، ميزان الحكمه، 2/2880).
و اين، تارك سخن اوست كه فرمود: الموتُ في عزٍ خيرٌ مِن حياهٍ في ذُلٍّ (مطهّري، 1372: 17).
و هموست كه در واپسين لحظه هاي زندگي اين شعر را زمزمه مي كرد:
الموت اولي من ركوب العار والعار خير من دخول النار
مرگ ، بهتر از پذيرفتن ننگ است و شكست ظاهري، بهتر از ورود در آتش است (همان: 155).
امام علي بن ابي طالب در همين موضوع خطاب به اصحاب خويش فرمود:
براي ياري دادن و جهاد در راه حق منتظر چه هستيد؟ مرگ بهتر از آن است كه در اين دنيا تن به ذلّت و خواري در برابر ناحق دهيد (ابن ابي الحديد، 1385هـ . ق، ج6: 90).
2ـ3. اصل وجوب جهاد با ظالمان و تشويق آن
جهاد با دشمن، يكي از فروع دين مقدّس اسلام است و با فرمان امام (ع) واجب مي شود و زماني كه بلاد مسلمين يا مرزهاي آن مورد هجوم قرار گيرد، بر مسلمانان، واجب است كه از آن به هر وسيله اي كه ممكن است با بذل مال و جان دفاع نمايند. اين دفاع ، مشروط به اذن امام معصوم (ع) يا نايب خاص و عام او نيست (موسوي خميني، 1368 : 327 و مجلسي، بي تا، ج97، باب وجوب جهاد).
در قرآن كريم بارها فرمان جهاد و مقاتله با دشمن صادر شده است:
يا ايهاالنبي جاهدالكفار والمنافقين واغلظ عليهم ، توبه /73.
وقاتلوا في سبيل الله ان الله سميع عليم(بقره/244).
ان الذين آمنو والذين هاجروا وجاهدوا في سبيل لله اولئك يرجون رحمه الله(بقره/218).
ومالكم لاتقاتلون في سبيل لله والمستضعفين... ، نساء/75).
علاوه بر دستور جهاد، خداوند به پيمبر(ص) فرمان داده است كه مؤمنين را بر اين امر تشويق نمايد.
«يا ايّهاالنبي حرض المؤمنين علي القتال، انفال، آية65): يعني اي پيامبر! مؤمنين را به جنگ تشويق كن. امام علي (ع) در نهج البلاغه، مسلمانان را به جهاد با مال و جان و زبان تشويق مي كند و مي فرمايد: الله الله في الجهاد باموالكم و انفسكم والسنّتكم في سبيل الله (نامه، 47).
و براي تشويق مسلمانان به جهاد و ثواب عمل آن ها، فضيلت هايي بيان شده است:
فضّل الله المجاهدين علي القاعدين اجراً عظيماً، نسا/95). خداوند جهادكنندگان را بر(مؤمنان) غير جهادكنندگان ، برتري داد.
لايستوي القاعدون من المؤمنين غير اولي الضرر، نسا، آية95). مؤمناني كه بدون هيچ عذري از جنگ فرو مي نشينند، (هرگز با مجاهدان) برابر نيستند.
امام علي (ع) فرمود: المجاهدون تفتح لهم ابواب السماء(ميزان الحكمه ، 2/836). درهاي آسمان براي جهادگران باز مي شود.
و پيامبر(ص) فرمود: اگر مسلماني يك روز در ميداني از ميدآن هاي جهاد پايداري كند، برايش بهتر از چهل سال عبادت كردن است (همان، 2/835).
و نيز پيامبر فرمود: نمازي كه مرد با شمشير حمايل شده بخواند، هفتصد بار برتر از نمازي است كه بدون حمايل كردن شمشير بخواند (متقي هندي، 1389هـ. ق: 10791).
رسول خدا در فضيلت مرزباني گفتند: رباط ُ يَوْمٍ خيرٌ من صيامِ شَهرْ و قيامِهِ (همان: 10508).
يك روز مرزداري بهتر از يك ماه روزه داري و شب زنده داري است.
و نيز فرمودند: ان صلاه المرابط تعدل خَمْسُمأَئُه صَلاه ٍ(همان، 10714).
يعني نماز مرزدار با پانصد نماز برابري مي كند.
3ـ3. اصل ارزش دادن به شهادت و شهيدان
علاوه بر مطالب ذكرشده كه اعتقاد به آن ها حسِّ ايثار و از خودگذشتگي را در انسان تقويت مي كند، باور داشتن امور ذيل كه در ارزش شهيد و شهادت است، انسان را مشتاق كشته شدن در راه خدا مي سازد و آن را همانند اولياي الهي در دعاي خويش از خدا مي طلبد. برخي از اين ارزش ها به قرار زير است:
1ـ3ـ3. شهيدان زنده اند
«ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل لله امواتاً بل احياء عندربهم يرزقون» (آل عمران/169).
و گمان مبريد آن ها كه در راه خدا كشته شدند، مرده اند؛ بلكه زندگاني هستند كه نزد پروردگارشان روزي مي خورند.
«ولاتقولوا لمن يقتل في سبيل لله امواتٌ بل احياء ولكن لاتشعرون» (بقره/154).
و به كسي كه در راه خدا كشته شد مرده مگوييد؛ بلكه او زنده است؛ ولي شما متوجّه نمي شويد.
بديهي است ارتزاق شهيد بعد از مرگ و زنده ماندن آن ها، همانند زنده ماندن ساير مؤمنان بعد از رحلت نيست. تحقيقات ميداني و مصاحبه با خانوادة شهيدان، حدِّ اقل، اين موضوع را براي نگارنده اثبات كرده است كه ميزان حضور شهيدان و گواهِ بودن ِ آن ها بعد از شهادت در ميان مردم در مقايسه با ساير مؤمنين از قوّت بيشتري برخوردار است.
2ـ3ـ3. شهيدان سؤال و حساب ندارند
در مورد آمرزش گناهان شهيد، دو دسته روايات وجود دارد. دسته اي از اين روايات مي گويد كه با ريختن اوّلين قطرة خون شهيد، همة گناهان او بخشيده مي شود مگر دِين و حقّ الناس.
پيامبر(ص): الشهاده تكفر كل شي الاالدين (همان: 10298). شهادت، همة گناهان را مي پوشاند مگر دِين.
پيامبر(ص): اوّل ما يُهَراقُ مِن دَم الشهيد يغفرله ذنبه كله الاالدين (همان، 11109). اوّلين قطرة خون شهيد كه به زمين ريخته مي شود، همة گناهانش بخشيده مي شود مگر حقّ الناس.
امّا از پاره اي روايات استفاده مي شود كه با اوّلين قطرة خون شهيد كه به زمين مي ريزد، تمام گناهان او بخشيده مي شود (عاملي، 1387ق، ج6: 10) و خداوند هيچ از گناهان شهيد را به رُخ او نمي كشيد و او را گرفتار مشكلات قبر نمي سازد و بدون حساب وارد بهشت مي كند.
امام صادق (ع): مَنْ قُتِلَ في سَبيل ا لله ِ لَم ْ يُعَرِّفه الله شَيْئاً مِنْ سَيّتاتِهِ (همان: ج6: 9).
هركس در راه خدا كشته شود، خداوند، چيزي از گناهانش را به او نشان نمي دهد.
از رسول خدا (ص) پرسيدند كه چرا شهيد در قبر از او سؤال نمي شود و گرفتاري ندارد؟ فرمود: كَفي ببارقه السُيوُفِ عَلي رأسه فتنه (مثقي هندي، 1389ق: 11741 و حرعاملي، 1387: ج6: 6)؛ يعني، درخشش برق شمشيرها بر فراز سر او براي گرفتاري وي كافي است.
از پيامبر (ص) نقل است كه فرمود: افضل الشهداء الذين يقاتلون في الصف الاول فلايلفتون وجوههم حَتّي يقتلوا اولئك يتلبطون في الغرف العُلي من الجنه، يضحك اليهم رَبُّك، فاذا ضَحِكَ ربُّكَ اِلي عَبْدٍ في موطنٍ فلا حساب عليه (ري شهري، 1383 ، ج6: 2886).
يعني بالاترين شهدا كساني هستند كه در خط مقدّم با دشمن مقاتله مي كنند و روي از دشمن برنمي گردانند تا كشته شوند. آنان در بالاخانه هاي بهشت مي آرمند، پروردگارِ تو به آنان لبخند مي زند و هركس كه در موضعي پروردگار به او لبخند زند، حساب ندارد.
در جمع ميان اين دو دسته از روايات مي توان گفت كه خداوند به كساني كه از شهيد حق و حقوقي دارند، با اعطاي نعمت، رضايت آن ها را به دست آورده اند، و در نتيجه مقتولين في سبيل لله بدون حساب و كتاب وارد بهشت مي شوند و يا طبق قاعدة اصول در تعارض روايات مطلق و مقيّد، روايات مطلق به مقيّد برگشته ، و در نتيجه همة گناهان شهيد غير از دِين بخشيده خواهد شد (سيوطي، الاتقان، باب مطلق و مقيّد).
3ـ3ـ3. شهادت، بهترين مرگ و آرزوي اولياي خداست.
در روايات اسلامي، بهترين مرگ و آرزوي هميشگي اولياء الله، شهادت است. شهادت، فوز بزرگي است كه با ايثار و از جان گذشتگي به دست آمده است و انسان را به اعلا علّيّين به پرواز درمي آورد.
رسول خدا فرمود: اشرف الموت الشهادهُ (مجلسي، بي تا، ج100: 2876). شريف ترين مرگ، شهادت است.
امام علي (ع) فرمود: اِن اكرم الموت القتل، والذي نفس ابن ابي طالب بيده لالف ضربه بالسيف اهون عليّ مِن ميتته علي الفراش في غير طاعه الله (ميزان الحكمة، 6/2876).
بهترين مرگ، كشته شدن (در راه خدا) است. قسم به كسي كه جان پسر ابي طالب در دست اوست هزار ضربه شمشير (خوردن) براي من آسان تر از مردن در بستر در غير طاعت خداست.
پيامبر فرمود: فوق كل ذيِّ برٍبرٌ، حتي يقتل الرجل في سبيل الله، فاذاقُتِلَ في سبيل الله فليس فوقه بِرٌ (همان، ج2: 2872).
بالاي هر نيكي، نيكي ديگري وجود دارد تا اين كه انسان در راه خدا كشته شود. وقتي كه در راه خدا كشته شد، بالاتر از آن نيكي ديگري وجود ندارد.
شهادت آرزوي اولياي خدا بوده و علي (ع) در خطبة 171 نهج البلاغه ، هنگام رو به رو شدن با سپاه معاويه، آن را از خدا طلب مي كند و در پايان نامة 53 به مالك اشتر مي گويد: من از خدا مي خواهم كه پايان من و شما را به سعادت و شهادت ختم كند (ان يختم لي ولك بالسعاده والشهاده).
خداوند پس از مرگ، آن قدر به شهيدان، اجر و مزد مي دهد كه آنان آرزو مي كنند كه زندگان و وابستگان آنان از اين همه اجر و مزد آگاه شوند (يا لََيْتَ قَوْمي يَعْلَمون بما غفرلي رَبّي و جَعَلَني مِنَ المكَرمين، يس/27).
و حتّي آرزو دارند كه دوباره به دنيا برگردند و در راه خدا جنگ كنند و شهيد گردند. رسول گرامي اسلام ، اين آرزو را اين گونه بيان مي كند: والذي نفسي بيده لوَدِدْتُ اِنّي اقتل في سبيل الله ثم احيا، ثم اقتل ثم احيا، ثم اقتل (مثقي هندي، 1389ق: 10564).
قسم به آن كسي كه جانم در دست اوست، همانا دوست دارم در راه خدا كشته شوم و دوباره زنده گردم، سپس كشته شوم و دوباره زنده گردم و باز كشته شوم.
اين آرزو، حكايت كنندة عظمت شهيدان و بزرگي مقام آن ها در عالم آخرت است.
علاوه بر موارد مذكور، عوامل فرهنگي و اعتقادي و اجتماعي و اقتصادي ديگري در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت وجود دارد كه پردازش به آن ها، مقاله را طولاني مي كند و به نوشته هاي ديگري نيازمند است.
نتيجه گيري و پيشنهادها
بزرگ ترين آسيب براي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، آسيب هاي اعتقادي و اقتصادي است. بي ايماني به خدا و قيامت، دنيادوستي و تبعيت از شهوات ، پايه هاي ايثار را لرزان مي سازد. بنابر مسؤولان فرهنگي در درجة نخست، موظّفند به تأسّي از پيامبران، بنيادهاي ايمان به خدا و رستاخيز را در مردم مستحكم سازند و آن ها را به تلاش بيشتر و آباداني زندگي دنيوي توجّه دهند.
رسيدگي عاقلانه و منطقي به ايثارگران و وابستگان درجة اوّل آن ها، ميزان از جان گذشتگي در راه اسلام را بالا مي برد؛ چرا كه معلول شدن و بي سرپرست ماندن زن و فرزند، يكي از دغدغه ها و دل مشغولي افراد قبل از ايثار و شهادت است.
امروزه در ژاپن براي بازماندگان هيروشيما و ناكازاكي، تسهيلات ويژه قائلند و در ايالات تگزاس آمريكا براي سربازان جنگ ويتنام مدال نشان افتخار در نظر گرفته اند و در دانشگاه «آكلاهاما» ميليون ها دلار براي امور آموزشي و بهداشتي و مشاوره اي اين گونه افراد، هزينه مي شوند و هزاران تسهيلات ديگر، مثل تسهيلات مسكن، پرستاري، ورود به دانشگاه، خدماتي و... براي آن ها در نظر گرفته اند سايت امور شهدا اين رسيدگي پاداش ايثارگران را نمي كاهد.
يكي از آسيب هاي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، تضادِّ عمل مروّجين با سخن آن ها است. بنابراين لازم است مروّجين فرهنگ ايثار و شهادت، خود ايثارگر و اهل عمل و انسان هاي وارسته اي باشند، و با شناخت مخاطب و كشش فكري او سخن گويند و از جعل در تبليغ و غلونمايي در عمليّات جنگي (مثل پيروز شدن يك نفر بر صدها نفر) جدّاً بپرهيزند كه اين كار نه تنها سازنده نيست؛ بلكه مخرّب و ويرانگر است.
امروزه پيام رساني و ترويج فرهنگ، پيچيده و چهره هاي گوناگون دارد. مروّجين فرهنگ ايثار بايد به صورت مستقيم و غير مستقيم (انواع ترويج ) و با بهره گيري از انواع ارتباط (فردي، بين فردي، گروهي، جمعي) و عناصر فرآيند ارتباطي (فرستنده، پيام، گيرنده، كانال (وسيله) مثل تلفن، كتاب و....)، هوشيارانه، پيام را به مخاطب منتقل سازند، و بهتر است كه انتقال غير مستقيم انجام گيرد؛ چراكه سازندگي بيشتري دارد.
سلاح ايثار و شهادت، بُرّنده تر از سلاح هاي اتمي است كه نمونة عيني آن، مقاومت سي و سه روزة حزب الله لبنان در مقابل چهارمين ارتش مسلّح به سلاح هسته اي جهان، اسرائيل است. كم ترين توقّع نسل سوم انقلاب و مسلمانان بيدار جهان از دولت مردان ايران و ايثارگران صحنه هاي پيكار نسل اوّل انقلاب، اين است كه زينب گونه، جلوه هاي ايثار را با استفاده از ابزارهاي مدرن (كانال هاي راديويي و تلويزيوني، روزنامه ها و نشريّات ، فصل نامه ، سيستم هاي رايآن هاي و...) و با شيوه هاي جذّاب و سازنده و با بهره گيري از مروّجان كارآمد و شايسته و روان شناس به نسل جديد منتقل كنند و گلزارهاي شهدا را به صورت فضاهاي ماندگار و مقدّس درآورند و هرساله با برگزاري همايش و مراسم شهدا و غبارروبي و عطرافشاني و گل باران اين عزيزان و... ، اين خاطره ها را در ذهن تجديد كنند؛ چراكه زنده نگه داشتن ياد شهيدان، كم تر از شهادت نيست.

منابع و مآخذ:
1.قرآن كريم.
2.ابن ابي الحديد(1385هـ.ق)، شرح نهج البلاغه ، تحقيق محمّد ابوالفضل ابراهيم، دار الطبعه الثانيه، بيروت، احياء التراث،.
3.الحرالعاملي، الشيخ محمّد بن حسين(1387ق)، وسايل الشيعه، تصحيح و تحقيق، عبدالرّحيم ربّاني شيرازي، چاپ دوم، تهران: منشورات المكتبه الاسلاميه.
4.دهخدا، علي اكبر(1376)، لغت نامه، انتشارات دانشگاه تهران، بهار.
5.سبحاني جعفر(1383)، منشور جاويد، تهران: قم، مؤسّسة امام صادق(ع).
6.سيوطي، جلال الدّين (1363هـ)، الاتقان في علوم القرآن، تحقيق محمّد ابوالفضل ابراهيم، منشورات رضي بيدار.
7.طباطبايي، محمّدحسين(بي تا)، الميزان في تفسيرالقرآن، قم: منشورات جماعه المدرّسين في الحوزه العلميّه قم.
8.طبرسي ابوعلي، فضل بن حسن(1339)، مجمع البيان لعلوم القرآن، به تصحيح رسولي محلّاتي، بيروت، دار احياء التراث العربي.
9.عاطف الدين، سميع(1422ق)، معجم تفسير مفردات الفاظ القرآن الكريم، بيروت، الدارالافريقيه العربيّه، الطبع الرابع.
10.علي بن ابي طالب(1351)، نهج البلاغه، ترجمه و شرح علي نقي فيض الاسلام، تهران: نامعلوم.
11.قرشي، سيّدعلي اكبر(1352)، قاموس قرآن، تهران: دارالكتب الاسلاميّه.
12.متقي هندي، حسّام الدين(1389ق)، كنزالعُّمال في سنن الاقوال والافعال، بيروت مكتبه التراث الاسلامي.
13.مجلسي، محمّدباقر(بي تا)، بحارالانوار، بيروت: دار احياء التراث العربي.
14.محمّدي، ري شهري(1383)، ميزان الحكمة، مترجم حميدرضا شيخي، تهران يا قم: دارالحديث.
15.مطهّري، مرتضي(1372)، حماسة حسيني، چاپ بيستم، تهران: انتشارات صدرا.
16.مكارم، شيرازي ناصر و ديگران(1363)، تفسير نمونه، قم: مدرسة امام اميرالمؤمنين.
17.موسوي خميني ، روح الله(1368)، ترجمة تحريرالوسيله، مترجم علي اسلامي، دفتر قم: انتشارات اسلامي، وابسته به جامعة مدرّسين حوزة علميّة.
18.منابع اينترنتي:
19.http:www. tebyan. net
20.Verterans Affairs.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده