«آن بیست و سه نفر» بر بالهای کاغذی تلخیص شد
دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۲۲
در ادامه برگزاری سلسله برنامههای «با بالهای کاغذی» ویژه معرفی محتوایی کتاب در کتابخانه پندار، خلاصه کتاب «آن بیست و سه نفر» از سوی مخاطبان این کتابخانه خلاصهنویسی و برای سایر علاقهمندان به اشترک گذاشته شد.
به گزارش نوید شاهد به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری، «با بالهای کاغذی» عنوان ویژه برنامهای است که با هدف ترویج فرهنگ کتابخوانی و معرفی کتابهای جدید و جذاب، در کتابخانه پندار برگزار میشود. در قالب این برنامه هر هفته تازههای کتاب به مخاطبان کتابخانه عرضه و معرفی میشود تا یکی از آنها را انتخاب کرده و تلخیص کنند.
کتابخانه پندار در آغاز هر هفته یکی از کتابهای جدید و پرمخاطب کتابخانه را به مراجعین معرفی میکند.
مخاطبین میتوانند در صورت علاقهمندی به موضوع کتاب آن را امانت گرفته و پس از مطالعه، توصیفی کوتاه از آن را به کتابخانه تحویل دهند تا برای تشویق دیگران به اشتراک گذاشته شود. در قالب این طرح علاقهمندان با معرفی کتابهای خوبی که خواندهاند، دیگران را ترغیب به مطالعه میکنند. اجرای این طرح به این صورت است که علاقهمندان بهترین کتابهایی که خواندهاند را حداکثر در ۴۰۰ کلمه خلاصه میکنند و به مسئولان کتابخانه پندار ارائه میدهند تا با سایر علاقهمندان و دوستداران یار مهربان به اشتراک گذاشته شود. در تازهترین دوره اجرای این طرح مربوط به هفته دوم آذر کتاب «آن بیست و سه نفر» نوشته احمد یوسفزاده از تولیدات حوزه هنری و منتشر شده توسط انتشارات سوره مهر با موضوع ادبیات دفاع مقدس مطالعه و تلخیص شده است.
کتاب «آن بیست و سه نفر» خاطرات خودنوشت احمد یوسفزاده از دوران اسارت ۱۹ نوجوان کرمانی و چهار نوجوان دیگر است که در عملیات آزادسازی خرمشهر توسط ارتش بعث به اسارت درمیآیند. نویسنده در این کتاب شرح هشت ماه ابتدایی اسارت و اتفاقاتی که برای این گروه بیست و سه نفره افتاده از جمله ملاقات با صدام در کاخ ریاست جمهوری عراق را روایت کرده است.
همزمان با دهمین سالگرد سفر حضرت آیتالله خامنهای به استان کرمان از تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر کتاب «آن بیست و سه نفر» رونمایی شد.
مقام معظم رهبری پس از مطالعه این کتاب مرقوم فرمودند: «در روزهای پایانی ۹۳ و آغازین ۹۴ با شیرینی این نوشته شیوا و جذاب و هنرمندانه، شیرینکام شدم و لحظهها را با این مردان کم سال و پرهمت گذراندم. به این نویسنده خوش ذوق و به آن بیست و سه نفر و به دست قدرت و حکمتی که همه این زیبائیها، پرداخته سرپنجه معجزهگر اوست درود میفرستم و جبهه سپاس بر خاک میسایم. یک بار دیگر کرمان را از دریچه این کتاب، آنچنان که از دیرباز دیده و شناختهام، دیدم و منشور هفت رنگ زیبا و درخشان آن را تحسین کردم».
در بخشهایی از این کتاب میخوانیم: «هر سه برادر توی یک سنگر. یوسف بیست سال، محسن ۱۸ سال و من ۱۶ سال داشتم. آن روز حس جالبی داشتم. لحظه موعود داشت از راه میرسید. ساعات پر رمز و رازی پیش رو داشتیم. فکر میکردم وقتی این آفتاب کمرمق که دارد در غبار غروب رنگ میبازد، فرو بنشیند و صبحی دیگر از مشرق طلوع کند میان این غروب و آن طلوع چه بر ما رفته است. زنده خواهم بود؟ کشته خواهم شد؟ شکست یا پیروزی؟...».
کتابخانه پندار در آغاز هر هفته یکی از کتابهای جدید و پرمخاطب کتابخانه را به مراجعین معرفی میکند.
مخاطبین میتوانند در صورت علاقهمندی به موضوع کتاب آن را امانت گرفته و پس از مطالعه، توصیفی کوتاه از آن را به کتابخانه تحویل دهند تا برای تشویق دیگران به اشتراک گذاشته شود. در قالب این طرح علاقهمندان با معرفی کتابهای خوبی که خواندهاند، دیگران را ترغیب به مطالعه میکنند. اجرای این طرح به این صورت است که علاقهمندان بهترین کتابهایی که خواندهاند را حداکثر در ۴۰۰ کلمه خلاصه میکنند و به مسئولان کتابخانه پندار ارائه میدهند تا با سایر علاقهمندان و دوستداران یار مهربان به اشتراک گذاشته شود. در تازهترین دوره اجرای این طرح مربوط به هفته دوم آذر کتاب «آن بیست و سه نفر» نوشته احمد یوسفزاده از تولیدات حوزه هنری و منتشر شده توسط انتشارات سوره مهر با موضوع ادبیات دفاع مقدس مطالعه و تلخیص شده است.
کتاب «آن بیست و سه نفر» خاطرات خودنوشت احمد یوسفزاده از دوران اسارت ۱۹ نوجوان کرمانی و چهار نوجوان دیگر است که در عملیات آزادسازی خرمشهر توسط ارتش بعث به اسارت درمیآیند. نویسنده در این کتاب شرح هشت ماه ابتدایی اسارت و اتفاقاتی که برای این گروه بیست و سه نفره افتاده از جمله ملاقات با صدام در کاخ ریاست جمهوری عراق را روایت کرده است.
همزمان با دهمین سالگرد سفر حضرت آیتالله خامنهای به استان کرمان از تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر کتاب «آن بیست و سه نفر» رونمایی شد.
مقام معظم رهبری پس از مطالعه این کتاب مرقوم فرمودند: «در روزهای پایانی ۹۳ و آغازین ۹۴ با شیرینی این نوشته شیوا و جذاب و هنرمندانه، شیرینکام شدم و لحظهها را با این مردان کم سال و پرهمت گذراندم. به این نویسنده خوش ذوق و به آن بیست و سه نفر و به دست قدرت و حکمتی که همه این زیبائیها، پرداخته سرپنجه معجزهگر اوست درود میفرستم و جبهه سپاس بر خاک میسایم. یک بار دیگر کرمان را از دریچه این کتاب، آنچنان که از دیرباز دیده و شناختهام، دیدم و منشور هفت رنگ زیبا و درخشان آن را تحسین کردم».
در بخشهایی از این کتاب میخوانیم: «هر سه برادر توی یک سنگر. یوسف بیست سال، محسن ۱۸ سال و من ۱۶ سال داشتم. آن روز حس جالبی داشتم. لحظه موعود داشت از راه میرسید. ساعات پر رمز و رازی پیش رو داشتیم. فکر میکردم وقتی این آفتاب کمرمق که دارد در غبار غروب رنگ میبازد، فرو بنشیند و صبحی دیگر از مشرق طلوع کند میان این غروب و آن طلوع چه بر ما رفته است. زنده خواهم بود؟ کشته خواهم شد؟ شکست یا پیروزی؟...».
نظر شما