دفتر خاطرات - خواب و واقعيت
يکشنبه, ۲۰ تير ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۱۰
نوید شاهد: حاج بصير به ما مي گفت: وقتي برادرم اصغر شهيد شد، دفترچه خاطراتي درجيبش بود. من آن دفترچه را از جيبش بيرون آوردم ...
حاج بصير به ما مي گفت: وقتي برادرم اصغر شهيد شد، دفترچه خاطراتي درجيبش بود. من آن دفترچه را از جيبش بيرون آوردم و مقداري از آن را كه اطلاعات نظامي بود، پاره كردم و مقداري كه از وضع روحي و حديث و يا با خانواده اش نوشته بود، در چمدان خانه نگهداري كردم. روزي همسرش به من گفت: خواب ديدم كبوتري كه بال و پرش خونين بود، برايم كاغذي آورده و گفت اين كاغذ براي توست.
ياد دفترچه اصغر افتادم كه به خون هم آغشته بود. فهميدم اين دفترچه را بايد به همسرش بدهم. به همين دليل، آن را از چمدان خود بيرون آوردم و به او دادم.
راوي: قلي هادوي، همرزم شهيد
ياد دفترچه اصغر افتادم كه به خون هم آغشته بود. فهميدم اين دفترچه را بايد به همسرش بدهم. به همين دليل، آن را از چمدان خود بيرون آوردم و به او دادم.
راوي: قلي هادوي، همرزم شهيد
نظر شما