آن بهار
شنبه, ۰۹ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۱۵:۵۹
آن بهار
عید بود و سبزه ها
مخملی، قشنگ وناز
در نگاه سبزشان
یک سبد پیام و راز
آسمان پر از امید
کوچه ها پر از بهار
خنده های صورتی
بوسه های بی شمار
قلب هایی از بلور
هفت سنگ و خنده ها
نغمه های شاد شاد
بر نوک پرنده ها
تا که ابر تیره ای
دیده شد در آسمان
بمب های قهوه ای
ریخت تند و بی امان
از لبان سبزه ها
خنده را به کینه چید
من شدم در آن بهار
خواهر دو تا شهید
منبع : کتاب بابا تفنگ دارد / نویسنده نوشین نوری
نظر شما