شهادت و نمودهاي آن در شعر شاعران معاصر
سهشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۰۷:۲۰
ادبيات بويژه شعر در ادوار مختلف، تحت تأثير محر كه اي اجتماعي و سياسي، دچار تغييرات محتوايي و ظاهري گشته و دراعصار مختلف دستخوش تحولاتي مي گردد كه در نتيجه ي اين تحولات، سبك هاي گوناگون ادبي به وجود مي آيد. در دوره ي معاصر، تحول اجتماعي مهمي كه توانست تفكر و در نتيجه سبك شعري شاعران را تغيير دهد، هشت سال دفاع مقدس در برابر قدرت هاي متحد بيگانه بود،كه ملت ايران قدم در راهي پرخون گذاشته و حماسه هاي متعددي را خلق نمودند.
دكتر شراره الهامي( عضوهيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد سنندج)
چكيده
ادبيات بويژه شعر در ادوار مختلف، تحت تأثير محر كه اي اجتماعي و سياسي، دچار تغييرات محتوايي و ظاهري گشته و دراعصار مختلف دستخوش تحولاتي مي گردد كه در نتيجه ي اين تحولات، سبك هاي گوناگون ادبي به وجود مي آيد. در دوره ي معاصر، تحول اجتماعي مهمي كه توانست تفكر و در نتيجه سبك شعري شاعران را تغيير دهد، هشت سال دفاع مقدس در برابر قدرت هاي متحد بيگانه بود،كه ملت ايران قدم در راهي پرخون گذاشته و حماسه هاي متعددي را خلق نمودند. جنگ ودفاع مقدس با شهادت و ايثار و از خودگذشتگي عجين است و با تكيه براين فرهنگ پربار شعرجنگ(يا شعرپايداري)شكل مي گيرد و بسياري از شاعران معاصر، بخش عمده اي از اشعار خود را به انعكاس رشادتها و دلاوري هاي ملت ايران اختصاص داده اند. يكي ا ز مفاهيم و تصاويري كه در شعر جنگ به اشكال مختلف نمايان شده و از محورهاي مهم شعر و ادبياتِ جنگ، محسوب مي گردد موضوع شهيد وشهادت است كه توانسته نوع ادبي حماسه را زنده كند و تلفيقي از حماسه و عرفان را به وجود آورد. كه ازآن به حماسه ي عرفاني تعبيرمي شود و در اين مقاله تلاش شده تا اشعاري كه موضوع شهيد و شهادت اختصاص دارد مورد كنكاش قرار گيرد و جلوه هايي از انعكاس موضوع شهيد و شهادت در آثار شاعران، معرفي گردد.
كليد واژه ها : شعر جنگ – ادب پايداري – حماسه ي عرفاني – شعر شهادت
مقدمه
اصطلاح شعر جنگ به مجموعه سرود هايي اطلاق مي شود كه در زمان جنگ و پس از آن در قالب هاي شعري متنوعي،مانند: غزل، قطعه، رباعي، دوبيتي و شعرنو و نيمايي سروده شده و محتواي اصلي آن برانگيختن و بزرگداشت رزمندگان و تجليل از مقام رفيع آنان است، ضمن آنكه قصد دارد به تحقير و تهديد دشمن نيز بپردازد و روحيه ي ملي و مذهبي را براي حفظ وطن و دين تقويت كند. در اين بين شهادت و ايثار از عوامل به وجودآورنده و محرك اصلي شعر دفاع مقدس هستند. از مضاميني كه با شهادت مرتبط است و شاعران متعهد به آن پرداخته اند عبارتند از : خو ن- سوگ شهيد- كوچ- سرخي- عاشورا – حسين و...
در اين مقاله برآنيم كه به ديدگاه شاعران معاصر نسبت به شهيد وشهادت بپردازيم چراكه سرخي خون شهيد، رنگ و صورت و معناي ديگري به ادبيات فارسي داده است.
شاعرخوش ذوق - سهيل محمودي - در اين رابطه بيت زيبايي دارد كه مي گويد:
ميان معركه لبخند مي زنيد به عشق
حماسه چون به غزل ختم مي شود زيباست
مضامين شهيد و شهادت در شعر معاصر:
از مضامين پر بسامدي كه شاعران به آن پرداخته اند؛ ايجاد مطابقت و همگون نمودن شهداي دفاع مقدس با شهداي كربلاست، شاعران با الگوسازي از قهرمانان حادثه ي كربلا به ذكر مشابهت هاي اين دو نبرد مقدس پرداخته و قهرمانان هر دو نبرد را داراي بينشي عميق و انساني مي دانند. گاه شاعر، مكان نبرد را كه جنوب ايران است به صراحت كربلا مي داند:
اين راه شهرنيست، عبوري ز كربلاست
اينجا جنوب نيست، حضوري ز كربلاست
« پرويز بيگي حبيب آبادي، مجموعه اشعار ص 43 »
در اين بيت، عبور و حضور در جبهه را عبور و حضور در كربلا دانسته است. شاعر ديگر دعوت به جبهه را به صراحت دعوت به كربلا مي داند. اين دعوت توسط يارآشناي او حسين(ع) صورت گرفته است :
مي روم مادر كه اينك كربلا مي خواندم
از ديار دور يار آشنا مي خواندم
« حسن حسيني- وداع ص 89 »
رزمندگان به ياد شهداي كربلا كه همچون خون در رگ آنان مي جوشد به همه چيز پشت پا زده و شراب « لا» را به ياد شهداي كربلا سر مي كشند :
چون جامه ي سبز لا به تن مي پوشد
چون جام شراب لا ز حق مي نوشد
خون در رگ او چنانكه مي در دل خم
با ياد شهيد كربلا مي جوشد
« قيصر امين پور- جامه سبزِ « لا» ص 65»
از نظر طاهره ثقفي، مجاهد راه حق، شور حسيني برسينه دارد وهمچون حسين(ع) در آرزوي شهادت است :
بيا ببين تو بر اين خاك جاي پاي شهادت
به سينه شور حسين و به دل هواي شهادت
به پاي خيز و سفر ساز سوي جبهه حق رو
كه از آنان ديار بخواند تو را خداي شهادت
« طاهره ثقفي، شعر مقاومت، روزنامه رسالت ص 17 »
در نهايت شهيد دفاع مقدس به سوي شاه شهيدان پر مي كشد و به پاي بوس شاه كربلا حسين(ع) مي رود :
سروش فتح نهايي به گوش مي آيد
كزين سروش دل اندر خروش مي آيد
صبا به شاه شهيدان بگو كه لشكر حق
به پابوس درت پر خروش مي آيد
« ستاربابايي ( سروش تبريزي) منتخب اشعار شاعران آذربايجان ص 4»
پر مي كشد به سوي شه كربلا شهيد
جان مي دهد براي رضاي خدا شهيد
« جابراسدي شريف، دفتر اشعار ص 34 »
طهماسبي ياد شهدا و اندوه و حسرت از دست دادن ايشان را همراه با نام و ياد واقعه ي كربلا بازگو مي كند:
هرگاه كربلا به مكاني قدم زند
من زينبانه بر شهدا گريه مي كنم
« فريد طهماسبي، پري بهانه ها، ص 86 »
عرفان و شهادت
هدف شهيد رسيدن و ديدن حضرت حق است، اين هدف محرك اصلي شهادت است چراكه در فرهنگ قرآني، شهادت حيات جاويدان است، اين انديشه در شعر شاعران دفاع مقدس، جلوه كرده و از عارفانه حركت كردن شهدا، تصاوير زيباي ادبي متعددي خلق كرده است. قيصر امين پور شهادت را وسيله اي براي ديدن خدا دانسته و مي گويد :
شهادت لاله ها را چيدني كرد
به چشم دل خدا را ديدني كرد
ببوس اي خواهرم قبر برادر
شهادت سنگ را بوسيدني كرد
« قيصر امين پور، جامه سبز لا، ص 46 »
از نظر محمود جعفري، شهيد به خاطر وصال دوست است كه بي صبرانه و ديوان هوار خود را غرق در خون مي كند :
سرگشته وادي جنون است شهيد
در بزم حضور لاله گون است شهيد
از شوق وصال دوست بي صبر و شكيب
در مسلخ عشق غرق خون است شهيد
« محمودجعفري، دفتر اشعار ص 98 »
يقين در اصطلاح عرفاني مشاهده ي حضرت حق است با چشم دل وظهور نور حق در دل است كه نتيجه ي برخاستن شك مي باشد .
سپيده كاشاني وجود شهيد را يكسره يقين مي داند كه به يمن شهادت راه را بر افسانه و شك بسته است و تماماً « او » شده است:
به شوق كعبه ي مقصود، بال عشق گشودي
همه يقين شدي و راه برافسانه گرفتي
...به بال همت وآزادگي به اوج رسيدي
تمام او شدي و فرّ جاودانه گرفتي
« سپيده كاشاني شعر بهار گل افشان، ص 56 »
گذشتن و عبور از بام بلند شك با نيروي يقين، تصويري است كه نصرالله مرداني از ديو » را شكسته و بر لشكر « من » شهيد ارائه مي دهد و يادآور مي شود كه شهيد، بتِ كه همان جهل و ناداني مي باشد، تاخته است :
« شب آنان كه زخون خود كفن ساخته اند
بر لشكريان ديو شب تاخته اند
از بام بلند شك به نيروي يقين
در گور زمان بت من انداخته اند
« نصرالله مرداني، خون نامه خاك ص 129 »
از ديدگاه شاعران دفاع مقدس، عارف واقعي همين شهيدان عشق اند كه با از خودگذشتگي سردر راه مقصودگذاشته و فريب ديونفس را نخورده و درشرق توحيد به نيايش مي پردازند:
گهي به مشرق توحيد ديدمت به نيايش
گهي به سنگر خون، خصمِ دون نشانه گرفتي
زخودگذشتي و سر در ره مراد نهادي
كه عاشقانه درفش شرف به نشانه گرفتي
تو را نبرد ز ره ديوِ هرزه پويِ هوسها
زموج خيزِ بلا بي امان كرانه گرفتي
« سپيده كاشاني ، بهار گل افشان، ص 149 »
سير و حركت عارفانه ي شهيدان سبب شده كه در سرودهاي دفاع مقدس آنان را جوهر گفتارهاي عارفانه بدانند. محمدحسن ارباب در غزلي با مطلع:
اي روشناي خانه ي اميد اي شهيد
اي معني حماسه ي جاويد اي شهيد
عارفانه بودن شهيد را اينگونه تثبيت مي كند :
نام تو گشت جوهر گفتار عارفان
عارف زبان گشوده به تأكيد اي شهيد
« محمد حسن ارباب كتاب حماسه هاي هميشه ص 76 »
جايگاه شهيد
يكي از مفاهيم و تصاويري كه در شعر جنگ جلوه گري مي كند سخن گفتن از مقام آسماني شهيد است والايي و عظمت شهدا تا جايي است كه عرش و آسمان طالب ديدارشان بوده وآنان را به سوي خود مي خواند:
صحراي خطر كام مرا مي خواند
صهباي سحر جام مرا مي خواند
وقت خوش رفتن است هان گوش كنيد
از عرش كسي نام مرا مي خواند
« حسن حسيني، وداع ص 187 »
شهيد بر اوج عرش جاي دارد و درخلوت خورشيدآشيانه گرفته است، او عاشقانه سير كرده و نمي تواند در صحراي زميني جاي بگيرد :
سحر شكفتي و بر اوج عرش لانه گرفته
غروب، شعله كشان در شفق زبانه گرفتي
ز دامن صحرا چو گردباد، گذشتي
گهي به خلوتِ خورشيد آشيانه گرفتي
« سپيده كاشاني، بهار گل افشان ص 90 »
عليرضا قزوه شاعر حماسه سراي دفاع مقدس، جايگاه شهيد را در اوج فلك و همسايگي خورشيد مي داند:
آغوش سحر تشنه ي ديدار شماست
مهتاب خجل ز نور رخسار شماست
خورشيد كه در اوج فلك خانه ي اوست
همسايه ي ديوار به ديوار شماست
« عليرضا قزوه، از نخلستان تا خيابان، ص 54 »
قيصر امين پور ضمن اينكه شهادت را به « نوشيدن نور ناب » تشبيه و تعبير نموده، آسماني بودن آنان را اينگونه به تصوير مي كشد:
نوشيدن نور ناب كاري است شگفت
اين پرسش را جواب كاري است شگفت
تو گونه ي يك شهيد را بوسيدي؟
بوسيدن آفتاب كاريست شگفت
« قيصرامين پور، گزيده اشعار ص 120 »
والايي مقام شهيدان تا حدي است كه شاعر از آن براي قسم دادن حضرت ولي عصر استفاده مي كند :
مي ترسم از شبي كه به دجال رو كنيم
آقا تو را قسم به شهيدان ظهور كن
« منيژه تو درميان، مهتاب كردستان، ص 67 »
تمناي شهيد
ارزشمندي شهادت سبب شده كه حسرتِ نرسيدن به شهادت و اشتياقِ واصل شدن به اين فيض و مقام، به عنوان يكي از موضوعات و درونمايه هاي اصلي شعر جنگ، نمود پيدا كرده و حس شهادت طلبي تأثير زيادي بر اشعار اين دوره بگذارد.
قادر طهماسبي(فريد) شاعري كه خود آرزومند كسب مقام شهادت است، از اينكه درِ باغ شهادت به روي او بسته شده، گلايه هاي خود را اينگونه بيان مي كند:
رفيقان، رسم همدردي كجا رفت؟
جوانمردان ،جوانمردي كجا رفت ؟
مرا اين پشت مگذاريد بيتاب
گناهم چيست پايم بود در خواب
اگر دير آمدم مجروح بودم
اسير قبض و بسط روح بودم
درِ باغ شهادت را مبنديد
به ما بيچارگان زان سو مخنديد
« فريدطهماسبي، منخب اشعار ص 16 »
عرشي بودن وآسماني بودن شهيدان باعث شد كه آنان در بلنداي شفق وضو بسازند و در درون چشمه ي خورشيد شستشوكنندتا بتوانند نمازعشق را به درگاه پاك احديت بخوانند :
درآبشار بلند شفق وضو كردند
نماز عشق به درگاه پاك اوكردند
لباس ظلمتيان را به باد سپردند
درون چشمه ي خورشيد شستشو كردند
« شيرين علي گلمرادي- نخل هاي تشنه- ص 112 »
هم اودر جاي ديگر شهادت را نردبان آسمان مي شمارد كه دستش به اين نردبان نمي رسد و دريغِ از دست دادن مقام شهادت را هنرمندانه بيان كرده و مي گويد :
شهادت نردبان آسمان بود
شهادت آسمان را نردبان بود
چرا برداشتند اين نردبان را
چرا بستند راه آسمان را
مرا پايي به دست نردبان ماند
مرا دستي به بام آسمان ماند
تو بالارفته اي من در زمينم
برادر! رو سياهم شرمگينم
مرا اسپ سپيدي بود روزي
شهادت را اميدي بود روزي
« فريد طهماسبي ص 86 »
سوگ شهيد
سوگواري براي شهيدان نشانه ي احساس شاعرانه ي سرودگويان دفاع مقدس است كه با سوگ هاي ديگرتفاوت فاحش دارد. در اين سوگها افتخار و عظمتي وجود دارد كه نشانه ي كمال معنويت است وموجب سربلندي :
سهيل محمودي از دست دادن شهيد را اينگونه به تصوير مي كشد:
شرار شب به ميدانت فرو خفت
ستاره در شبستانت فروخفت
هلا اي يار اي همواره بيدار
چرا خورشيد چشمانت فرو خفت
« سهيل محمودي، دفتر اشعار ص 58 »
اگر چه حجله اي كه براي شهيد در كوچه ي قيصرامين پور بنا شده؛ سكوت و خاموشي اين كوچه را در فراق شهيد به آتش مي كشاند؛ اما اين حجله همچون كوه نور است و سرود عشق را سر مي دهد :
به كوه نورماندحجله ي تو
سرود عشق خواند حجله ي تو
سكوت كوچه ي خاموش ما را
به آتش مي كشاند حجله ي تو
« قيصرامين پور، گزيده اشعار ص 34 »
دل سلمان هراتي به ياد شهيدان گرفته است اما ا ين ياد افتخار آميز جاني به دل او مي دهد :
در سينه ام دوباره غمي جان گرفته است
امشب دلم به ياد شهيدان گرفته است
تا لحظه اي پيش دلم گور سرد بود
اينك به يمن ياد شما جان گرفته است
« سلمان هراتي – مجله شاهد شماره 280 – ص 25 »
شكست استخوان هاي شهيد نشانه سرشكستگي نيست بلكه سرافرازي و پيروزي را به دنبال دارد ضمن اينكه شاعر ايثار و از خودگذشتگي شهيد را يادآور مي شود :
من از بوي خودسوزي شنيدم
حديث عشق آموزي شنيدم
زآهنگ شكست استخوانش
صداي پاي پيروزي شنيدم
« قيصرامين پور، گزيده اشعار ص 168 »
ذكر نام شهيد
ايثارگري و از خودگذشتگي شهيدان از آنان اسطوره هايي را ساخته است كه گاه در اشعار جنگ نام آنان به صورت خاص ذكر مي شود؛ طاهره ثقفي نام « حسين فهميده » را با ايهامي زيبا و تبادري هنري در اشعارش ذكر مي كند :
تو همچون غنچه هاي چيده بودي
كه در پرپرشدن خنديده بودي
مگر راه حيات جاودان را
تو از فهميده ها فهميده بودي
« طاهره ثقفي، گزيده اشعر ص 86 »
و محمدحسين جعفريان نام شهيد همت را به صورت اسطوره اي ماندگار به كار مي برد :
عقده ها رفتند و علت مانده است
در گلويم حاج همت مانده است
« محمدحسين جعفريان – آيينه جنگ ص 71 »
نگراني از فراموش شدن نام وياد و خاطره ي شهدا دغدغه ي ذهني توصيف گران جنگ است اغلب اين سروده ها مربوط به پس از جنگ تحميلي است؛ فريد طهماسبي نگراني خود را اينگونه ابراز مي كند :
گر نماند به گوشه ي جگري
داغي از لاله ها چه بايد كرد؟
راستي دوستان! اگر روزي
پنبه شد رشته ها چه بايد كرد؟
و يا:
چند باراز خويشتن پرسيدم كه آيا مي توان
همين چشمان نان بين برشهيدان گريه كرد؟
« فريدطهماسبي، گزيده اشعار شاعرا جنگ ص 34 »
سيمين بهبهاني گله و شكايت خود را از نسل مانده اين چنين ذكر مي كند:
به نسيم كوي شهيدان، نفرستي ازچه درودي
كه غمين گذشته ز دشتي، نه گلي در او، نه گياهي 29
« سيمين بهبهاني – شعر چه سكوت سرد سياهي »
ياد و خاطره ي غم انگيز از دست دادن شهيدان و افسوس از فراموش شدن نسل هاي جاودان موجب شده كه در شعر محمدحسين جعفريان؛ پارادوكس زيبا و هنريِ : ‹نسلهايِ جاودان فاني شدند› به وجود آيد:
... داغم بود و اشك بود و سوز بود
آه! گويي اين همه ديروز بود
اينك اما در نگاهي راز نيست
در گلويي عقده ي آواز نيست
نسلهاي جاودان فاني شدند
شعرها هم آنچه مي داني شدند
رفته رفته خنده ها زاري شدند
زخمها كم كمك كاري شدند...
« محمدحسين جعفريان – آيينه جنگ ص 45 »
اصطلاحات مربوط به جنگ و به طور اخص شهيد و شهادت در سبك شاعران ديگر نيز وارد شده (بدون اينكه بخواهند شعر جنگ بسرايند) كه اين امرنشان از فرهنگ سازي شهادت دارد:
حرف من براي تو/ كاغذ مچاله است/گوش تو براي من/سطلي از زباله است
آه! موي صورتم سپيدشد/پشت سيم خاردار خنده است/حرف من شهيد شد
« عبدالجبار كاكايي – گزيده ادبيات معاصر- ص 24 »
آه! اگر شعر دمي قفل لبم بردارد
كهكشاني ز شهيدان به زمين مي بارد
« حسين ابراهيمي مياندار – ص 11 »
طبيعت به تناسب رباعهاي هر دوره رنگي خاص مي گيرد. در شعر دفاع مقدس تصاوير طبيعت به گونه ي تشبيهي و استعاري ديده مي شود : شقايق- لاله – كبوتر – پرستو – آلاله هاي پرپر- و... در شعر نماينده شهيد و شهادت اند:
به سوگ لاله نشانديم باغ حوصله را
به دشت داغ كشانديم، پاي قافله را
نسيم سرخ به رگهاي شب دويد و گشود
دهان بسته ي گل زخم هاي حوصله را
« عباس مشفق كاشاني (سيرنگ)- ص 149 »
آن لاله كه رخ به خون مزين دارد در خلسه عشق سر به دامن دارد چون نام شهيد جسم عريان شهيد پيراهن آفتاب بر تن دارد
« طاهره ثقفي، گزيده اشعار ص 23 »
بپوش جوشن آتش به تن سواره فلق
كه در مصاف خان چون شراره بايد رفت
به گوش لاله ي خونين نسيم عاشق گفت
چون گل زباغ جهان پاره پاره بايد رفت
اين قافله نور مي دهد فرمان
به عرصه گاه شهادت هماره بايد رفت
رسيد لحظه ي موعود و نيست گاه درنگ
به قاف واقعه بي استخاره بايد رفت
« نصرالله مرداني - خون نامه خاك ص 70 »
اي لاله هاي ارغواني/اي واژه هاي آسماني/آلاله هاي پرپرعشق
« پرويز بيگي حبيب آبادي، جنگ جنگ ص 44 »
گفتي شقايق هاي در خون خفته بنگر
بر گور كودك مادر آشفته بنگر
« سيمين دخت وحيدي، جنگ جنگ ص 73 »
فرمانده سرخ پوش گل فرمان داد
فرمان شكفتن به گل خندان داد
آلاله شهيد تير رگبار بهار
سر بر زانوي بنفشه جان داد
« احمد خوانساري، جنگ جنگ ص 90 »
لاله پرپر
بياد اي دل از اينجا پر بگيريم
ره كاشانه ي ديگر بگيريم
بيا گم كرده ديرين خود را
سراغ از لاله پرپر بگيريم
« قيصر امين پور، گزيده اشعار ص 18 »
فهرست منابع و مآخذ:
1- ابراهيمي مياندار، حسين، اشعاري در رثاي سردار شهيد محمود كاوه، نشر رواق مهر، 1381
2- ارباب، محمد حسين، كتاب حماسه هاي هميشه، انتشارات سوره، 1376
3- اسدي شريف، جابر، دفتر اشعار، انتشارات سوره مهر، 1380 نشر افق، 1378 ،« لا»
4- امين پور، قيصر، جامه سبزِ
5- بابايي، ستار ( سروش تبريزي) منتخب اشعار شاعران آذربايجان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379
6- بهبهاني، سيمين، چه سكوت سرد سياهي، ديوان ، انتشارات نگاه، 1384
7- بيگي حبيب آبادي، پر ويز، مجموعه اشعار با عنوان زخم، غزل زاويه، انتشارات سوره، 1383
8- تو درميان، منيژه، مهتاب كردستان، تهران كنگره سرداران شهيد سپاه تهران، 1376
9- ثقفي، طاهره، شعر مقاومت، به نقل از روزنامه رسالت شماره 5893 ، تا ريخ 85/3/31
10- جعفري، محمود، دفتر اشعار، نشر صرير، 1383
11- جعفريان، محمدحسين، شبيخون هاي مسكوت، نشر رواق، 1385
12- حسيني، حسن، وداع، گزيده شعر جنگ و دفاع مقدس، نشر سوره مهر، 1381
13- خوانساري، احمد، مجموعه اشعار، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1388
14- طهماسبي، قادر( فريد)، دفتر اشعار پري بهانه ها، انتشارات سوره مهر، 1387
15- علي گلمرادي، شيرين، آوازهاي گل محمدي، نشر فرهنگ گستر، 1381
16- قزوه، عليرضا، از نخلستان تا خيابان، نشر سوره مهر، 1386
17- كاشاني، سپيده، بهار گل افشان، از مجموعه ي سخن آشنا، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1373
18- كاكايي، عبدالجبار، گزيده ادبيات معاصر، مجموعه شعر، نشر كتاب نيستان، 1378
19- محمودي، سهيل، فصلي از عاشقانه ها، انتشارات همراه، 1368
20- مرداني، نصراله، قانون عشق ، نشر صدا، 1378
21- مرداني، نصراله، خون نامه خاك، انتشارات كيهان، 1364
22- مشفق كاشاني، عباس، سيرنگ، انتشارات فرهنگ گستر، 1382
23- وحيدي، سيمين دخت، هشت فصل سرخ و سبز، وزارت فرهنگ و ارشاد، 1382
24- هراتي، سلمان، دري به خانه خورشيد، نشر صرير، 1364
نظر شما