شهيد سيد محمد رضا دستواره در قاب خاطرات
دوشنبه, ۱۳ تير ۱۳۹۰ ساعت ۰۰:۰۰
امروز 13تير ماه سالروز شهادت فرمانده شهيد "سيد محمد رضا دستواره" قائم مقام لشگر حضرت رسول(ص)و از همرزمان جاويد الاثر متوسليان و شهيد همت است.مرور خاطرات همرزمان و خانواده معزز شهيد نشان مي دهد كه او نيز تربيت يافته مكتبي است كه متوسليان، باكري، كاظمي و بسياري مردان بنام ديگر را تقديم انقلاب كرد.
*خواب حاجي
گرنگهدار من آن است كه من ميدانم، شيشه را در بغل سنگ نگه مي دارد
*فكر بكر
بهمن 64 در عمليات والفجر8 فرمانده گروهان شهادت (از گردان انصار) لشگر 27 محمد رسول الله بودم. پس از شكستن خط فاو و انحدام خاكريزهاي دشمن، در مكاني مستقر شديم كه در مقابل ديد دشمن بود. تعداد بسياري از تانكرهاي فرسوده و اجسام حجيم در آنجا بود. سعي داشتيم دشمن متوجه ما نشود. شهيد دستواره گفت كه فكري براي فريب دشمن دارد. او با لودري، آن اجسام حجيم را به صورت يك خط در امتداد يكديگر (در برابر دشمن) قرار داد و راه ديد عراق را بست. هر چه از او خواستيم تا كمكش كنيم، قبول نكرد. فقط به من گفت كه مواظب دشمن روي جاده «ام القصر» باشم، چون ممكن بود به طرفمان پيشروي كنند. مدام نگران بودم كه دشمن با زدن خمپاره، لودر را مورد هدف قرار دهد. شهيد دستواره با صبر و شكيبايي، هر يك از تانكرها را (در ميان شليك خمپاره هاي دشمن) يكي پس از ديگري كنار هم چيد؛ سپس به من گفت كه يك آرپي جي زن و تيربار چي را جهت مراقبت به آن جا بفرستم. او بعد از پايان كارش، خداحافظي كرد و رفت. فردا صبح، دشمن به خيال اينكه در پشت اين موانع، ما مستقر شديم، تا مدت ها سرگرم شليك به آنجا بود. اين فكر بكر شهيد دستواره واقعا قابل ستايش بود.
*گريه هاي شهيد دستواره
وقتي اسم " شهيد ابراهيم همت" مي آمد، گريه شهيد دستواره بيشتر مي شد. همه به واسطه گريه او به گريه مي افتادند. براي من اين صحنه يادآور گريه هاي حضرت علي (ع) بود كه ( بعد از يكي از جنگ ها) يكي يكي نام ياران خودشان را مي آوردند و گريه مي كردند. به شهيد دستواره نيز چنين حالتي دست داده بود.
راوي: غلامرضا زاده، همرزم شهيد سيد محمد رضا دستواره
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۳
با سپاس