دفتر خاطرات - کمک رسانی
يکشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۴۲
نوید شاهد: یادم هست مهدی با اسلحه ای که بدست آورده بود آمد و آن را در خانه ما مخفی کرد و در همان حال به من گفت تا می توانید به سربازهای پایگاه نیروی هوایی دوشان تپه از نظر غذا ، لباس و دارو رسیدگی کنید .
به روایت از : خواهر شهید
روز 21 بهمن 1357 بود که انقلاب وارد مرحله حساس شد . من و همسرم آن ایام در خیابان تهران نو واقع در شرق تهران زندگی می کردیم . یادم هست مهدی با اسلحه ای که بدست آورده بود آمد و آن را در خانه ما مخفی کرد و در همان حال به من گفت تا می توانید به سربازهای پایگاه نیروی هوایی دوشان تپه از نظر غذا ، لباس و دارو رسیدگی کنید . آنها برادران ما هستند . ما هم ملحفه هایی که به پتو دوخته بودیم را شکافتیم و برای استفاده سربازان انقلابی پایگاه و زخم بندی مجروحین به آنها دادیم . مقداری تخم مرغ آب پز و نان لواش را هم به سربازهای نیروی هوایی که در حال زد و خورد با نیروهای لشگر گارد شاه بودند رساندیم .
منبع: کتاب آن سه مرد
انتشارات : ( نشر غنچه ) موسسه فرهنگی هنری شهید آوینی
روز 21 بهمن 1357 بود که انقلاب وارد مرحله حساس شد . من و همسرم آن ایام در خیابان تهران نو واقع در شرق تهران زندگی می کردیم . یادم هست مهدی با اسلحه ای که بدست آورده بود آمد و آن را در خانه ما مخفی کرد و در همان حال به من گفت تا می توانید به سربازهای پایگاه نیروی هوایی دوشان تپه از نظر غذا ، لباس و دارو رسیدگی کنید . آنها برادران ما هستند . ما هم ملحفه هایی که به پتو دوخته بودیم را شکافتیم و برای استفاده سربازان انقلابی پایگاه و زخم بندی مجروحین به آنها دادیم . مقداری تخم مرغ آب پز و نان لواش را هم به سربازهای نیروی هوایی که در حال زد و خورد با نیروهای لشگر گارد شاه بودند رساندیم .
منبع: کتاب آن سه مرد
انتشارات : ( نشر غنچه ) موسسه فرهنگی هنری شهید آوینی
نظر شما
