دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد: فرمانده دلاور گردان سلمان فارسي، پهلوان اصفهاني لشكر محمد رسول الله در نبرد حماسي «الي بيت المقدس» در ۱۶ ارديبهشت به همراه بچه هاي «گردان سلمان» كربلايي شد.



صبح عاشوراي سال ۱۳۳۷ در زرين شهر اصفهان به دنيا آمد و در سايه تربيت عالمانه پدر رشد نمود. در سن ۷ سالگي به مدرسه رفت و تا اخذ مدرك ديپلم تحصيل نمود. حسين از كودكي علاقه زيادي به ورزش كشتي داشت و به عنوان قهرمان اول شهرستان و استان اصفهان براي چند سال متوالي معرفي گشت و به مسابقات انتخابي تيم ملي راه يافت. سال ۱۳۵۳ وارد فعاليت هاي سياسي شد. سال ۱۳۵۶ به قم مهاجرت كرد و توسط مأموران ساواك دستگير شد. چند مرتبه نيز به منظور فعاليت هاي سياسي به شيراز و قم سفر كرد.

با پيروزي انقلاب وارد كميته شد، چندي بعد به همراه دوستانش سپاه پاسداران زرين شهر را بنيان نهاد و خود نيز سبزپوش اين نهاد مقدس گرديد. قجه اي سپس به عنوان مسئول يك گروه به سنندج رفت و چهار ماه در اين شهر خالصانه خدمت كرد. در بازگشت به زادگاهش مسئوليت عمليات سپاه پاسداران زرين شهر به او سپرده شد.


براي مدتي نيز مسئوليت توپخانه سپاه مريوان و دزلي را پذيرفت. حسين ماه ها با ضدانقلاب جنگيد. هميشه كومله ها را زير نظر داشت، آنان از حسين ضربه هاي زيادي خورده و براي همين هم براي سرش جايزه گذاشته بودند. يك روز سر راه حسين كمين گذاشتند. او پياده بود، وقتي متوجه كمين كومله ها شد، سريع روي زمين دراز كشيد و سينه خيز و خيلي آهسته خودش را به پشت كمين كشيد و فردي را كه در كمينش بود به اسارت درمي آورد؛ و به او گفت : حالا من با تو چكار كنم؟ كومله در جواب گفت : نمي دانم، من اسير شما هستم. حسين گفت: اگر من اسير بودم، با من چه مي كردي؟ كومله گفت: «تو را تحويل دوستانم مي دادم و بيست هزار تومان جايزه مي گرفتم. حسين گفت:«اما من تو را آزاد مي كنم». سپس اسلحه او را گرفته و آزادش كرد. آن شخص، فرداي آن روز حدود سي نفر از كومله ها را پيش حسين آورد و تسليم كرد آن ها همه از ياران حسين در جنگ تحميلي شدند.


بعد از شركت در عمليات فتح المبين به عنوان فرمانده گردان سلمان فارسي در عمليات بيت المقدس شركت كرد و سرانجام در جاده اهواز –خرمشهر در تاريخ ۱۳۶۱/۲/۱۶ در سن ۲۴ سالگي شربت شهادت را نوشيد و بر اثر اصابت گلوله به سرش به ديدار حق شتافت

شهيد ابراهيم همت درباره حضور گردان سلمان و حسين قجه اي مي گويد: گردان سلمان فارسي در مرحله اول عمليات بيت المقدس از سمت چپ اصلاً پوشش نداشت، طوري كه نيروهاي دشمن در پنج متري جاده اهواز –خرمشهر حضور داشتند و به آن ها ضربه مي زدند. طوري شده بود كه خود حسين قجه اي؛ فرمانده گردان، از بس آرپي جي زده بود، چرك و خون از گوش او بيرون مي آمد. در آن گرداب آتش، رزمنده هاي ما حتي خاكريز هم نداشتند تا در پشت آن پناه بگيرند، طوري كه با پرتاب هر نارنجك تفنگي عراقي ها، چهار، پنج نفر از بچه هاي گردان سلمان فارسي به زمين مي افتادند. در حقيقت اين ها مجذوب شهامت، شجاعت، خشوع، خضوع، مردانگي، اخلاص و ايثار فرماندهشان شده بودند كه وقتي قجه اي هم شهيد شد، آن ها راضي نشدند تا از مواضع خودشان عقب نشيني كنند.

حاج احمد متوسّليان با هدايت عمليات گردان هاي عمّار و انصار توانست حلقه ي محاصره ي دشمن را بشكند و خود را به مواضع گردان سلمان برساند؛ اما وقتي به آنجا رسيده بود كه لحظاتي قبل، حسين قجه اي به شهادت رسيده و فقط تعداد انگشت شماري از نيروهايش باقي مانده بودند. زير آن آفتاب سوزان، اجساد بي جان شهدا و پيكرهاي بي رمق مجروحان گردان سلمان، دور تا دور جسد خونين حسين بر خاك مقتل افتاده بودند ...

وصيت نامه درس آموز فرمانده گردان سلمان

اي افراد با ايمان شما را چه شده كه به وقتي به شما گفته شود در راه خدا براي مبارزه با دشمنان حق و عدالت حركت كنند به زمين سنگيني مي كنيد.
... بدانيد كه لذت دنيا در برابر خوشي هاي آخرت اندكي بيش نيست.

با درود و سلام فراوان به كليه ي شهداي صدر اسلام تاكنون از اينكه متعهد شدم در جنگ شركت كنم يك وظيفه ي ديني خود دانستم و به و الله قسم هميشه قلبم برايش مي تپيد چون بيشتر در معرض آزمايش قرار مي گرفتم و سعي مي كردم تا اندازه ي رشدم كمبودهايم را برطرف كنم ولي هميشه به اين فكر بودم كه نكند خالص نشوم و در جنگ از بين بروم (از دنياي ظاهري) تا اينكه مرتبه ي اول و دوم گذشت براي مرتبه سوم به فكر اين افتادم كه حتماً بسيار گناهكارم كه از فيض شهادت محروم مانده ام.

سعي كردم خالصانه تر و استوارتر شروع كنم تا شايد خداوند نظر عنايتي بكنند و مرا از نعمت بزرگش سيراب كند.

«خداوند به شما امر مي كند كه امانت ها را به صاحبان آن بسپاريد.»
اي خميني عزيز! مطمئن باش كه به آيه ي قرآن وفادار خواهيم ماند و هميشه از حركت در خط پيامبرگونه ات تا ظهور حضرت مهدي (عج) ضعف از خود نشان نخواهيم داد.
خدايا! ما ابزار و وسيله اي بيش نيستيم. تويي كه مرا هدايت و از خطرات عقيدتي به دور مي داري. از تمامي خانواده، اقوام، دوستان و همشهريان و كليه ي مسلمانان درخواست عاجزانه دارم كه از خط رهبريت امام امت پيروي كنيد تا سرعت و ضربات مشت بر دهان ابرقدرت ها بيشتر شود.
براي اينكه جوانان متعهد و شجاع بار آيند، آنان را از مرگ نترسانيد كه زير بار ذلت زندگي كنند و از ترس مرگ خروش نكنند.
قرباني شدن در راه تحقق اسلام و اهداف انقلاب اسلامي آرزوي ماست بگذاريد ما فدا شويم اما نگذاريد كه جمهوري اسلامي و خط امام بيش از اين دست خوش حملات مخالفان شود ...
ولي درد دلي با برادران پاسدار! شما را قسم به آنچه برايش ايثارگري مي كنيد كاري كنيد كه سخنان امام با شما تطبيق كند و قلب امت دردناك نشود. چون خيلي شما از جان گذشتگان را دوست دارند. جملات امام به پاسداران (شما جندالله ايد- شما دست خدا هستيد- شما سربازان امام زمان (عج) هستيد معني جملات و برداشت آن ها يعني اگر اين ها كه گفته شد نيستيد سعي كنيد چنين باشيد تا بتوانيد به اسلام خدمت كنيد ...
همگي براي پيروزي و گسترش اسلام و طول عمر امام در دل شب و وقت نمازها دعا كنيم.
والسلام
برادر شما حسين قجه اي
انتهاي گزارش
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده