سردار حسین دهقان:
دوشنبه, ۰۳ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۵۸
وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح گفت: ادعای ما این است که چهار دیپلمات ربوده شده زنده و در اسارت رژیم صهیونیستی هستند و مدارکی دال بر صحت این موضوع وجود دارد.
نوید شاهد: احمد متوسلیان یک روز قبل از بازگشت به ایران "منصور کوچک محسنی" را به عنوان فرمانده نیروهای اعزامی ایران به سوریه و لبنان معرفی کرد و فردای آن روز در حالی که قصد بازگشت به ایران را داشت به همراه 3 دیپلمات دیگر توسط فالانژهای لبنان که وابسته به رژیم صهیونیستی بودند، دستگیر شد. پس از کوچک محسنی چند وقتی آقای کنعانی مقدم فرمانده نیروهای ایرانی در لبنان بود و سپس از حسین دهقان که پیش از آن فرماندهی سپاه تهران را بر عهده داشت خواسته شد تا فرمانده نیروهای سپاه در لبنان بشود.

سردار سرتیپ پاسدار حسین دهقان که اکنون وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح است اصالتا اهل شهرستان شهرضاست و دوره دانشجویی خود را در تهران گذارنده است. در ادامه گفت و گوی ما با چهارمین فرمانده نیروهای سپاه ایران در لبنان را می خوانید:

 

*سوال نخست مان در خصوص فرمانده شهیدی است که همشهری شما بوده است. شما سردار شهید محمد ابراهیم همت را از چه زمانی می شناختید؟

سلام عرض میکنم و آرزوی علو درجات برای شهدا، امام عظیم الشان و آرزوی سلامتی برای رزمندگانی که از این قافله جا ماندند تا رسالتی را ادامه بدهند، دارم.

با شهید همت در سپاه و کردستان آشنا شدم. آن وقتی که درگیری های کردستان پیش آمد مناطق مختلف سپاه معین و پشتیبان شهرستان های استان کردستان شدند. سقز و بانه از طریق سپاه تهران پشتیبانی می شد و نیروهای بسیجی و پاسدار سپاه تهران به این شهرستان ها اعزام می شدند. از همین مسیر ارتباط بنده با این سردار شهید شکل گرفت. گرچه با ایشان همشهری بودیم اما چون بنده دانشجوی تهران بودم و ایشان دانشگاه تربیت معلم بود آشنایی چندانی قبل از انقلاب اسلامی نداشتیم.

پس از کردستان آن وقتی که تیپ 27 محمد رسول الله(ص) به همت حاج احمد متوسلیان شکل گرفت ارتباط ما با شهید همت از آنجایی که این تیپ متعلق به تهران بود، بیشتر شد.

*شما چگونه وارد سپاه شدید و آیا با دانشجویان پیرو خط امام ارتباط داشتید؟

من در تهران دانشجو بودم که با تشکیل سپاه به عضویت این نهاد درآمدم. در جریان تسخیر لانه جاسوسی نیز با دانشجویان پیرو خط امام بودم اما داخل لانه نرفتم. البته قرار هم نبود که دانشجویان بروند در لانه بمانند بلکه قرار بود به عنوان یک حرکت اعتراضی تجمعی در روبروی سفارت داشته باشند و وارد شوند. بعد با نامگذاری حضرت امام این تسخیر به انقلاب دوم تعبیر شد. من تا پایان و آن وقتی که جاسوسان آمریکایی آزاد شدند با دانشجویان پیرو خط امام ارتباط داشتم.

*شما چگونه وارد سپاه شدید و تفاوت سپاه تهران که شما فرماندهی آن را بر عهده داشتید با سپاه منطقه 10 تهران چه بود؟

در تهران سپاه تهران بزرگ داشتیم که من فرمانده آن بودم. یک سپاه منطقه تهران هم داشتیم که تهران و شهرهای اطراف آن مانند کرج و ورامین شامل می شد. فرمانده سپاه منطقه 10 تهران حاج داود کریمی بود.

*در سوابق شما فرماندهی قرارگاه ثارالله آمده است. این همزمان با فرماندهی سپاه تهران بزرگ بود؟

یک زمانی بحث پیش آمد که نیروهای عملیاتی در مناطق عملیاتی هستند و استان ها و مناطق سپاه پشتیبان مادی و نیرویی آن ها هستند. لذا مطرح شد تا فرماندهان لشکرها، فرماندهان سپاه های مناطق بشوند تا پشتیبانی ها ملموس تر شود. بعدتر قرارگاه های پنج گانه شکل گرفت که هر قرارگاه مناطق و یگان های آن را تحت پوشش داشت لذا فرماندهی قرارگاه ثارالله علاوه بر مسئولیت سپاه های نواحی و شهری، فرماندهی یگان های عملیاتی تهران را هم بر عهده داشت.

*یگان های عملیاتی زیر نظر شما چه بود؟

لشکر 27 محمدرسول الله، 10 سیدالشهدا(ع)، 63 خاتم، 28 رمضان، 110 و چند یگان دیگر به اضافه سپاه سقز و بانه.

*شما در سپاه تهران بزرگ زیرنظر فرماندهی سپاه منطقه 10 بودید؟

خیر.

*در بحث های امنیتی تهران در سال 60 شما نقشی داشتید؟

آن وقت من فرمانده سپاه تهران بودم.

*چگونه شما به لبنان رفتید و فرماندهی سپاه در لبنان را عهده دار شدید؟

بعد از عملیات بیت المقدس یگان 27 محمد رسول الله و یگانی از ارتش به دلیل حمله رژیم صهیونیستی به سوریه رفتند. سپس این نیروها برگشتند و تعدادی در آنجا ماندند. اولین فرمانده نیروهای سپاه در لبنان احمد متوسلیان بود که ربوده شد. سپس منصور کوچک محسنی و کنعانی مقدم فرمانده شدند. یک روز بنده را خواستند و گفتند شما به لبنان می روید؟ بنده هم پذیرفتم.

*آن وقتی که شما به لبنان رفتید، حزب الله تشکیل شده بود؟

خیر.

*چه جنبش هایی آنجا فعالیت داشتند؟

حرکت امل و بخش جدای شده از آن یعنی حرکت اسلامی امل فعالیت داشتند. حزب الدعوه نیز فعالیت داشت. دیگر فعالان شخصیت ها بودند تا تشکل ها. این شخصیت ها منطقه ای را در دست داشتند و فعالیت می کردند.

آقای موسوی و سیدحسن نصرالله انسان های مستقلی در لبنان بودند که خود را دل بسته به انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) می دانستند. بعد از این ها گروه علمایی در جبل عامل بودند که کارهای انقلابی می کردند.

*این گروه ها از قبل از انقلاب اسلامی با ایران ارتباط داشتند؟

حرکت امل از طریق امام موسی صدر و شهید چمران با انقلاب اسلامی ارتباط داشتند. آن کسانی هم که در عرصه مبارزه نزدیک به فعالیت های مسلحانه بودند در امل و فتح آموزش نظامی می دیدند.

*نقش شما در شکل گیری حزب الله چه بود؟

ابتدا این نکته را باید بگویم که فضای لبنان نسبت به سی سال پیش بسیار تغییر کرده است و نباید جریان شیعی، جریان های مسلح، نظامات سیاسی و اداری و نقش اقوام و طوایف را مانند گذشته در نظر گرفت. آن وقت سوریه بر فضای لبنان حاکم و ارتش سوریه در این کشور مستقر بود. لذا جریان های سیاسی به نسبت قرابت با سوریه در آنجا نقش داشتند در عین حالی که همه کشورها در لبنان تلاش می کردند تا پایگاه سیاسی داشته باشند.

گروهی به نام ناصریون در لبنان بودند که قذافی به شدت دنبال این بود تا اینان را حمایت و پایگاهی در لبنان داشته و اثرگذار باشد. سمیر جع جع جریان مسیحی تندرو لبنان و فالانژهای لبنان این ها بودند. این ها مسلح و بیروت شرقی را در اشغال خود داشتند.

نیروهای امل بیشتر در جنوب بودند و در بیروت و جاهای دیگر نقشی نداشتند. اهل تسنن در طرابس و چند جای دیگر پایگاه بسیار قوی داشتند. بیروت به نوعی بود که همه بودند و یک فضای سیاسی بود که همه با آن همکاری می کردند. اهل تسنن و شیعیان رابطه بسیار خوبی داشتند مثلا آقای نادر حمود رئیس جریان اهل تسنن با علمای شیعه رفت و آمد و نشست و برخاست داشت.

مساله دیگری که در لبنان وجود داشت و اکنون نیست این بود که هر گروه هویت خود را در ارتباط با جریان های بیرونی می دید لذا هر فرد که کار سیاسی می کرد از سوی کشوری نمایندگی داشت و حمایت می شد لذا فضا را برآیندی از تعاملات بیرونی شکل می داد. آن وقتی که رژیم صهیونیستی لبنان را اشغال کرده بود این درگیری های سیاسی وجود داشت.

امام موسی صدر کاری را در لبنان آغاز کرد که بیشتر کار فرهنگی اجتماعی بود که بعد بعد نظامی برای دفاع از حیثیت و امنیت شیعی گرفت. آن کار فرهنگی اجتماعی موجب شد تا فشار سیاسی اجتماعی بر شیعه و برخوردهای خشن تخفیف یابد و شیعه را در این عرصه توانمند کند و موقعیت های خود را به دست آورد. همه لبنانی ها نقش امام موسی صدر را قبول داشتند حتی مسیحیت لبنان به او احترام می گذاشتند و برای تلطیف فضا و به وجود آمدن فضای زیست بهتر برای مردم او را همراهی می کردند.

*درگیری بین فالانژها و شیعه ها هم بود؟

قبل از آن بود، آن وقت هم بود اما امام موسی صدر تخفیف می داد و به دنبال ترمیم پیش می برد. بعد از ایشان، در بحث اشغال لبنان بعد از عملیات بیت المقدس آن فضای سیاسی و تحزب گروه ها وجود داشت و تغییری نکرده بود. به اضافه اینکه رژیم صهیونیستی ضمن اشغال لبنان، فالانژها و کتائب را تقویت کرده بود.

در شمال لبنان و طرابلس اهل تسنن و عرب هستند. در بیروت شیعه، سنی و مسیحی هستند و بیروت شرقی تمامی مسیحی هستند. جنوب لبنان نیز عموما شیعه هستند و در برخی از روستاها مسیحی و اهل تسنن وجود دارند. این نوع استقرار برخی تنش ها را در درون خود حفظ کرده بود و هر آن ممکن بود آتش زیر خاکستر شعله ور شود و همه چیز به هم بریزد.

آن وقتی که رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کرد، آمریکا و فرانسه نیز در لبنان نیرو و ناوگان دریایی داشتند. رژیم صهیونیستی هم به بهانه بیرون کردن فلسطینی هایی که از جنوب تا بیروت لبنان مستقر بودند، حمله کرده بود که در صبرا و شتیلا کشتار فجیعی را انجام داد. در عین حالی که صحنه سیاسی لبنان را سوریه اداره می کرد، لبنان انسجام سیاسیش را از دست داده بود و سوریه آن هیمنه قبلی را نداشت چرا که خود مورد تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی در دره بقاع و سوریه واقع شده بود.

فعالیت های سپاه در لبنان در حوزه آموزش و سازماندهی نیروهای شیعی بود البته این نکته را هم باید بگویم که تنها نیروهای شیعه را آموزش، تجهیز و تسلیح نمی کردیم بلکه نیروهای اهل تسنن را هم حمایت می کردیم.

اولین نگاه این بود که با این جمعیت پراکنده و متکثر کاری نمی شود کرد و در عین حال این ها زیر بار هیچ گروه دیگری نمی رفتند. ما باید شیعه های لبنان را ید واحده می کردیم با این که هیچ لبنانی نمی تواند زنده باشد جز اینکه عضو حزب یا یک گروه سیاسی باشد. به قول معروف دُز سیاسی لبنانی ها به شدت بالاست.

ما ابتدا باید مرزهای سیاسی و طایفه ای را بر می داشتیم. برداشتن این مرزها موجب بی شکلی می شد لذا باید شکلی به این وضعیت می دادیم تا نیازهای روحی، روانی و سیاسی آن ها را جواب بدهیم. با این ها صحبت کردیم و گفتیم این مرزها را کنار بگذارید و یکی بشوید و آرام آرام بحث حزب الله مطرح شد. به شهید موسوی می گفتیم شما بروید و در سخنرانی هایتان اسم حزب الله را که برگرفته از عبارت قرآنی "فان حزب الله هم الغالبون" است را تکرار کنید. سپس تشکلی ایجاد و مرامنامه ای نوشته شد و پرچم و آرم حزب الله طراحی و ساخته شد.

 

*باتوجه به اینکه شما مسئولیت نیروهای سپاه در لبنان را بر عهده داشتید آیا امیدی است که روزی چهار دیپلمات ربوده شده در سال 61 به ایران بازگردند؟

ادعای ما این است که این ها زنده و در اسارت رژیم صهیونیستی هستند و مدارکی دال بر این موضوع وجود دارد. آن ها مسئولیت سلامت و امنیت چهار دیپلمات را باید بر عهده بگیرند و هم از لحاظ حقوقی و هم از لحاظ سیاسی دنبال می کنیم تا بتوانیم اینان را آزاد کنیم. دولت این مساله را پیگیری خواهد کرد.

*آن وقتی که شما در لبنان بودید، ارتباطتان با نیروهایی که برای آموزش دوره های موشکی به سوریه آمده بودند چه بود؟

آقای رفیق دوست و تعدادی از فرماندهان جنگ سفری به لیبی و سوریه داشتند که من آن وقت سوریه بودم. در سوریه از مراکز مختلف آموزشی و نظامی بازدید کردیم و قرار بود موشک فراگ و اسکاد بی را به ما بدهند که ندادند که بعد سیستم هایی را لیبی به ما داد. آن وقت آقای تهرانی مقدم، حاجی زاده و چند نفر دیگر برای گذراندن دوره آموزشی به سوریه آمدند. آقای تهرانی مقدم همان روز نخست وسایل مورد نیازشان را مطرح کردند و به آن ها دادیم و به صورت مداوم با هم ارتباط داشتیم تا اینکه پس از جنگ ایشان در مقطعی فرمانده بنده بودند.

* منبع: دفاع پرس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده