حجت الاسلام ابراهيم فاضل فردوسي، امام جمعه سابق بوشهر - در کلام یاران
سه‌شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۱۳
نوید شاهد: در يكي از شب هاي ماه مبارك رمضان به پايگاه بوشهر دعوت شده بودم، سفره افطاري بود و جمعي از پرسنل و خلبانان نيز در اين ضيافت حضور داشتند. طي سخنان برادران را به نظم در امور توصيه مي كردم و يادآور مي شدم سيره و روش انبياء الهي را، و بويژه فرمايش مولاي متقيان علي (ع) خطاب به حسنين« اوصيكم بتقوي الله و نظم امركم» را يادآور مي شدم.
يك نظامي بايستي تمامي حركات، رفتار و حتي كلامش سنجيده باشد. من تمامي اين خصوصيات را در شهيد ياسيني مي ديدم. او نظامي به تمام معنا بود و بدين جهت هر بار كه وي را مي ديدم مسرور مي شدم و دعايش مي كردم.

در يكي از شب هاي ماه مبارك رمضان به پايگاه بوشهر دعوت شده بودم، سفره افطاري بود و جمعي از پرسنل و خلبانان نيز در اين ضيافت حضور داشتند. طي سخنان برادران را به نظم در امور توصيه مي كردم و يادآور مي شدم سيره و روش انبياء الهي را، و بويژه فرمايش مولاي متقيان علي (ع) خطاب به حسنين« اوصيكم بتقوي الله و نظم امركم» را يادآور مي شدم.

تقوا و نظم دو عامل اساسي و مهمي هستند كه اسلام به آن توصيه مي كند و بايستي به اين اصول در نيروهاي مسلح بيش از ساير بخش ها توجه شود. لذا در اين زمينه نيز ايشان كاملاً به اهميت مسئله واقف بودند و به آن عمل مي كردند. او به فرايض ديني و مذهبي از جمله نماز، روزه و واجبات شرعيه خيلي معتقد بود و كمترين غفلتي نمي كرد.

تيمسار ياسيني براي دفاع از دين و حريم كشورش سر از پا نمي شناخت و همچون شير مي غوريد و از خلبانان خوب و به نام دوران جنگ تحميلي بود. روزي از او خواستم تا يكي از خاطرات پروازيش را برايم بگويد. ابتدا نمي پذيرفت و آنگاه كه اصرار كردم لب به سخن گشود و گفت: «در بازگشت از ماموريتي جنگي، مورد هدف پدافند دشمن قرار گرفتم، تلاش هايم براي ادامه پرواز سودي نبخشيد. گرچه خود را به خاك ايران رسانده بودم، ولي مجبور به ترك هواپيما شدم. افرادي كه در آن حوالي بودند ابتدا تصور مي كردند عراقي ام و به طرفم يورش آوردند، ولي آنگاه كه متوجه شدند خلبان ايراني هستند مرا در آغوش كشيدند و بوسيدند. او به همين خاطره كوتاه بسنده كرد و هيچ نگفت.


****

در يكي از مانور هايي كه در استان بوشهر و به طور مشترك با حضور نيروهاي سپاه و نيروي دريايي و هوايي ارتش برگزار مي شد، رياست مجلس شوراي اسلامي وقت و گروهي از مسئولان نيز حضور داشتند. شهيد ياسيني خود فرمانده دسته پروازي را عهده دار بود. آن روز او با انجام مانورهايي بسيار تماشايي، تحسين همگان را برانگيخته بود و به حق افسري بود كه خود را به دو بال تعهد و تخصص تجهيز كرده بود.


****

چند روزي از رحلت جانگذار امام (ره) مي گذشت در مراسمي كه بدين منظور در پايگاه هوايي برنامه ريزي كرده بودند، از من هم به عنوان سخنران دعوت شده بود. هنگام مراسم نوحه خواني و سينه زني نگاهم به او افتاد. اين شهيد عزيز با عشق و علاقه اي كه به حضرت امام (ره) داشت چنان مخلصانه بر سينه مي زد كه مرا خيلي متاثر كرد. با خودم گفتم : «خدايا! امام چه فرزندان مخلصي تربيت كرده كه با رفتنش واقعاً احساس يتيمي مي كنند.»

من همواره با تمام وجود به اين افسر خوب و متدين عشق مي ورزيدم و به وجودش افتخار مي كردم.

****

تيمسار ياسيني به من زنگ زد و گفت:«اگر تمايل داريد شاهد تمرينات خلبانان ما باشيد به منطقه ... بياييد.» گفتم :«مايل هستم و سعي مي كنم شركت نمايم.» فرصتي دست  داد و به محلي كه هواپيماهاي شكاري نيروي هوايي عمليات مي كردند، رفتم. او با عشق و علاقه و دقت زيادي، پرواز خلبانان را نظاره مي كرد و اشتباهاتشان را ثبت مي نمود تا در كلاس هاي درس به آنان گوشزد كند. رو به او كردم و گفتم: «فكر مي كنم خلبانان با چتر نجاتي كه به همراه دارند، هنگام بروز سانحه در جنگ، مي توانند بيرون بپرند و خودشان را نجات دهند.» خنديد و گفت: «اگر چنين مي بود تا كنون هواپيمايي برايمان باقي نگذاشته بودند. ما تا آخرين لحظه ممكن تلاش مي كنيم تا هواپيما را سالم به زمين بنشانيم، زيرا در محاصره اقتصادي هستيم. با از دست رفتن هر يك از اين هواپيما ها ميليون ها دلار بايستي هزينه كنيم تا جايگريني براي آن بيابيم. لذا ما خود را موظف مي دانيم كه همچون جان هايمان اموال اين ملت ستم كشيده را حفظ نماييم.»


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده