خدايا! شاهد باش كه از تمامي مظاهر مادي دنيا بريدم تا به تو بپيوندم
شنبه, ۰۳ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۳۰
در بخشي از وصيتنامه شهيد يدالله كلهر آمده است: مي خواهم شهيد شوم تا خونم به سرور شهيدان حسين(ع) گواهي دهد كه من مانند مردم كوفه نيستم و رهرو راهش بوده ام.
نويد شاهد: شهيد حاج «يدالله كلهر» كه به علمدار لشكر 10 سيدالشهدا عليه السلام شهرت داشت، متولد سال 1333 در روستاي باباسلمان از توابع شهريار بود. او سال 1353 به خدمت سربازي رفت و در نخستين طليعه حركت هاي انقلابي، به صف انقلابيون پيوست و با گروهي از جوانان در تصرف پادگان «باغشاه» سابق مشاركت كرد. يك بار نيز در جريان مبارزات انقلاب، هدف اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد. مردانگي و شجاعتش زبانزد بود. پس از پيروزي انقلاب در تشكيل پايگاه هاي دفاعي و كميته ها در مساجد براي حراست از دستاوردهاي انقلاب در محل سكونت خود، نقش رهبري داشت.
شهيد كلهر در شهريور 1358 با تشكيل سپاه كرج به عضويت اين نهاد درآمد و در نخستين گروه اعزامي از سپاه كرج به كردستان، سرپرستي گروه را بر عهده گرفت؛ او در آزادسازي شهر سنندج به فرماندهي عمليات شهر تكاب منصوب شد. در همان روزهاي نخست جنگ، جبهه «فياضيه» در آبادان را تشكيل داد و مدتها به عنوان فرمانده محور جبهه فياضيه مشغول خدمت شد. در عمليات «طريق القدس» با سمت فرمانده گردان وارد عمل شد و سپس جانشين تيپ « المهدي» شد. در عمليات فتح المبين، بيت المقدس و رمضان، به عنوان فرمانده لشكر 27، مسئول محور و در والفجر مقدماتي، جانشين تيپ نبي اكرم(ص) بود. شهيد كلهر در عمليات «كربلاي 5»، قائم مقام لشكر 10 سيدالشهدا (ع) بود و در اول بهمن ماه سال 1365 به درجه رفيع شهادت رسيد. شهيد يدالله كلهر علمدار رشيد لشكر بود، عمرش در جهاد في سبيل الله گذشته بود، ضربت ها را به جان خريد تا انقلاب آسيب نبيند.
متن كامل وصيت نامه قائم مقام لشكر 10 سيدالشهدا در ادامه مي آيد:
بسم رب الشهدا و الصديقين
«من طلبني وجدني و من وجدني عرفني و من عرفني احبني من احبني عشقني و من عشقني عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فاناديته»
راه ِخميني(ره) ما را به راه ِ مستقيم الله آورد
با سلام و درود بر محمد(صلي الله عليه و آله) و امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) و نايب بر حقش امام خميني رهبر بزرگ تمامي مسلمين و مستضعفين جهان، رهبري كه تمامي ما را از منجلاب خواري و ذلت بيرون كشيده و به راه راست هدايتمان كرد و نوري شد در تاريكي راه كه بتوانيم حركت خودمان را از تمام راههاي انحرافي بازداريم و در راه مستقيم كه همان «الله» مي باشد، حركت خود را ادامه دهيم و با اين راهنمايي امام عزيزمان بود كه راه خود را پيدا و انتخاب كردم تا بتوانم جبران زمان جاهليت خود را بكنم.
خونم به حسين(ع) گواهي مي دهد كه من مثل مردم كوفه نيستم
خدايا شاهد باش كه از تمامي مظاهر مادي دنيا بريدم تا بيشتر به تو نزديك شوم و به تو بپيوندم. خدايا من خواهان شهادتم، نه به اين معني كه از زندگي كردن در اين دنيا خسته شده ام و يا خواسته باشم خود را از دست اين سختي ها و نابساماني هاي دنيوي خلاص سازم، بلكه مي خواهم گناهان زيادي را كه انجام داده ام به وسيله رنج كشيدن در راه تو و دادن چند قطره خون ناقابلم به خاطر تو پاك گردد. مي خواهم شهيد شوم تا اگر زنده ام، موجودي نباشم كه جلوگيري از رشد ديگران شوم تا شايد خونم بتواند اين موضوع را جبران نمايد و نهال كوچكي از جنگل انبوه انقلاب را آبياري كند. مي خواهم شهيد شوم تا خونم به سرور شهيدان حسين(عليه السلام) گواهي دهد كه من مانند مردم كوفه نيستم و رهرو راهش بوده ام.
اي بهتر از همه دوست ها و يارها! مرا درياب. اي معشوقم! مرا نزد خويش بخوان، من انساني گنهكار و روسياه هستم، مرا فراخوان كه ديگر نمي توانم صبر كنم و صبرم به پايان رسيده است. و چه سخت و ناگوار است بين دوستان صميمي جدايي مي افتد و چه سخت است آن زماني كه يك رهرو به مقصدش برسد و ديگري مثل من به مقصد خويش نرسد. بارالها خودت اين سختي ها را از دوش من بردار.
پدر عزيز و مادر مهربانم! در شهادتم بي صبري و گريه نكنيد
پدر عزيزم مرا ببخش كه فرزند خوبي برايت نبودم و از من راضي باش تا خدا هم از من خشنود گردد و مرا بيامرزد. اميدوارم بتوانم با تقديم خون ناچيز و جسم ضعيف خود به اسلام و قرآن رضايت خدا و شما را فراهم كنم. صبور باش و مبادا بي صبري و گريه كني و تو مادر مهربانم در شهادتم گريه نكن. افتخار كن و شجاع باش و به ديگر مادران شهدا بيشتر سربزن و به آنها دلداري بده و اگر خواستي گريه هم بكني بر سيدالشهدا حسين بن علي(عليه السلام) گريه كن نه بر من.
مريم را طوري تربيت كن كه در آينده زني متعهد و لايق براي اسلام باشد
همسر خوبم مي دانم كه همسر خوبي برايت نبودم و از روز اول ازدواج پيش شما نتوانستم بمانم و حتي شايد بگويم هنوز نتوانستيم درست همديگر را بشناسيم. به هر حال شما مرا حلال كن و اميدوارم بتواني در مقابل تمام سختي ها چون كوهي استوار و مقاوم باشي و استاد خوبي براي تنها دخترم مريم كه هنوز هم پدر خود را به خوبي نمي شناسد. مريم را طوري بزرگ و تربيت كن كه در آينده زني مسلمان و متعهد و لايق براي اسلام و جامعه اسلامي باشد.
برادر عزيزم مرا ببخش كه برادر خوب و لايقي برايت نبودم و باعث سرافكندگي تو بودم ولي مرا حلال كن و اميدوارم هميشه در راه رسيدن به اهداف اسلام و قرآن موفق باشي و شما خواهران مهربانم، زينب گونه باشيد و مانند زينب پيام شهدا و برادر كوچك خود را به همه جا برسانيد و مبادا گريه كنيد كه دشمن از اين گريه كردن ها خوشحال خواهد شد و حجاب اسلامي داشته باشيد و آن را به همه گوشزد نماييد.
خود را با سختي ها وفق دهيد و هميشه پشتيبان امام(ره) باشيد
اما پيامي به تمام دوستان و برادران و آشنايان؛ روي مسائل اسلامي بيشتر تأكيد كنيد و هميشه در فكر رشد ديگران و خود باشيد و سعي همگي بر اين باشد كه بيشتر به ياد خدا باشيم و رابطه خودمان را با او نزديك تر كنيم. نفس خود را تحت فشار قرار دهيم و خودمان را با سختي هاي جامعه وفق دهيم، دوستي هاي اين دنيا مبادا موجب غفلت مان گردد و در صف غافلين قرار گيريم. در خط امام كه همان خط قرآن است حركت كنيم و خارج نشويم و هميشه پشتيبان امام عزيزمان باشيم.
در آخر از تمام برادران و آشنايان برايم حلاليت بطلبيد تا گناهانم كمتر شود. ضمناً مرا در امامزاده محمد كرج دفن نماييد....
التماس دعا
يداله كلهر
62/1/18
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار
انتهاي پيام/ح
شهيد كلهر در شهريور 1358 با تشكيل سپاه كرج به عضويت اين نهاد درآمد و در نخستين گروه اعزامي از سپاه كرج به كردستان، سرپرستي گروه را بر عهده گرفت؛ او در آزادسازي شهر سنندج به فرماندهي عمليات شهر تكاب منصوب شد. در همان روزهاي نخست جنگ، جبهه «فياضيه» در آبادان را تشكيل داد و مدتها به عنوان فرمانده محور جبهه فياضيه مشغول خدمت شد. در عمليات «طريق القدس» با سمت فرمانده گردان وارد عمل شد و سپس جانشين تيپ « المهدي» شد. در عمليات فتح المبين، بيت المقدس و رمضان، به عنوان فرمانده لشكر 27، مسئول محور و در والفجر مقدماتي، جانشين تيپ نبي اكرم(ص) بود. شهيد كلهر در عمليات «كربلاي 5»، قائم مقام لشكر 10 سيدالشهدا (ع) بود و در اول بهمن ماه سال 1365 به درجه رفيع شهادت رسيد. شهيد يدالله كلهر علمدار رشيد لشكر بود، عمرش در جهاد في سبيل الله گذشته بود، ضربت ها را به جان خريد تا انقلاب آسيب نبيند.
متن كامل وصيت نامه قائم مقام لشكر 10 سيدالشهدا در ادامه مي آيد:
بسم رب الشهدا و الصديقين
«من طلبني وجدني و من وجدني عرفني و من عرفني احبني من احبني عشقني و من عشقني عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فاناديته»
راه ِخميني(ره) ما را به راه ِ مستقيم الله آورد
با سلام و درود بر محمد(صلي الله عليه و آله) و امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) و نايب بر حقش امام خميني رهبر بزرگ تمامي مسلمين و مستضعفين جهان، رهبري كه تمامي ما را از منجلاب خواري و ذلت بيرون كشيده و به راه راست هدايتمان كرد و نوري شد در تاريكي راه كه بتوانيم حركت خودمان را از تمام راههاي انحرافي بازداريم و در راه مستقيم كه همان «الله» مي باشد، حركت خود را ادامه دهيم و با اين راهنمايي امام عزيزمان بود كه راه خود را پيدا و انتخاب كردم تا بتوانم جبران زمان جاهليت خود را بكنم.
خونم به حسين(ع) گواهي مي دهد كه من مثل مردم كوفه نيستم
خدايا شاهد باش كه از تمامي مظاهر مادي دنيا بريدم تا بيشتر به تو نزديك شوم و به تو بپيوندم. خدايا من خواهان شهادتم، نه به اين معني كه از زندگي كردن در اين دنيا خسته شده ام و يا خواسته باشم خود را از دست اين سختي ها و نابساماني هاي دنيوي خلاص سازم، بلكه مي خواهم گناهان زيادي را كه انجام داده ام به وسيله رنج كشيدن در راه تو و دادن چند قطره خون ناقابلم به خاطر تو پاك گردد. مي خواهم شهيد شوم تا اگر زنده ام، موجودي نباشم كه جلوگيري از رشد ديگران شوم تا شايد خونم بتواند اين موضوع را جبران نمايد و نهال كوچكي از جنگل انبوه انقلاب را آبياري كند. مي خواهم شهيد شوم تا خونم به سرور شهيدان حسين(عليه السلام) گواهي دهد كه من مانند مردم كوفه نيستم و رهرو راهش بوده ام.
اي بهتر از همه دوست ها و يارها! مرا درياب. اي معشوقم! مرا نزد خويش بخوان، من انساني گنهكار و روسياه هستم، مرا فراخوان كه ديگر نمي توانم صبر كنم و صبرم به پايان رسيده است. و چه سخت و ناگوار است بين دوستان صميمي جدايي مي افتد و چه سخت است آن زماني كه يك رهرو به مقصدش برسد و ديگري مثل من به مقصد خويش نرسد. بارالها خودت اين سختي ها را از دوش من بردار.
پدر عزيز و مادر مهربانم! در شهادتم بي صبري و گريه نكنيد
پدر عزيزم مرا ببخش كه فرزند خوبي برايت نبودم و از من راضي باش تا خدا هم از من خشنود گردد و مرا بيامرزد. اميدوارم بتوانم با تقديم خون ناچيز و جسم ضعيف خود به اسلام و قرآن رضايت خدا و شما را فراهم كنم. صبور باش و مبادا بي صبري و گريه كني و تو مادر مهربانم در شهادتم گريه نكن. افتخار كن و شجاع باش و به ديگر مادران شهدا بيشتر سربزن و به آنها دلداري بده و اگر خواستي گريه هم بكني بر سيدالشهدا حسين بن علي(عليه السلام) گريه كن نه بر من.
مريم را طوري تربيت كن كه در آينده زني متعهد و لايق براي اسلام باشد
همسر خوبم مي دانم كه همسر خوبي برايت نبودم و از روز اول ازدواج پيش شما نتوانستم بمانم و حتي شايد بگويم هنوز نتوانستيم درست همديگر را بشناسيم. به هر حال شما مرا حلال كن و اميدوارم بتواني در مقابل تمام سختي ها چون كوهي استوار و مقاوم باشي و استاد خوبي براي تنها دخترم مريم كه هنوز هم پدر خود را به خوبي نمي شناسد. مريم را طوري بزرگ و تربيت كن كه در آينده زني مسلمان و متعهد و لايق براي اسلام و جامعه اسلامي باشد.
برادر عزيزم مرا ببخش كه برادر خوب و لايقي برايت نبودم و باعث سرافكندگي تو بودم ولي مرا حلال كن و اميدوارم هميشه در راه رسيدن به اهداف اسلام و قرآن موفق باشي و شما خواهران مهربانم، زينب گونه باشيد و مانند زينب پيام شهدا و برادر كوچك خود را به همه جا برسانيد و مبادا گريه كنيد كه دشمن از اين گريه كردن ها خوشحال خواهد شد و حجاب اسلامي داشته باشيد و آن را به همه گوشزد نماييد.
خود را با سختي ها وفق دهيد و هميشه پشتيبان امام(ره) باشيد
اما پيامي به تمام دوستان و برادران و آشنايان؛ روي مسائل اسلامي بيشتر تأكيد كنيد و هميشه در فكر رشد ديگران و خود باشيد و سعي همگي بر اين باشد كه بيشتر به ياد خدا باشيم و رابطه خودمان را با او نزديك تر كنيم. نفس خود را تحت فشار قرار دهيم و خودمان را با سختي هاي جامعه وفق دهيم، دوستي هاي اين دنيا مبادا موجب غفلت مان گردد و در صف غافلين قرار گيريم. در خط امام كه همان خط قرآن است حركت كنيم و خارج نشويم و هميشه پشتيبان امام عزيزمان باشيم.
در آخر از تمام برادران و آشنايان برايم حلاليت بطلبيد تا گناهانم كمتر شود. ضمناً مرا در امامزاده محمد كرج دفن نماييد....
التماس دعا
يداله كلهر
62/1/18
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار
انتهاي پيام/ح
نظر شما