آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري با تاكيد بر رويكردهاي روانشناختي
سهشنبه, ۰۷ فروردين ۱۳۸۶ ساعت ۲۲:۰۶
هدف نگارندگان مقاله حاضر آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري بوده است . البته اين هدف از زواياي مختلف قابل بررسي است . در اين نوشتار فقط به رويكردهاي روانشناختي آن پرداخته شد . به خصوص شناسايي زيرساختهاي شناختي آن مدنظر بوده است . همچنين با توجه به اهميت شوراهاي اسلامي ، به لحاظ قانوني بودن ، مردمي بودن و فراگير بودن ، به ارتباط شوراها و آسيب شناسي ايثارگري پرداخته شد .....
هدف نگارندگان مقاله حاضر آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري بوده است . البته اين هدف از زواياي مختلف قابل بررسي است . در اين نوشتار فقط به رويكردهاي روانشناختي آن پرداخته شد . به خصوص شناسايي زيرساختهاي شناختي آن مدنظر بوده است . همچنين با توجه به اهميت شوراهاي اسلامي ، به لحاظ قانوني بودن ، مردمي بودن و فراگير بودن ، به ارتباط شوراها و آسيب شناسي ايثارگري پرداخته شد .....
مقدمه
از فرهنگ، تعاريف زيادي شده است. غالباً فرهنگ را شامل مجموعه اي از دانش، قوانين، سنن، نگرش ها و ارزش هايي كه رفتار افراد جامعه را جهت مي دهد، مي دانند، همواره در جوامع به تناسب روح زمان حركتها و خيزش هاي مردمي و ارزشي مطرح مي شود كه ضمن اين كه تحت تاثير فرهنگ جامعه هستند خود نيز هويت جديدي به فرهنگ مي دهند. در ديدگاه هاي قديمي، پذيرش تنوع فرهنگي وجود نداشت و در مواردي نوع خاصي از فرهنگ كه عموميت كمتري نسبت به فرهنگ جامعه داشت «معلول فرهنگي» تلقي مي شد. در اين نوع تلقي از فرهنگ، اصطلاحاً به تصور «ديگ مذاب» اعتقاد داشتند كه «جرم همه فرهنگ ها» بايد در فرهنگ عام جذب و ذوب گردد. در ديدگاه هاي جديد، فرهنگ، ديگ مذاب پذيرفته شده نيست بلكه به ديدگاه چندفرهنگي اعتقاد دارند. بر اين اساس فرهنگ هاي مختلف در كنار يكديگر به جامعه عرضه مي شوند و به موازات تضارب آراء و انديشه ها مقبوليت آنها نهادينه مي گردد. در جامعه ما به تناسب وقايع فرهنگي و به تبعيت از دين، سنت و ارزش هاي ملي خيزش هاي فرهنگي خاصي پديدار گشت كه يكي از آنها فرهنگ ايثار و ايثارگري است. هرچند تعريف فرهنگ ايثارگري به مراتب دشوار است اما آنچه كه مهم است تمركز مفاهيمي بلند همچون رشادت، خيزطلبي، ديگرخواهي، خودفداسازي و ... است. بقاي فرهنگ ايثارگري مشروط به زيرساخت هاي استوار آن است. البته زيرساخت هاي فرهنگ ايثارگري را از زواياي مختلف مي توان بررسي كرد. آنچه در اين نوشتار مدنظر است زيرساختهاي روانشناختي فرهنگ ايثارگري است. به عبارت ديگر در اين نوشتار به آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري از منظر ديدگاه هاي روانشناختي اشاره خواهد شد. يكي از اين ديدگاه ها بحث اسناد و ابقاي فرهنگ ايثارگري است. اسناد عبارتست از توضيحي كه در بيان علت يابي رفتار مي آيد. نحوه اسناددهي افراد در پايداري رفتار موثر است از جمله ديدگاه هاي ديگر تبيين فرهنگ ايثارگري در ارتباط با انگيزش، منبع كنترل، پيشداوري، همرنگي و وضعيت اقتصادي و اجتماعي است كه مطالعه بيشتر آن به اصل مقاله ارجاع داده مي شود. 2. ضرورت آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري فرهنگ از مؤلفه هايي تشكيل شده است كه همه برجامعه تأثير گذاشته و هم تأثير مي پذيرد. كنش متقابل بين زيرساخت هاي عناصر فرهنگي و جامعه منجر به نوپايي و پويايي فرهنگ مي شود. عوامل تأثيرگذار بر فرهنگ، گاهي اوقات، خودي، سازنده، جهت دار و مثبت است و گاهي اوقات هم بيگانه و منفي است. براي آنكه جهت و سمت و سوي فرهنگ شكل مناسب و مثبت به خود بگيرد عناصر سازنده آن بايد تقويت گردد و عناصر غيرسازنده آن بايد حذف و يا مقابله گردد. براساس روح زمان جريان فرهنگي جوامع تابع دين، زبان، عناصر ملي و رويدادهاي مختلفي است كه در جامعه رخ مي دهد. همه اينها باعث تبلور الگوهاي فرهنگي خاص مي شود. در جامعه ما، بعد از وقوع انقلاب اسلامي و همچنين، هشت سال تجربه جنگ، مجموعه اي از ارزش ها و هنجارها در كنار هم قرار گرفته و فرهنگي تحت عنوان ايثارگري را معرفي كرده است. فرهنگ ايثارگري مختص جامعه اسلامي ما نيست كه در هر كشوري سمبل ها و نمادهاي ايثارگري وجود دارد و به دنبال آن مجموعه اي از ارزش هايي كه وابسته به آن سمبل هستند نيز يافت مي شود. آنچه كه فرهنگ ايثارگري جوامع مختلف از جمله جامعه ما را از ديگر جوامع متفاوت مي سازد ديني و ملي بودن است. در جامعه ما فرهنگ ايثارگري به شدت تحت تاثير تعاليم ديني، مروجان دين و جان باختگان ترويج دين است. از طرف ديگر از آنجايي كه ارزش هاي ديني تعلق مكاني و زماني يافته است همواره در كنار دين عناصر ملي هم فرهنگ ساز گرديده است، به طوري كه همه افراد يك جامعه را وحدت و هويت متحدالشكلي مي دهد. هويت ديني و ملي دو زيرساخت اساسي فرهنگ ايثارگري در ايران است. البته بايد متذكر شد كه اين دو ركن خود اساسي ترين و پايدارترين اركان فرهنگ نيز به شمار مي آيد. به همان اندازه كه ديني بودن و ملي بودن در ايجاد فرهنگ ايثارگري مهم و مثبت است به همان اندازه هم غيرديني بودن و غير ملي بودن نيز براي اشاعه و تداوم فرهنگ ايثارگري مخرب و ويرانگر است. نكته اساسي در ضرورت آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري اين است كه به دليل افزايش تكنولوژي ارتباطات در دنياي امروز مواجهه فرهنگ ها با يكديگر امري طبيعي است. در بسياري از موارد به دليل اين ارتباطات عناصري از فرهنگ هاي ديگر وارد جامعه مي شود كه به شدت بر فرهنگ خودي تاثيرگذار است. به نظر مي رسد در برابر اين تبادل فرهنگي و يا به صورت دقيق تر هجوم فرهنگي دو راه حل منطقي وجود دارد. راه حل اول غني سازي فرهنگ خودي است. همانطور كه پيشتر گفته شد هويت ديني و ملي از اركان مهم فرهنگ ما از جمله فرهنگ ايثارگري است. براي ثبات و اشاعه فرهنگ ايثارگري در درجه اول محكم كردن و نيرو بخشيدن اركان آن بايد در صدر توجه باشد. اولياي تعليم و تربيت و فرهنگ جامعه ما همواره بايد درصدد غني سازي فهم ديني و شناخت ملي باشند تا در برابر شناخت و فهم غيرخودي تاب تحمل را داشته باشد. البته از زاويه شناخت شناسي دين وهويت ملي آفاتي همواره ما را تهديد مي كند كه به برخي از آنها در صفحات بعد اشاره مي شود. تاريخ به نحو احسن بيان فوق را تصديق مي كند؛ براي مثال شكست مغول و هضم آن در فرهنگ ايران نشان دهنده برتري اين عامل است. نكته اساسي ديگر در آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري بحث نظري پيرامون وجود يك يا چند فرهنگ است. در گذشته عقيده بر اين بود كه در جامعه يك فرهنگ غالب بايد وجود داشته باشد و همه خرده فرهنگ ها بايد جذب و هضم آن شوند اين روند اصطلاحاً جريان ديگ مذاب نام دارد. (ول فولك 1994) اما امروزه اين ديدگاه مقبوليت ندارد. به طريق غيرفرهنگي، ما قادر به ايجاد فرهنگ نيستيم. با توجه به روح زمان وقدرتمندي ارتباطات تماس فرهنگي سهل الوصول است از اين جهت در دنياي كنوني پذيرش «تنوع فرهنگي» مقبوليت يافته است به اين معني كه عرصه هاي فرهنگي بايد متنوع باشد كه البته چاره اي جز اين هم نيست. فرهنگ ها در كنار يكديگر در تضارب با هم قرار مي گيرند، در اين راستا فرهنگ غني، خود مقبوليت خواهد يافت. اگر به روش هاي غيرفرهنگي بخواهيم فرهنگ خاص خودمان را اشاعه دهيم قطعاً ايجاد مقاومت فرهنگي خواهد شد. به عبارت ديگر يكي از راه حل هاي ديگر در ابقاي فرهنگ ايثارگري وجود فرهنگي غير از آن است. براين اساس ديدگاه چند فرهنگي يك ايده و يك حركت اصلاحي است ك همه آحاد جامعه را در برمي گيرد. نكته خطرآفرين در آسيب شناسي فرهنگي ايثارگري طرد يكسويه فرهنگ غيرخودي است. اگر روش هاي مقابله با فرهنگ غير خودي مناسب نباشد نه تنها فرهنگ ايثارگري را اشاعه نداده ايم بلكه به طور غير مستقيم به اشاعه فرهنگ غيرخودي هم كمك نموده ايم. با توجه به مقدمه فوق، اكنون به آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري پرداخته مي شود. البته اين مهم را از چند زاويه مي توان بررسي كرد اما آن چه در اين نوشتار مدنظر است آسيب شناسي روانشناختي از فرهنگ ايثارگري است. 3. آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري و نظريه اسناد اسناد عبارتست از فرايندي كه افراد به كار مي برند تا رويدادها (يا رفتارها) را به عوامل زيربنايي آنها پيوند دهند (هايدر، 1958 به نقل از كريمي 1373). در اينجا بحث نظري تئوري اسناد به هيچ وجه مدنظر نيست بلكه به مصاديق كاربردي آن در آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري اشاره مي شود. آگاهي از فرهنگ، متضمن نوعي شناخت شناسي است. شناخت از فرهنگ ايثارگري مي تواند با تكيه به نحوه اسناددهي انسان ها درست و يا نادرست باشد. مصداق عملي فرهنگ ايثارگري چيزي جز رفتار اجتماعي نيست. نمونه هايي از رفتار اجتماعي با هم تركيب مي شوند و ف رهنگ ايثارگري را شكل مي دهند. قبل از شكل گيري چنين رفتاري، شناخت از آن رفتار شكل مي گيرد. يكي از آفت هاي شناخت فرهنگ ايثارگري ناهماهنگي شناختي است. همچنان كه پيشتر گفته شد رفتار ايثارگرانه متضمن مضامين شناختي است تا زماني كه شناخت انسان ها از اين رفتار متعارض نباشد تداوم و اشاعه آن نيز وجود خواهد داشت. اما اگر در فرايند شكل گيري شناخت از رفتار، تعارض پيش آيد تا مدل مصاديق عملي آن با مضامين شناختي آن يكسان نيست، جهت رسيدن به هماهنگي، انسانها تمايل به تغيير شناخت قبلي را خواهند داشت. در صحنه عمل و كاربردي يكي از آفت هاي مهم فرهنگ ايثارگري نشو رفتار غير ايثارگرانه در ايثارگران مي باشد. چون منجر به شناختي متعارض با شناخت قبلي مي شود. فرهنگ ايثارگري، عليرغم اينكه با گذشت زمان تغيير و تبديل هايي را مي گذراند به هيچ وجه نبايد استحاله كلي و ذاتي يابد. آفت شناختي ديگر در آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري نوعي خطاي شناختي است به اين معني كه ما تمايل داريم شكست هاي ديگران را به عوامل دروني آنها و موفقيت هاي آنها را به عوامل بيروني نسبت بدهيم. نكته كاربردي اين بحث اين است كه اولياي فرهنگي جامعه نبايد عوامل موقعيتي را ناديده بگيرند. فرهنگ ايثارگري در ارتباط با رويدادهاي محيطي است. براي اينكه زنه و پويا باشد قطعاً عوامل محيطي كه اين فرهنگ را احاطه مي كند بايد مورد توجه باشد. برجسته ترين رفتارهاي فرهنگ ايثارگري بايد به خوبي تدارك يابد. اگر فرهنگ ايثارگي داراي مضامين مادي و زودگذر باشد همين به عنوان آفتي براي شناخت از فرهنگ ايثارگري بروز مي كند كه در ادبيات روانشناسي اصطلاحاً به آن سوگيري شناختي «برجستگي» گفته مي شود. اين نوع سوگيري باعث مي شود كه ما برجسته ترين محرك ها را موثرترين نيز بدانيم، اگر شيئي داراي حركت باشد يا رنگ هاي چشمگيري داشته باشد احتمالاً ما آن را عامل وقوع هر تغييري كه در محيط ايجاد مي شود مي دانيم. زماني فرد ايثارگر كسي بود كه اسلحه به دست بوده و با دشمن مبارزه مي كرد و همين تصوير هم گوياي فرهنگ ايثارگري بوده است. اگر قرار باشد اين فرهنگ حفظ گردد، محرك هاي برجسته آن نيز بايد حفظ گردد. البته محرك اصلي فرهنگ ايثارگري مبارزه طلبي و رشادت است اما سوگيري وقتي وارد مي شود كه برجسته ترين محرك ها بر محرك هاي اصلي كه علت واقعي رفتار هستند، اما چندان برجسته نيستند، غلبه مي كنند و آنها را مي پوشانند. نكته كاربردي اين بحث اين است كه اولياي فرهنگي جامعه همواره بايد درصدد شناسايي محرك رفتار ايثارگري بوده و همان را به عنوان نكته برجسته قلمداد كنند در غير اين صورت محرك هاي برجسته غيرخودي و نامأنوس با فرهنگ ايثارگري جايگزين محرك اصلي مي شود. نحوه اسناددهي موفقيت ها مي تواند بيروني و يا دروني باشد. شكي نيست كه حفظ حريك اين كشور مديون تلاش و ايثار ايثارگران است اما آنچه كه حافظ فرهنگ ايثارگري خواهد بود خود آن فرهنگ است نه عوامل متغير بيروني. در تحليل پيروزي و موفقيت هاي گذشته نحوه اسناددهي بايد به عوامل دروني باشد نه عوامل بيروني. مثلاً بايد به روحيه فداكاري و ايثار اشاره كرد نه كميت و تعداد آنها. از واقعه عاشورا قبل از اينكه از امام حسين(ع) درس بگيريم از حسيني بودن وي مي آموزيم و همين باعث اشاعه و گسترش فرهنگ ايثارگري كربلا گرديد. با توجه به مواردي كه گفته شد شناخت شناسي فرهنگ ايثارگري اولين نكته مهم در اشاعه آن فرهنگ است. زمينه هاي شكل گيري شناخت بايد روشن و مستدل و همراه با پيامدهاي مطلوب باشد. بخش عمده شناخت از طريق پيامدهاي رفتار ايثارگري شكل مي گيرد به عبارت ديگر پيامد رفتار ايثارگري مبناي اسناد ما خواهد بود. مردم سعي مي كنند از روي رفتار استنباط كنند كه آيا آن رفتار با آن ويژگي فرهنگي تطبيق مي كند يا نه، چون در صورت عدم مطابقت، عليرغم اينكه آن واژه را خواهيم داشت مفاهيم دربرگيرنده آن وجود نخواهد داشت. براي مثال امروز كمتر كسي از واژه استعمار، عمران و آبادي را برداشت مي كند حال آنكه خود لغت چنين مفهومي را القاء مي كند. چرا چنين شده است؟ چون گذشت زمان نشان داده است كه پيامد رفتار عمراني با واژه استعمار مطابقت نداشته باشد. با توجه به مطابقت فوق، فرهنگ سازي درست و بنيادين اساس ترويج فرهنگ ايثارگري است كه البته خود اين فرايند مانع آسيب هاي فرهنگي نيز خواهد بود. قطعاً يكي از نهادهاي موثر در اين فرايند نهاد شوراي اسلامي است. با توجه به وظايف و اساسنامه شوراهاي اسلامي، بسياري از وظايف آنها در راستاي فرهنگ سازي درست است. براي مثال مواد 2 و 4 و 5 و 25 از وظايف شوراي شهر به طور مستقيم و غيرمستقيم به فعاليت فرهنگي اشاره دارد (حسيني نيك؛ 1377) 4. آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري و نفوذ اجتماعي نفوذ اجتماعي وقتي روي مي دهد كه اعمال يك فرد يا يك گروه، رفتار ديگران را تحت تاثير قرار مي دهد. به يك معني اصطلاح نفوذ اصطلاح نفوذ اجتماعي كوششي است عمومي از سوي يك فرد يا يك گروه براي ايجاد تغيير در عقايد يا رفتارها. فرهنگ ايثارگي بصورت رفتاري، نمودهاي عيني دارد آنچه كه از اين زاويه مهم است شناسايي روش هاي تاثيرگذاري فرهنگ ايثارگري و نفوذ اجتماعي بيشتر آن است. يكي از ابزارهاي نفوذ فرهنگ ايثارگري تغيير نگرش است. متوليان جامعه به خصوص اعضاي شورا با توجه به فراگير بودن آن در زمينه تغيير نگرش آحاد مردم مي توانند گام هاي اساسي بردارند. نفوذ اجتماعي از طريق تغيير نگرش، عمدتاً بر ادراك كلامي مبتني است و عموماً فرض بر آن است كه رفتار انسان داراي مبناي شناختي است همچنان كه در صفحات قبل هم صحبت شد يكي از زمينه هاي نشر فرهنگ ايثارگري ايجاد شناخت بهتر و شناخت شناسي زير ساخت هاي آن است. همچنانكه در زمينه بهداشت شهر و رعايت نظافت در سطح شهر به طرق مختلف سعي در ايجاد شناخت داريم، در زمينه هاي فرهنگ ايثارگري هم بايد اين چنين عمل كنيم. متأسفانه نگرش هايي كه در حال حاضر نسبت به فرهنگ ايثارگري وجود دارد به جذابيت سالهاي قبل نيست و مهمترين دليل آن عدم ايجاد شناخت نگرش در مردم است. يكي ديگر از ابزارهاي نفوذ فرهنگ ايثارگري استفاده از استراتژيهاي قدرت است. استفاده از اين ابزار هميشه همراه با موفقيت نيست و ميزان خطاپذيري آن بالاست. به همين دليل در آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري، بخشي از ناكارآمدي ها، به دليل استفاده نابجا از استراتژي هاي قدرت است. مثلاً يكي از مصاديق استراتژيهاي قدرت رفع نياز اقتصادي و مالي ايثارگران است از همان ابتدا به دليل ظرافت خاص، از اين استراتژي، بخوبي استفاده نشد هرچند بصورت مقطعي كارساز بود اما به هيچ وجه در خدمت فرهنگ ايثارگري نبوده است به طوري كه در جامعه اگر، واژه اي همچون ايثارگر را مطرح كنيم بلافاصله امتيازهاي مالي آن به ذهن تداعي مي شود نه تقدم ديگري بر خويشتن و از خودگذشتگي. از طرف ديگر به ايثارگران هم چنين قبولانديم كه تنها ابزار قدرشناسي آنها رفع نيازمنديهاي اقتصادي است. حال آنكه درست اين بود كه از همان ابتدا از اين استراتژي در جهت اعتلاي توانمندي هاي ايثارگران استفاده مي كرديم. شوراها به عنوان يكي از منابع قدرت مستقيماً با ايثارگران در ارتباطند نكته مهمتر اينكه بخشي عمده اي از اعضاي شورا خود ايثارگرند در نتيجه هم قادر به پيشگيري از آسيبهاي آينده هستند و هم اينكه خودشان از اين استراتژيهاي قدرت استفاده مطلوبتر را خواهند داشت. يكي از عوامل ديگري كه در آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري مهم است تاثير اكثريت بر افراد ديگر و نفوذ اجتماعي است. امروزه اين واقعيت علمي پذيرفته شده است كه ميزان نفوذ اجتماعي تابع كميت افراد است هر چه صاحبان يك رفتار تعداد بيشتري داشته باشند ميزان نفوذ آنها هم بيشتر خواهد بود. بعد از تشكيل شوراهاي اسلامي فرصت بسيار مهمي در اختيار جامعه قرار گرفت و آن اينكه جمع بسيار زيادي به طور مستقيم و غيرمستقيم در اختيار ايثارگري قرار گرفتند. اين افراد قبلاً هم در جامعه بودند، اما بعد از تشكيل شوراها هويت بهترين يافتند. بنابراين تصميم گيريهايي كه اعضا شورا مي گيرند اگر در يك زمان و بصورت متحدالشكل و در سطح كلان در جامعه مطرح گردد و قابليت اجرايي پيدا كند، تلقيِ اكثريت از آنها خواهد شد در نتيجه ميزان نفوذ اجتماعي هم بيشتر خواهد شد. محدود كردن فرهنگ ايثارگري به قشر خاص نكته مهمي است كه در آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري بايد مورد توجه باشد. فرهنگ ايثارگري، شاخص هاي رفتاري مطلوب و ايده آل دارد كه هر جامعه اي خواهان آن است. اين نوع فرهنگ را در مقام نشر نبايد از آن قشر خاصي بدانيم بلكه تا آنجا كه ممكن است مخاطبان آن بايد عموم مردم باشند هر چند ايثارگران به صورت عملياتي قشر منحصر و محدودي هستند اما فرهنگ ايثارگري مخاطب عام دارد. هر چه ميزان تعلق اين نوع فرهنگ را به افراد بيشتري نشر دهيم به نفوذ اجتماعي آن هم افزوده ايم. در آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري احساس فقدان كنترل يا درماندگي آموخته شد جايگاه بس رفيعي را دارد. زماني كه متوليان امور فرهنگي و يا ايثارگران جامعه چنين بپندارند كه هيچ هدايتي بر موج هاي فرهنگي جامعه ندارند آثار مخرب زيادي را خواهند ديد. رويكردهاي انسان گرايانه مربوط به رفتار اجتماعي غالباً بر اين فرض اتكا دارندكه ما به عنوان موجودات انساني، كنترلي تقريباً كامل بر رفتار خود داريم. متاسفانه در جامعه كنوني اين تصور غلط در حال شكل گيري است كه هيچ كنترلي بر جريان هاي فرهنگي غيرخودي نداريم و چه بخواهيم و چه نخواهيم بايد بپذيريم، حال آنكه واقع امر اينطور نيست. شوراها به عنوان يك نهاد مردمي فراگير اين احساس كنترل را مي تواند در جامعه ايجاد كند. عدم درماندگي نسبت به فرهنگ غيرخودي، خود باعث اشاعه فرهنگ ايثارگري مي شود. 5. آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري و نظريه انگيزش انگيزش عبارتست از چيزي كه در پاسخ به چرايي رفتار مي آيد. فرهنگ ايثارگري دربرگيرنده يكسري رفتارهاي اجتماعي است. كه انگيزه هايي در آن نهفته است. انگيزه هاي رفتار متنوع و گوناگون است شواهد پژوهش نشان مي دهد كه انگيزه هاي دروني بر بيروني در تداوم و پايداري رفتار موثرتر است (گلاور و برونينگ ـ 1375) براي ثبات بخشي رفتار ايثارگري عوامل برانگيزاننده آن بايد فراتر از عوامل مادي و بيروني عمل كنند. يكي از نكات عمده در آسيب شناسي فرهنگ ايثارگري اين است كه فقط به عوامل مادي و اقتصادي توجه شده است. به خصوص در سالهاي اخير كه بسياري از عوامل انگيزشي غيرمادي كمرنگ شده است. يكي از وظايف اصلي شوراها به عنوان يك نهاد فراگير، قانوني و مردمي توجه به عوامل انگيزشي غيرمادي در نشر رفتارهاي ايثارگري است. البته در مواردي ناگزير به استفاده از عوامل انگيزشي مادي نيز هستيم اما بايد توجه داشته باشيم كه رفع نيازهاي مادي ظرافتهاي خاص خودش را دارد چون اگر به صورت افراطي استفاده شود در گامهاي بعدي ايجاد توقع خواهد كرد كه عملا برآوردن آن مقدور نخواهد بود و اگر هم كمتر از حد معمول برآورده نشود حق ديگران ادا نخواهد شد. در بحث تاثير عوامل انگيزشي بر رفتار ايثارگري به برخي از عوامل كه دخيل هستند در ذيل اشاره مي شود: 1. حفظ عزت نفس ايثارگران در برآوردن عوامل انگيزشي رفتار ايثارگري، از هر نوع ابزاري كه استفاده مي شود در درجه اول عزت نفس ايثارگران بايد در نظر باشد. ممكن است چنين برداشت شود كه كمكهاي اقتصادي و مالي ضروري ترين نوع مداخله در امور انگيزشي رفتار ايثارگري است، اما واقع امر اينطور نيست چون در صورت عدم اجراي مناسب آن، به عزت نفس فرد ايثارگر آسيب مي رسد و در نهايت باعث اين نتيجه گيري مي شود كه آيا از دست دادن سلامتي و يا تحمل سالهاي پراسترس اسارت با دريافت وجوه مالي جبران پذير است. در آسيب شناسي فرهنگي ايثارگري هر نوع اقدام انگيزشي بايد در خدمات فرهنگ ايثارگري باشد. ايثارگر، وابسته به زمان و مكان است در حالي كه ايثارگري محدوديت زماني و مكاني ندارد. استفاده از ابزارهاي غلط ضمن اينكه در مواردي عزت نفس ايثارگران را جريحه دار مي سازد مانع اشاعه فرهنگ ايثارگري نيز مي شود. 2. پيوستگي خدمات رساني به ايثارگران 3. بي واسطه بودن خدمات رساني به ايثارگران 4. پيوسته بودن خدمات رساني به ايثارگران 5. ايجاد احساس كارآمدي درايثارگران 6. بهره گيري از علايق ايثارگران
نظر شما