ويژه نامه سرلشگر شهيد حاج احمد متوسليان - قبل از انقلاب - تولد تا دستگيري در خرم آباد - قسمت اول
چهارشنبه, ۱۴ تير ۱۳۹۱ ساعت ۰۷:۵۸
قبل از انقلاب - تولد تا دستگيري در خرم آباد - قسمت اول
تهران - سال 1332
ساية سرد و سربي كودتاي ساخته و پرداختة مثلث شوم سيا، پنتاگون و دربار پهلوي، بر آسمان آفتابي قلب الاسد ايران شورشگر حكمفرما شده است. بازيگران اصلي خيمه شب بازي ننگين قيام ملي 28 مرداد؛ كيم روزولت، ژنرال شوارتزكف و اشرف پهلوي به پشت صحنه خزيده اند و اينك، صحنة سياست كشور، جولانگاه قداره بندان دار و دستة شعبان بي مخ ها، چكمه پوشان حكومت نظامي سپهبد زاهدي ها و زنان آزادة! شاه پرستي از قماش پري آژدان قزي ها شده است.
مردم تلخكام، در سوگ شكست نهضتي نشسته اند كه بانيان فناي آن، سران نهضت بوده اند و حال، دوره، دورة سورچراني غارتگران آمريكايي- انگليسي بر خوان يغمايثروت هاي مادي و معنوي كشور ماست. محمدرضاپهلوي درگذر از فرار مفتضحانة خود به غرب، اينك به امر اربابان ازرق چشم يانكي به تهران بازگشته است؛ بازگشتي شوم براي اعمال 25 سال استبداد اهريمني، اسلام ستيزي و زدن چوب حراج به هست و نيست ملت مظلوم ايران.
آري، مقارن با همين سال سياه و غم بار است كه در محلة امام زاده سيد اسماعيل خيابان مولوي تهران، نوزادي چشم بر جهان مي گشايد كه ولادتش، كاشانة كوچك خانوادة مؤمن و زحمت كش متوسليان يزدي را غرق در نور و سرور مي كند. در گوش نورسيدة كوچك اذان و اقامه مي خوانند و او را «احمد» مي نامند.
مادر رنج كشيدة «احمد» مي گويد:
««احمد» كلاً بچه ساكتي بود. مثل پسر بچه هاي هم سن و سال خودش نبود و شر و شوري نداشت. از همان كوچكي خيلي گوشه گير بود و هميشه يك گوشه اي تنها براي خودش مي نشست. سه چهارساله بود كه فهميديم اين بچه نارسايي قلبي دارد. مشكل از رگ قلبش بود. به همين خاطر خيلي لاغر و نحيف بود و ما هميشه نگران سلامت او بوديم. بعدها ناچار شدند قلبش را عمل كنند.»
«احمد متوسليان» دوران تحصيلات ابتدايي خود را در دبستان اسلامي «مصطفوي» سپري كرد. او از همان عهد خردسالي، طعم شيرين كار شرافتمندانه را چشيد و ضمن اشتغال به درس و مدرسه، در مغازه شيريني فروشي پدرش - قنادي متوسليان يزدي- واقع در بازار تهران، كارگري كوشا و زحمت كش بود. آغاز دوران نوجواني «احمد» با واقعه اي مقارن شد كه يك بار ديگر پس از سپري گشتن 10 سال خفقان و سكوت گورستاني حاكم بر جامعه، امواج خروشان نهضتي مردمي را به تلاطم درآورد؛ نهضتي اسلامي و اصيل كه ريشه در عمق باورهاي فطري آحاد ملت مسلمان ايران از زن و مرد، كوچك و بزرگ و شهري و روستايي داشت و از هرگونه شائبة جاهلانة تأثيرپذيري از مكاتب و ايسم هاي وارداتي مبرا بود.
«احمد» ده ساله بود كه در پي تصويب لايحة ننگين توسط مجلس فرمايشي رژيم، قيام توفندة مردم مسلمان تهران در پانزدهمكاپيتولاسيون خرداد سال 1342 در دفاع از رهبر رشيد نهضت حضرت امام خميني (ره) و سركوبي وحشيانة مردم توسط چكمه پوشان رژيم اجنبي پرست شاه را به نظاره نشست. يكي از همرزمان وي، از تأثير قيام خون بار پانزدهم خرداد بر روح حساس «احمد» نوجوان مي گويد:
«يك بار، نمي دانم به چه مناسبتي ذكر واقعه 15 خرداد به ميان آمد كه «احمد» گفت: آن روزها ما بچه بوديم. به اقتضاي سن و سال كمي كه داشتيم، از سياست و مبارزه و اين جور مسائل سر درنمي آورديم. رژيم، با قتل عام مردم در پانزده خرداد، خبط بزرگي كرد. با حمام خوني كه در خيابان هاي شهر تهران برپا شد، ديگر حتي ما بچه هاي كم سن و سال هم با ماهيت كثيف طاغوت آشنا شده بوديم، براي من، دوران بچگي، در همان روز كشتار تمام شد به اين نتيجه رسيدم كه بايد كاري كرد.» اين گونه بود كه «احمد» نيز به جمع ياوران كوچك سال زعيم ملت حضرت روح الله (ره) پيوست. در همان سال ها بود كه ضمن شركت فعال در هيأت هاي مذهبي و تلمذ در جلسات آموزش قرآن كريم، از ماهيت بيداد فراگير رژيم سفاك و بيگانه پرست آريامهري آگاه شد و به رغم سن و سال كمي كه داشت، گام در ميدان پربلاي مبارزه با ديكتاتوري شاه گذاشت.
عمدة فعاليت هاي او در اين دوران، مشاركت در پخش مخفيانة اعلاميه ها و پيام هاي امام انقلاب؛ حضرت روح الله (ره) در سطح محلات جنوبي شهر تهران بود. پس از خاتمه تحصيلات مقطع ابتدايي، در هنرستان صنعتي اخباريون ثبت نام كرد و در كلاس هاي شبانة اين هنرستان مشغول به تحصيل در رشتة برق صنعتي شد. به گفتة خواهر ارجمندش:
« اصولاً ايشان به مسائل فني خيلي علاقه مند بود. به همين دليل هم وارد هنرستان صنعتي شد. در تحصيل جديت به خرج مي داد و يك هنرجوي فني مستعد بود.»
پس از خاتمة تحصيلات متوسطه به سال 1351، «احمد» در سن نوزده سالگي موفق به اخذ مدرك ديپلم فني گرديد. در پي پايان دوران تحصيل، در يك شركت خصوصي تأسيسات فني استخدام و مشغول به كار شد.
در سال 1353 به خدمت زير پرچم احضار گرديد. پس از اعزام به خدمت، در مركز زرهي شيراز، دورة تخصصي تانك را با موفقيت طي كرد و متعاقب خاتمة دوران آموزشي، با درجة گروهبان دومي و رستة سازماني فرمانده تانك، به شهر مرزي سرپل ذهاب در غرب كشور اعزام شد.
به رغم فضاي سراسر خفقان حاكم بر ارتش طاغوت، گروهبان دوم زرهي «احمد» متوسليان، از كمترين فرصت ها براي افشاي ماهيت ضد اسلامي و اجنبي پرست رژيم در بين سربازان همقطار خود، به نحو احسن استفاده مي كرد.
در جلسات نيمه مخفي كه به ابتكار خود او برپا مي شد، به قدر مقدور، از دلايل مخالفت اقشار ميليوني مردم با رژيم سركوبگر آريامهري و حقانيت مبارزه و راه حضرت امام (ره) با سربازان سخن مي گفت. هوشياري و ذكاوت «احمد» در شناسايي و گزينش سربازان مخالف دستگاه طاغوت، انتخاب محل مناسب براي تشكيل اين جلسات ضدامنيتي (!) موجب شده بود تا عناصر اطلاعاتي حفاظت و ركن 2 ارتش، به رغم حساسيتي كه نسبت به گروهبان متوسليان به عنوان سربازي با پيشينة سوء سياسي و فردي كاملاً مذهبي داشتند، نتوانند كوچكترين مدركي از فعاليت هاي سياسي- تبليغي وي در ارتش به دست آورند.
هم زمان، با تشكل هاي مكتبي سياسي پيرو خط امام (ره) نيز رابطة تنگاتنگي برقرار كرد.
يكي از دوستان «احمد» در مورد فعاليت هاي مبارزاتي وي در اين برهه مي گويد:
«جسته و گريخته مي دانستم كه ايشان در سال هاي آغازين دهة پنجاه، با بعضي از گروه هاي مكتبي معتقد به ولايت فقيه كه علاوه بر كار تبليغاتي ضدرژيم بعضاً كار مسلحانة محدود هم مي كردند ارتباط داشته در آن زمان «احمد» آموزش تئوريك و تا حدودي عملي مباني كار مسلحانه را يادگرفته بود. البته به دليل شرايط خاص آن سال ها، بيشتر اين جور آموزش ها شامل يك رشته اصول كلي مباني جنگ چريك شهري بود، نه فراگيري يك دورة كامل نبرد پارتيزاني؛ به معناي دقيق كلمه ضمن آن كه «احمد» با دانشجويان مذهبي مبارز دانشگاه علم و صنعت هم ارتباط داشت و در آن سال ها، بچه هاي اين دانشگاه از جمله فعال ترين عناصر دانشجويي مخالف رژيم طاغوتي محسوب مي شدند.»
به دنبال درج مقالة موهن ساواك در روزنامة اطلاعات - دي ماه 56- و توهين به ساحت مقدس امام خميني (ره) و خيزش هاي اعتراضي مردم قم و تبريز نسبت به اين اقدام رذيلانه رژيم، به زودي امواج خروشان نهضت سراسر كشور را فرا گرفت. با توجه به همين زمينة مساعد، «احمد» بر آن شد تا دامنة فعاليت هاي مبارزاتي خود را به ديگر نقاط كشور گسترش دهد.
در بهار سال 1357، «احمد» به بهانة مأموريت شغلي در خارج از مركز، راهي شهرستان خرم آباد شد و به منظور عادي سازي تحركات خود در سطح مناطق استان لرستان و سهولت فعاليت نيمه مخفي خود، به عنوان يك كارگر برق كار، آغاز به كار كرد.
او به محض استقرار در محل، تماس با نيروهاي مباز محلي و تشكل هاي خودجوش مردمي را در دستور كار مبارزاتي خويش قرار داد. خيلي زود، توجه عوامل جاسوس و خبرچين رژيم به تحركات مشكوك اين برق كار ناشناس و پرجنب و جوش جلب شد و كلية ترددهاي او، به شيوة غيرمحسوس، تحت تعقيب و مراقبت قرار گرفت. سرانجام در پانزدهم شهريور سال 57، «احمد» حين تكثير اعلاميه، توسط افسران اكيپ گشتي كميته مشترك ضدخراباري رژيم دستگير و بلافاصله روانة سياه چال هاي قرون وسطايي ساواك شد. در پروندة كلاسة 6443 دايرة اطلاعات شهرباني خرم آباد، سندي ممهور به مهر خيلي محرمانه، به شرح ذيل مي خوانيم:
وزارت كشور شماره : 318-28-57
شهرباني كشور شاهنشاهي تاريخ : 16/06/57
شهرباني استان لرستان پيوست: دارد
خيلي محرمانه
از: شهرباني استان لرستان (اطلاعات)
به: رياست سازمان اطلاعات و امنيت استان لرستان
در مورد: «احمد متوسليان» فرزند غلامحسين
ساعت 2 روز 15/06/57 اطلاع رسيد كه شخصي در خيابان پهلوي، چهارراه بانك، مغازة فتوكپي كيومرث، مشغول تكثير اعلاميه مضّره ]![ مي باشد كه بلافاصله ]به[ وسيله مأمورين مربوطه دستگير گرديد. علي هذا، ضمن ارسال 9 برگ پرونده متشكله، نامبرده بالا ]به ساواك[ اعزام و معرفي مي گردد.
ضمناً تعداد 94 برگ اعلاميه و 2 عدد كتاب مضره و تعداد 56 عدد نوار قابل بررسي، از منزل وي كشف و ارسال مي گردد.
رييس شهرباني استان لرستان
سرهنگ فضائل احمدي
نظر شما