از همان كودكي نبوغ داشت
شنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۲۷
سيد حسن آيت در چنين خانواده اي كه سرمايه علمي نسبتا خوب و مالي و مادي اندك داشت، پا به عرصه وجود گذاشت. مادرش يا به صورت الهام يا رويا و مكاشفه در مورد او حتي در دوران آبستني تا آنجا كه مي توانست سنگ تمام گذاشت و مستحبات و مواردي را كه در كتب ديني و طبي به آن تاكيد شده بود، كاملا رعايت مي كرد. اين طفل نوزاد از همان ابتداي تولد بين خانواده و اطرافيان، از احترام خاصي برخوردار بود
«شهيددكتر آيت در قامت يك برادر» در گفت و شنود با سيد علي آيت
از سابقه خانوادگي و پدر و مادر شهيد آيت به نكاتي اشاره كنيد.
سيد حسن آيت در سوم تيرماه سال 1317 در خانواده اي مذهبي و فرهيخته در شهرستان نجف آباد به دنيا آمد. جد مادري او آيت الله مير سيد علي آيت نجف آبادي، از فقها و مجتهدين بنام و بارز زمان خود بود كه صفاتي منحصر به فرد داشت. وي به رغم اينكه مجتهد اعلم بود، رساله اي از خود بر جاي نگذاشت و معتقد بود فتوا و اظهارنظر مكتوب در مسائلي كه با گذر زمان تغيير مي كنند، چندان ضروري نيست، مضاف به اينكه در هر زمان مجتهدين زيادي به اين كار مبادرت مي كنند و اين رسالات بعد از رحلت مجتهدين صاحب آنها از اعتبار ساقط مي شوند و استفاده چنداني نخواهند داشت.
آيت الله مير سيد علي آيت نجف آبادي مجتهدي بود كه از نظر شجاعت و شهامت در روزگار خود و مدت ها پس از آن شهرت و معروفيت فراواني داشت و با مطرح نمودن مسائل روز، از مسائل سياسي گرفته تا مشكلات معيشتي مردم همواره در كنار مردم بود؛ به همين جهت حكام و مامورين محلي مشكلات و مزاحمت هاي زيادي براي سخنراني ها و منابر ايشان ايجاد مي كردند. بستن معابر و مسير جلسات و به هم زدن سخنراني ها و ضرب و شتم مستمعين و بازداشت ايشان در كنسولگري روس ها در اصفهان كه با همكاري حاكم وقت اصفهان انجام گرفت، از اين موارد است. در اين حادثه پس از بازداشت ايشان، عوامل و اوباش وابسته به حاكم اصفهان و كنسولگري به منزل آن مرحوم در نجف آباد يورش بردند و پس از غارت منزل به ضرب و شتم ساكنين پرداختند كه در طي آن ضربه اي به شكم همسر باردارشان اصابت مي كند كه حاصل آن تولد فرزند پسري بوده است كه با مشكلات روحي و جسمي زيادي دست به گريبان شد. نكته جالب اينكه اين بازداشت كمتر از 24 ساعت به طول انجاميد؛ چرا كه حوادث ناگواري براي خانواده والي و كنسول رخ مي دهد كه موجب آزادي ايشان شده و اموال مسروقه نيز از طرف كنسول روس برگردانده مي شود، ولي اموال مسروقه از طرف عوامل حكومتي عودت داده نمي شود!
آيت الله شهيد سيد حسن مدرس از دوستان صميمي آيت الله مير سيد علي آيت نجف آبادي بوده و در زماني كه تحت تعقيب ماموران حكومت رضاخان بوده اند. مدتي را در منزل ايشان مخفي مي شود. آيت الله مير سيد علي آيت نجف آبادي ملقب به حاج آقا سيد علي قبل از تحصيل علوم حوزوي به عطاري اشتغال داشت و در علم طب آن روزگار نيز تبحر داشته است و پس از مدتي به دليل اهانت و ظلم يك آخوند بي سواد با نفوذ كسب و كار را رها نموده، به تحصيل علوم حوزوي مي پردازد.
نسبت ايشان با سه واسطه به سيد محسن حكيم مولف كتاب «تحفه حكيم» مي رسد كه از علما و مشاهير زمانه خود بوده است. كلمات و جملات قصار زيادي پس از گذشت 60 سال از وفات آن مرحوم در بين مردم نجف آباد و به ويژه سالخوردگان بر سر زبان هاست. در موقع تولد شهيد حسن آيت، نوزاد را به دست آيت الله مير سيد علي آيت مي دهند تا در گوش او اذان بگويد. ايشان پس از اذان مي گويد: «اين آسيد حسن در آينده شخصيت مهمي مي شود و كارهاي مهمي انجام مي دهد كه در تغيير سرنوشت مردم زمان خود فوق العاده مؤثر است.»
سيد علي آيت نجف آبادي از علماي بسيار روشنفكر و مخالف سرسخت خرافات و بدعت گذاري در دين و به ويژه مذهب شيعه بوده است و به همين جهت نيز خانواده و فرزندان وي از افراد تحصيلكرده و از فهم و شعور بالايي برخوردار بودند. جد پدري سيد حسن آيت نيز از افراد معروف و خير نجف آباد و در زمان خود مرجع حل مشكلات اهالي محل زندگي خود بوده. وي كه حاج سيد محمد نوريان نام داشت، به خاطر مبارزه با مخالفت با اعمال ضد اسلامي رضاخان مدتي در اواخر عمر در بازداشت و زندان بوده كه توسط اعمال نفوذ حاج آقا آسيد علي با گروه هم بند خود از زندان آزاد مي شود.
پدر شهيد آيت يكي از تحصيلكرده هاي زمان خود بود و تحصيلات حوزوي را در حد اجتهاد ادامه داد. حجره ايشان در مدرسه چهار باغ اصفهان قرار داشت، ولي بعداً به دلايلي درس و تحصيلات و حوزه علميه را رها كرد و به كار كشاورزي پرداخت. مادر شهيد آيت باسواد و به خصوص حافظ آيات و روايات زياد و شعر و ضرب المثل هاي فراوان بود و به جرئت مي توان گفت كليات كتب كليله و دمنه و تمام داستان هاي آن و گلستان سعدي و اشعار فراواني را از حفظ داشت و تا آخرين روزهاي حيات، علاقه فوق العاده شديدي به تحصيل داشت و مشوق اصلي تحصيل فرزندان و ادامه آن، ايشان بود.
البته در آن زمان اكثر افراد و خانواده ها علاقه چنداني به كسب علم نداشتند و محيط هم مناسب كسب علم و معرفت نبود و عباراتي از قبيل آدم هاي باسواد اكثراً بيچاره و بينوا و گرسنه هستند، بسيار رايج بودند و در نتيجه علاقمندي به آموختن علم و دانش و مشوق آن بودن كار بسيار مشكل و طاقت فرسايي بود، در عين اينكه خانواده از نظر معيشتي و وضع اقتصادي، فوق العاده در سختي و عسرت زندگي مي كرد. اين مادر مهربان و فداكار تا اواخر عمر و تا زماني كه هنوز به علت رماتيسم و آرتروز فلج و زمينگير نشده بود، علاوه بر كارهاي يك خانواده 8-9 نفره (چون سرپرستي برادر خود را به عهده داشت) و امور جاري كشاورزي، به كار قالي بافي هم مشغول بود.
بنابراين سيد حسن آيت در چنين خانواده اي كه سرمايه علمي نسبتا خوب و مالي و مادي اندك داشت، پا به عرصه وجود گذاشت. مادرش يا به صورت الهام يا رويا و مكاشفه در مورد او حتي در دوران آبستني تا آنجا كه مي توانست سنگ تمام گذاشت و مستحبات و مواردي را كه در كتب ديني و طبي به آن تاكيد شده بود، كاملا رعايت مي كرد. اين طفل نوزاد از همان ابتداي تولد بين خانواده و اطرافيان، از احترام خاصي برخوردار بود و از همان ابتداي تولد با پيشوند آقا ناميده مي شد.
بعدها هم در اثر هوش و استعداد خارق العاده و پشتكار و سماجت عجيب و باورنكردني در مطالعه و ادامه تحصيل و راهي را كه انتخاب كرد و نشان داد كه شايسته آن احترامات اوليه بوده است. با اينكه يكي از پايه هاي اساسي پيروزي نظام جمهوري اسلامي بود و زحمات زيادي در موفقيت و تثبيت نظام، به خصوص در تدوين قانون اساسي و پايه گذاري سپاه پاسداران و نهادهاي مردمي و اسلامي نقش غيرقابل انكاري داشت.
ويژگي هاي بارز شخصيتي شهيد آيت چه بودند؟
شهيد آيت در خانواده اي با زمينه مساعد رشد كرد. اخلاق و رفتار و صفات او كاملا منحصر به فرد بود. براي مثال در بازي هاي دسته جمعي محل به صورت رايج آن موقع شركت نمي كرد و اگر هم گاهي اوقات شركت مي كرد، جو و محيط موجود را به محفلي علمي و اخلاقي سوق مي داد. به عنوان نمونه با طرح معما و بيان داستان هاي شيرين بچه ها را از بازي هاي آن زمان كه در زمين هاي خاكي و سنگلاخ كه احتمال تصادم و ضرب و جراحت وجود داشت و بيشتر منجر به درگيري و خسارات مادي و جسماني و مشكلات ضد اخلاقي مي شد، جمعيت را به طرف مسائل علمي و داستاني و كارهاي دسته جمعي مفيد هدايت مي كرد كه از جمله آن بازي بچه درويش و نمونه هايي از آن بود كه به طور خلاصه فردي را به فاصله 20 الي 30 متري با جمعيت بچه ها زير درخت يا بغل ديواري مي فرستاد و با طرح سئولاتي از بچه درويش به موضوع و موردي كه يكي از افراد جمع در ذهنش نيت كرده بود دست مي يافت و اين مسئله باعث شده بود كه بچه ها هر وقت او را مي ديدند، بازي معمول خود را رها كنند و دور او جمع شدند و تقاضاي اجراي چنين بازي هاي علمي سرگرم كننده را مي كردند.
شهيد آيت در نقل كتاب هاي داستان و رمان و رويدادهاي تاريخي و روايات مذهبي بياني گرم و شيوا و شيرين و در اين زمينه تبحري خاص داشت. آيت با نقل داستان هاي دنباله داري مانند بينوايان ويكتورهوگو و يا داستان حضرت يوسف با صداي غرا و دلنشيني كه داشت ،چنان افراد خانواده و نزديكان را به خود جذب كرده بود كه از ساعت ها قبل كار و زندگي و بازي را رها مي كردند و انتظار مي كشيدند كه او بيايد و دنباله داستان را با لحن و شيوه خاص خود بيان كند. آيت از 7-8 سالگي كه با پدر به مسجد مي رفت، هميشه در نماز جماعت جلوتر از صف امام و امام جماعت مي ايستاد و هميشه موقع اذان مغرب پهلوي پدر در جلوي ايوان خانه با صداي بلند اذان مي گفت. شب هاي جمعه حداقل سه تا از سوره هاي نسبتا بزرگ قرآن را تلاوت مي كرد. از همان بچگي بسيار مقيد و سختگير بود و به افراد خانواده از كوچك و بزرگ فاميل و آشنايان در اجراي تكاليف مذهبي توصيه و تاكيد و مخصوصا در امر به معروف و نهي از منكر بيش از حد توصيه و پافشاري مي كرد. بدون آنكه تظاهر و خودنمايي و حتي جايي مطرح كند، حافظ كل قرآن بود و اكثر خطبه هاي بزرگ و مهم نهج البلاغه و دعاهاي مهم و معروف را از حفظ بود و در مورد شعر تقريبا اشعار اكثر شعراي معروف مانند: سعدي، حافظ، مولانا، فردوسي، به خصوص نظامي، بهار، پروين اعتصامي و ... را از حفظ بود.
اشعار انقلابي و ضد استبدادي و در مدح آزادي و استقلال را با دكلمه و حالت خاص بيان مي كرد. شعر عقاب دكتر خانلري را با اضافات خاص كه توسط خود يا شاعر ديگري به آن ضميمه شده بود چنان اجرا مي كرد كه هر فرد حتي عامي و بي سواد را متحير و ميخكوب مي كرد. چنان هوش و استعداد قوي داشت كه اگر يك بار مطلبي را حتي به طور مجمل مطالعه مي كرد. براي هميشه در حافظه وي به طور كامل جاي مي گرفت.
با توجه به وضعيت بد اقتصادي، چگونه تحصيل كرد؟
آيت به علت وضعيت بد اقتصادي عمدتاً از تهيه كتاب هاي درسي محروم بود، ولي اگر پولي به دست مي آورد، براي خريد كتب و مجلات و روزنامه هاي مورد علاقه اش هزينه مي كرد. تعدادي از دوستان و همكلاسي هايش نقل مي كردند كه در مواقع امتحان كتاب يكي از همكلاسي هايش را مي گرفت و پس از يك تورق مختصر، كتاب را عودت مي داد و بهترين نمرات را در امتحان كسب مي كرد.
در اينجا بد نيست خاطره اي را تعريف كنم. يكي از علماي نجف آباد به نام آقا شيخ نعمت الله صالحي واقعا فردي دانشمند و باسواد بود و در خانواده بي بضاعت و تنگدستي بزرگ شده بود. او در سال هاي آخر دهه 40 و اوايل دهه 50، نتيجه مطالعات و تحقيقات و حاصل منابر و جلسات سخنراني هاي متعدد خود در ارتباط با شهادت امام حسين(ع) را به نام «شهيد جاويد» منتشر كرد كه در آن زمان توسط عوامل رژيم و ساواك و از طرفي قشر حوزوي و دانشگاهي موجب تفاسير و تعابير مختلف قرار گرفت و هياهوي عجيبي كه بيشتر توسط عوامل حكومت دامن زده مي شد، برپا گرديد، به طوري كه در خانواده ها بين فرزندان و پدر و مادر اختلاف و درگيري پيش آمد.
در آن موقع در نجف آباد چند تن از رجال كه با فرزندان نوانقلابي خود دچار اختلاف و درگيري شده بودند، در ايام عيد نوروز كه شهيد آيت براي ديد و بازديد عيد و ديدار خانواده به نجف آباد آمده بود، از او دعوت كردند در جلسه اي با حضور آشيخ نعمت الله صالحي و تني چند از آقايان صاحب نام و متدين، موضوع كتاب را به بحث بگذارند. آيت به علت مشغله زياد كتاب را تهيه نكرده و نخوانده بود، ولي بنده كتاب «شهيد جاويد» را داشتم. يادم هست روز قبل از جلسه، كتاب را از من گرفت و حدودا شايد 1 تا 5/1 ساعت در گوشه اتاق نشست و مطالعه كرد. روز بعد در آن جلسه كه من هم شركت داشتم، كتاب قطور 400 صفحه اي شهيد جاويد مورد بحث و نقد و بررسي قرار گرفت. شهيد آيت چنان از زوايا و اجزاء كتاب، مطالب مورد اختلاف را بيان مي داشت كه انگار روزها و ساعت هاي زيادي خط به خط آن را مطالعه دقيق كرده است.
جالب اينكه آيت الله صالحي نجف آبادي كه حاصل سال ها تحقيق و مطالعات خود را در اين كتاب در معرض افكار عمومي قرار داده بود و در مقابل اكثر انتقادات و ايراداتي كه بعضا از سوي علماي حوزه علميه قم مطرح مي شدند، مقاومت و استدلال هاي مخصوص به خود را مي كرد، در مقابل ايرادات و تذكرات شهيد آيت، تمام موارد مطرح شده را تاييد و در چاپ دوم همه آنها را اصلاح كرد. البته بحث مدت طولاني ادامه نيافت و قرار بر اين شد كه در جلسات ديگري و در فرصت هاي مناسب بقيه موارد مورد اختلاف، بحث و بررسي شوند و اصلاحات لازم به عمل آيد كه لااقل بنده اطلاعي از تشكيل آن جلسات ندارم.
از تقيد شهيد آيت نسبت به رعايت احكام و موازين شرعي و به ويژه اصل امر به معروف و نهي از منكر چه خاطراتي داريد؟
آيت در مورد مال حرام و شبهه ناك، بيش از حد حساس و سختگير بود و حتي در مواقع بسيار دشوار و بحراني هم از مال حرام كه هيچ، از اموال شبهه ناك هم در حد رفع نياز استفاده نمي كرد. بنده از اين مسئله، چند خاطره شخصي دارم كه يك مورد آن را مادرمان تعريف مي كرد. در نجف آباد، اقتصاد و زندگي مردم عموماً از راه كشاورزي و كارهاي جانبي مثل قالي بافي صنايع دستي اداره مي گرديد و مردم اين شهر به صورت خرده مالك، هركدام با چند جريب زمين كشاورزي و آب مربوطه و كار بر روي زمين امرار معاش مي كردند. هنوز هم عده اي از همين راه زندگي مي كنند. مادر ما باغ مشتركي با خواهرشان داشتند كه مرز مشتركي، سهم دو خواهر را از هم جدا مي كرد. از جمله در اين مرز مشترك درخت آلبالوئي وجود داشت كه هر كدام ادعاي مالكيت آن را داشتند. آيت در سن 5-6 سالگي در فصل ميوه ، چند دانه از ميوه اين درخت را كه شاخه هاي آن در زمين مربوط به مادرمان آويزان شده بود، خورد و شب به دل درد شديدي دچار شد. مادرمان نقل مي كردند كه بين ناله و فريادهايش مرتباً تكرار مي كرد آلبالوهائي كه خورده ام، حرام بوده و خاله رضايت نداشته!
يكي از نتايج و رسوبات اين اعتقادات، سال ها بعد و در موقع تدوين قانون اساسي آيت را بر آن داشت كه اصل 49 قانون اساسي را كه عبارت است از: «دولت موظف است ثروت هاي ناشي از ربا، غصب، رشوه، اختلاس، سرقت، قمار، سوء استفاده از موقوفات و مقاطعه كاري ها و معاملات دولتي، فروش زمين هاي موات و مباحات اصلي و دائر كردن اماكن فساد و ساير موارد غير مشروع را گرفته و به صاحبان اصلي آنها رد كند و در صورت معلوم نبودن صاحبان آنها به بيت المال بدهد.» با فكر و ابتكار شخصي و با دستخط خود تنظيم كند و در جلسات غيررسمي به امضاي تك تك اعضاي مجلس خبرگان قانون اساسي برساند كه بعدا نيز در جلسه رسمي به تصويب نمايندگان مجلس خبرگان قانون اساسي مي رسد. البته اينكه اين اصل قانون اساسي تا چه حد اجرا شده و يا بالعكس در بعضي از دولت ها خلاف آن عمل شده، ديگر قضاوت آن با ملت عزيز ايران است.
كيفيت و ادوار تحصيل شهيد آيت از آغاز تا انجام چگونه بود؟
شهيد آيت تحصيلات ابتدايي خود را قبل از رسيدن به سن شش سالگي در دبستان منوچهري نجف آباد شروع كرد. البته مشكلاتي هم به خاطر عدم تطبيق سن قانوني با ميزان تحصيلات در دوره دبستان پيش آمد كه به علت ممتاز بودن و ميزان معلومات بالاي او نسبت به كلاس درس، مسئولين وقت مدرسه به نحوي مشكل را حل كردند. وي تحصيلات خود را از مقطع دبستان تا پنجم دبيرستان در نجف آباد و سال آخر دبيرستان را در اصفهان و دوران تحصيلات دانشگاهي خود را در تهران همزمان در سه رشته ادبيات فارسي، علوم اجتماعي و الهيات (معقول و منقول) در دانشسرايعالي و دانشگاه تهران ادامه داد و در همزمان به اخذ سه ليسانس در رشته هاي فوق نائل گرديد.
او بنا به تعهدي كه داشت حدود دو سال به عنوان دبير در شهرستان فريدن از توابع اصفهان مشغول تدريس شد و به علت جو نامساعد منطقه و به اصطلاح خان خاني و اعمال نفوذ خان ها و ملاكين براي اخذ نمره براي فرزندانشان و تبعيضات زياد، استعفاي خود را تقديم وزارتخانه متبوعه كرد و براي مدتي منتظر خدمت و به عنوان دبير به دامغان تبعيد و مشغول كار شد. در زمان منتظرالخدمتي، تحصيلات خود را در رشته فوق ليسانس علوم اجتماعي ادامه داد و موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد در رشته مذكور گرديد و با اينكه رتبه اول را كسب كرد، ولي به علت اعمال نفوذ، فرد ديگري را به جاي او به عنوان بورسيه به خارج فرستادند.
وي در سال هاي قبل از 40 در كلاس روزنامه نگاري شركت كرد و موفق به اخذ مدرك روزنامه نگاري گرديد. او در كرسي آزاد دانشجويي دانشگاه تهران كه در زمان نخست وزيري دكتر اميني و توسط موسسه روزنامه اطلاعات تشكيل مي شد، شركت فعال داشت. شهيد آيت علوم حوزوي را همزمان با تحصيلات كلاسيك حتي قبل از دبستان در خانه و سپس در مدرسه(حوزه) رياضي نجف آباد ادامه داد و در اين رشته نيز تا درجه اجتهاد پيش رفت.
آيت هوش و استعداد عجيبي داشت و محال بود مطلبي را مطالعه كند و از فهم آن عاجز شود و يا از ذهنش پاك گردد. با اينكه رشته هاي تخصصي او ادبيات فارسي، علوم اجتماعي، الهيات، روزنامه نگاري و حقوق و دروس حوزوي بود، از طرف دوستانش لقب دايرةالمعارف رجال سياسي ايران و خاورميانه گرفته بود. قوانين اساسي اكثر كشورهاي مطرح را مطالعه كرده بود و در اين زمينه اطلاعات جامع و كاملي داشت. نقل است كه امام زماني كه يكي از جلسات بحث و بررسي قانون اساسي مجلس خبرگان را مشاهده مي كردند، در مورد آيت كه در باره اصل ولايت فقيه بحث مي كرد، گفته بود ند: «مجتهد بدون عبا و عمامه و ريش». آيت به زبان هاي انگليسي و عربي تسلط كامل داشت و فرانسه و آلماني را نيز در حد نياز مي دانست. به طور كلي وقت و عمرش در مطالعه و سياست خلاصه مي شد.
زمينه هاي شكل گيري سيره سياسي شهيد آيت كدامند و از چه زماني مبارزه را آغاز كرد و چگونه ادامه داد؟
همان طور كه اشاره كردم، شهيد آيت در يك خانواده مذهبي روحاني، با پس زمينه هاي سياسي به دنيا آمده بود. پدر بزرگ هاي او هر دو به طريقي از رجال معروف و برجسته زمان بودند كه اين موضوع به نوعي در فرزندان و خانواده آنها اثر گذاشته و زمينه اوليه را به وجود آورده بود. آيت در دوران ملي شدن صنعت نفت و مبارزات آيت الله كاشاني با اينكه 12-13 سال بيشتر نداشت، ولي يك نوجوان كاملا آگاه به مسائل سياسي روز بود و به همين جهت است كه مي بينيم در سن 14-15 سالگي روزنامه اي به نام «خشم ملت» را با خط و دستنويس خود منتشر و افكار و عقايد سياسي خود را در آن منعكس مي كند و با اينكه وضع معيشتي و اقتصادي خود و خانواده اش خوب نيست، از هزينه ناچيز غذا و لباس و هر پولي كه به دست مي آورد، مي زند و فقط براي تهيه روزنامه و مجله و به طور كلي كتب و مطبوعات سياسي هزينه مي كند.
اوكوچك ترين ورق پاره هاي روزنامه ها و مجلات يا كتاب هاي سياسي را با ولع و علاقه شديد مطالعه و مطالب مهم آن را يادداشت و جمع آوري و با مشكلات و سختي هاي فراوان به عنوان مدرك نگهداري مي كرد. اين بريده ها به خصوص بعد از انقلاب در سخنراني ها و افشاگري هاي او عليه به اصطلاح ليبرال ها و ملي – مذهبي ها و فراماسون ها و كليه باندها و گروه هاي چپ و راست مخالف نظام جمهوري اسلامي بسيار مفيد واقع شدند و او با استناد به آن مدارك، پته آنها را روي آب ريخت و دستشان را رو كرد و به همين علت هم مورد كينه و دشمني طيف وسيعي از چپي ها و چپ نماهاي آمريكايي و انگليسي و حتي افراد مذهبي بي اطلاعي كه شمّ و درك سياسي درستي از وضع سياست روز نداشتند، واقع شد و همگي عليه او يكصدا شدند و اين شخصيت شجاع و مبارز راستين را در كمال مظلوميت، با بمباران شديد تبليغاتي و اهانت و افتراء ابتدا ترور شخصيت و سپس ترور فيزيكي كردند، اين مظلوميت و ترور شخصيتي كه از بعد از شهادت ايشان تا كنون نيز كم و بيش ادامه دارد.
آيت با مطالعات دقيقي كه در مورد رژيم هاي سياسي حاكم در جهان امروز داشت- به خصوص حكومت هايي كه با انقلاب يا كودتا و يا كودتاهاي شبه انقلاب در كشورهاي مختلف حكومت را به دست گرفته بودند- معتقد بود اگر تشكيلات منسجم و قوي و منظمي وجود نداشته باشد، افكار و عقايد مردمي و عدالت پرور و آزادي خواهانه مستقل شكل نخواهند گرفت و حتي با پيروزي و در دست گرفتن موقت قدرت نيز موفقيتي به دست نخواهد آمد، چون ديري نخواهد گذشت كه افكار و عقايد مخالف و تفرقه انگيز، با پشتوانه مافياي قدرت جهاني همچون فراماسونري و صهيونيست ها، مانند موريانه در تنه و ريشه درخت انقلاب رخنه مي كنند و باعث نابودي و به انحراف كشاندن آن خواهند شد. به همين جهت از دوران نوجواني تشكيلاتي فكر مي كرد و اگر دوران زندگي سياسي وي مورد بررسي قرار گيرد، معلوم مي شود كه از ابتداي كار هميشه به دنبال تشكيل گروه و دسته و جمعيت و حزبي بود كه بتوان توسط آن ملتي را بسيج و پايه هاي قدرت ديكتاتوري را منهدم و نظامي مردمي بر اساس عدالت اجتماعي و آزاد و مستقل و در نهايت اسلام واقعي مستقر كرد.
او چون نه از نظر اقتصادي و نه از نظر موقعيت اجتماعي زمان خود، زمينه مساعدي براي پياده كردن افكار و عقايدش نمي ديد، بنابراين از ابتدا دنبال سكوي پرتابي بود كه بتواند از آن طريق ايده هاي انقلابي اسلامي خود را پياده كند؛ لذا به فكر متشكل نمودن نيروهاي مستعد و كارآمد بود و به همين جهت با توجه به وضعيت سياسي آن زمان و انقلاب هايي از قبيل انقلاب الجزاير بن بلا و انقلاب مصر عبدالناصر و كوباي فيدل كاسترو، در صدد تشكيل هسته هاي اوليه در ارتش، دانشگاه ها، حوزه هاي علميه، بازار و گروه هاي مذهبي مستعد و نفوذ در دسته ها و گروه هاي تشكيلاتي كه تا حدودي با افكار و عقايد وي سازگاري داشتند، برآمد.
با پيروزي انقلاب معلوم شد كه تا حدود زيادي در انتخاب ايده و روش خود موفق بوده است. هماهنگي و استفاده از وجود افرادي چون نامجو، كلاهدوز، صفري، رحيمي، برادري و ... در ارتش و دكتر ميرعمادي، دكتر صادقي، پرورش، كلهر، اسرافيليان، شابورد، الشريف ها، آزمون، نقي زاده و غيره در دانشگاه ها، آموزش و پرورش، بازار و همكاري با موسسين حزب جمهوري اسلامي از طريق حوزه، نتيجه تلاش و جديت بي حد ايشان در پيروزي اهدافي بود كه مدنظر و مقدمه تشكيل حكومت جهان شمول اسلامي بود.
آيت در سال هاي 31-32 در سن 15 سالگي نامه مفصلي به آيت الله بروجردي مرجع شيعيان مي نويسد كه سابقه اي از آن نامه در دست نمي باشد ولي از محتواي فكر آيت چنين برمي آيد كه تقاضاي دخالت آيت الله بروجردي در سياست به حمايت از آيت الله كاشاني و اهداف موردنظر بوده است. ايشان در سال هاي 40،41 و 42 به بعد با توجه به درگذشت آيت الله كاشاني و ظهور آيت الله خميني كليه فعاليت هاي خود را در چارچوب حمايت از امام خميني و همسو و هماهنگ با افكار و عقايد و اهداف امام طرح ريزي نموده بود. آيت معتقد بود از اين سيل عظيم انرژي و پتانسيلي كه در دسته هاي عزاداري و مراسم مذهبي مختلف در بين مسلمانان شيعه وجود دارد و در زمان قبل از انقلاب اكثرا به هدر مي رفت، مي توان به خوبي در راه پيروزي اهداف انقلابي و سرنگوني نظام طاغوت استفاده نمود.
شهيد آيت در سال 42 در حالي كه بيش از 25 سال نداشت، نامه اي نود صفحه اي به دكتر مظفر بقايي رهبر حزب زحمتكشان نوشته است. اين نامه با حواشي آن در كتاب زندگي نامه سياسي دكتر مظفر بقايي كه توسط حسين آباديان مدرس دانشگاه و محقق تاريخ معاصر ايران و با استناد به اسناد و مداركي كه موقع بازداشت دكتر بقايي به دست آمده، به چاپ رسيده است، منتشر گرديده و تا حدودي اهداف و اعتقادات و افكار سياسي آيت در آن مطرح شده است. مطالعه اين نامه نود صفحه اي و كتاب درس هايي از تاريخ سياسي ايران را به كساني كه مي خواهند در باره آيت و افكار او اطلاعاتي به دست آورند يا مطلبي منتشر كنند، توصيه مي كنم. همين طور مذاكرات مجلس خبرگان قانوني اساسي كه در سه جلد منتشر شده و در دسترس مي باشد و سخنراني هاي پيش از دستور و رسمي ايشان در مجلس شوراي اسلامي دوره اول تا روز شهادتش كه البته مدت زمان كوتاهي بوده است و به خصوص سخنراني و دفاع از اعتبارنامه خود در مجلس شوراي اسلامي را مطالعه كنند.
به هرحال با اينكه شهيد آيت عمر كوتاه 43 ساله خود را در راه مبارزه با ديكتاتوري و استبداد صرف نمود و در اين مسير با ناكامي ها و تلخي ها و نامردمي هاي فراوان چه قبل از انقلاب و چه دوران 30 ماه بعد از انقلاب مواجه گرديد و از سوي انبوه دشمنان چپ و راست و سرويس هاي جاسوسي داخل و خارج و به قول خود ايشان خائنين وابسته به بيگانه و متعصبين نفهم داخلي مورد ظلم و اهانت و ترور شخصيت و در نهايت ترور فيزيكي قرار گرفت، ولي متاسفانه از طرف بعضي از دوستان و همرزمان كج سليقه و بعضا فرصت طلب نيز مورد بي مهري و عناد و دشمني واقع شد، به طوري كه حتي نام وي را از رديف شهدا حذف كردند و حتي در تقويم ها و سالنامه ها كه مناسبت هاي بي خاصيت و بي ارزش افرادي كه يك روز عطسه يا سرفه كرده اند را در آن ذكر نموده اند، نام وي و روز شهادتش را حذف كردند.
البته دردِ دل زياد است، او كه رفت و هدفي را كه دنبال مي كرد تا لحظات و ثانيه هاي آخر زندگيش بدون اينكه تحت تاثير اين يا آن مقام مسئول و يا غيرمسئول يا توهين و هتاكي و يا تمجيد و تشويق قرار بگيرد، ادامه داد و انتظاري هم از بعضي افراد فرصت طلب و چسبيده به پست و مقام نداشت و در راه هدف مقدسي كه داشت همه چيز خود را فدا كرد. روحش شاد و در آرامش ابدي.
به قول بعضي از دوستان و آنها كه عميقا او را مي شناختند، آيت كاري كرد كارستان. در مورد تدوين قانون اساسي، خصوصا اصول مهم و سرنوشت ساز آن، اين شهيد آيت بود كه حرف اول و مطالب اصولي را مطرح مي كرد. باز يكي از دوستانش مي گفت كه موقع انتخابات و تشكيل مجلس خبرگان قانون اساسي، عده اي از آقايان مي گفتند ما كه سابقه نمايندگي و تشكيل و اداره كردن مجلس را نداريم. ايشان در جواب مي گفت شما انتخابات را انجام دهيد، برنامه ريزي ها و طرز تشكيل و اداره جلسات و ساير موارد با من، چون قوانين اساسي اكثر كشورهاي مطرح دنيا از جمله فرانسه و انگليس و سوئد و امريكا و كشورهاي اسلامي و خاورميانه و كتب مقدس اديان رسمي و منشورها و دستورالعمل هاي حكومت هاي گذشته ايران و ساير كشورهاي پيشرفته و متمدن گذشته و حال را مطالعه كرده بود و اطلاعات دقيق و جامعي در موارد مذكور داشت.
شهيد مظلوم دكتر بهشتي كه خود نابغه اي فوق العاده و به فرمايش امام «يك ملت» بود، در جلسه اي گفته بودند اين آيت سي سال از ما معممين و روحانيون جلوتر فكر مي كند و در فتنه 88 ديديم كه شهيد آيت بعد از سي سال دو باره مطرح شد و موضوعاتي را كه حدود سي سال قبل گفته بود مي خواهم در تاريخ بماند، دو باره مطرح شدند. اين مطلب شهيد مظلوم دكتر بهشتي كه خود نيز در آن زمان به علت كينه و عناد مورد هجمه و هتاكي دشمن غدار واقع شد و در نهايت به شهادت رسيد، اينك روشن شده است. شهيد بهشتي و تعداد زيادي كه در انفجار حزب به شهادت رسيدند و تعدادي از افراد برجسته و مؤثر از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي دوره اول و خبرگان قانون اساسي و از مسئولين سپاه و ارتش و ارگان هاي مختلف نظام كه دشمن جنايتكار آنها را نشان كرده بود و دقيقا همه را به شهادت رساند، اگر برخي اهمال كاري ها و ندانم كاري ها و آزمايش و خطاها و فرصت طلبي ها نبود و با قاطعيت انقلابي با دشمن نابكار برخورد مي شد و مملكت از ابتدا به دست ليبرال هائي چون بازرگان و مزدوراني چون بني صدر نمي افتاد و اين همه نيروي مثبت و مديران متعهد و انقلابي زنده مانده بودند، يقينا امروز اوضاع مملكت از هرجهت بهتر و پيشرفته تر بود و مردم از رفاه و آسايش و آرامش مطلوب تري برخوردار بودند.
شهيد آيت را مي توان مبتكر شناخت و كاشف خطوط و مهره هاي اصلي و بدلي دانست. به نظر او استعمار، صهيونيسم و مافياي قدرت در مقابل مهره هاي اصلي، مهره هاي بدلي پرورش مي دهد كه هرگاه مهره اصلي لو رفت، بدل آن و بدل هاي بعدي را به ميدان بياورد و بالاخره يكي را به ناف مردم ببندند. اين گفته شهيد بهشتي و چند تن از دوستان آيت است كه او به علت اشراف اطلاعاتي و مطالعاتي و اينكه تاريخ گذشته را خوب خوانده بود و مي دانست و به همين جهت هم گفته ها و نوشته هايش نشان از پيش بيني سال هاي آينده مي داد؛ دلايل اثباتي فراواني دارد.
مقاله دكتر ابراهيم يزدي، فرد نفوذي و مهره بدلي سازمان سيا در كيهان 5 مرداد ماه 59 تحت عنوان راي كبود به اعتبارنامه آيت به عنوان سردبير و مديرمسئول كيهان و پاسخ شهيد آيت در تاريخ 14 مردادماه 59 اگر مجددا مورد مطالعه قرار گيرد، مثل اينكه آيت اين روزهاي فتنه 88-89 و روزهاي برملا شدن خيانت هاي ملي – مذهبي ها را دقيقا با چشم دل مي ديد و با مقاله كيهان تحت عنوان عزل بني صدر توسط مردم يا نوار به سردبيري و مدير مسئول محمد خاتمي و اعتراض شديد آيت به سرمقاله كيهان در تاريخ 304/1360 و جالب تر حاشيه نويسي كيهان بر پاسخ آيت در ارتباط با مخالفت آيت به انتصاب ميرحسين موسوي به وزارت امور خارجه و دلايل كيهان در تائيد موسوي در آن روز جالب و خواندني و عبرت آموز است.
در اين ميان ارتباط ترور آيت با چاپ مقاله با مسئوليت محمد خاتمي سردبير و مدير مسئول وقت در كيهان و رئيس جمهور دوره اصلاحات كه آيت ضمن آن شهادت خود را پيش بيني مي كند، مقايسه شود روز 30 تير سال 31 با 30 تير سال 60 و جالب تر پاسخ ايت به يزدي در 14 مردادماه 59 و ترور او دقيقا يك سال بعد در 14 مرداد 60. آنها معتقدند ترور آيت تنها توسط منافقين نبوده، بلكه نتيجه اتحاد و خيانت چپ و راست نفوذي و بدلي و طيف وسيعي از گروه ها و باندهائي بوده كه دستشان در يك كاسه بوده و توسط شهيد آيت ماهيت و خط فكري و وابستگي آنها بر ملا شده، انجام گرديده است.
علل محبوبيت شهيد آيت در شهر اصفهان و انتخاب ايشان به نمايندگي از اين شهر در مجلس خبرگان قانون اساسي را در چه مي دانيد؟
در آن زمان كه حزب جمهوري اسلامي جزو تصميم گيرندگان اصلي در معرفي نامزدها بود، سعي شد افراد مورد نظر بر اساس محل تولد كه خواه ناخواه شهرت بيشتري در آن محل دارند و از طرفي با توجه به اينكه در دوران مبارزات تعداد زيادي از همفكران و ياران مبارزاتي ايشان در استان اصفهان بودند و شهيد آيت مرتبا در قبل از انقلاب، چه در اصفهان و چه در تهران با آنان جلسات متعدد همكاري و هماهنگي جهت مبارزه با رژيم پهلوي داشت و همچنين شناخت خانواده و جد مادري آيت و دوستان و آشنايان دوران تحصيلي نيز مؤثر بود، ولي بيشتر سخنراني ها و طرح نظرات وي در دوران تبليغات نقش اساسي را به عهده داشت و همان طور كه براي نمايندگي دوره اول مجلس شوراي اسلامي از تهران نامزد شد و با راي بالاي يك ميليون و چهارصدهزار نفر جزو 8 نفر اول نمايندگان تهران انتخاب شد.
اخلاق و رفتار شهيد آيت از دوران طفوليت زبانزد تمام خويشان و آشنايان و اهال محل بود به طوري كه اطرافيان و اهل محل به او مي گفتند «آقا باوقاره» ( به علت همان سنگيني و متانتي كه داشت). ايشان هيچ وقت از كلمات ركيك و زننده استفاده نمي كرد و به جاي آن، معاني متعادل و معقول را به كار مي برد، بعدها هم كه در اثر مطالعات زياد انبوهي از ضرب المثل ها و لطيفه ها و به قول امروزي ها جوك و طنز را در حافظه خود ذخيره داشت، هيچگاه در بيان ضرب المثل ها و لطيفه و متلك از لغات مستهجن و ركيك استفاده نمي نمود و با وجود اينكه در نطق و سخنراني يد طولايي داشت، با تبديل ادبيات هزل و مسخره در قالب جملات مؤدبانه و قابل هضم، منظور خود را بيان مي كرد.
دانشجويانش نقل مي كنند كه گاهي در سر كلاس بيش از سه ساعت بدون وقفه سخنراني مي كرد. يكي از مراكزي كه ايشان در آن تدريس مي نمود، مدرسه عالي قضايي قم بود كه دانشجويان آن در حال حاضر اكثر آنها در سطوح معاون وزير، نماينده مجلس، مديركل، قاضي و دادستان دادگاه هاي انقلاب و دادگستري كشور مشغول به كار بوده يا هستند. آنها نقل مي كنند كه به علت گيرايي و گرمي صدا و استفاده از شعر و حكايت و ضرب المثل و عنوان نمودن مطالب روز، اكثر مواقع انبوه افراد شركت كننده مشتاق در كلاس هاي وي به حدي بود كه جلسه كلاس در سالن اجتماعات و آمفي تئاتر برگزار مي شد و با تمام شيريني بيان و جذابيت صحبت ها هيچ گاه از كلمات و جملات زننده و زشت استفاده نمي كرد و به جاي آن لغات و جملات پرمعنا و مؤدبانه با معاني نغز و زيبا به كار مي برد. يكي از مهارت هاي تخصصي او تبديل داروي تلخ به شربت شيرين و گوارا، حتي در بيان مسائل جدي و مواضع سياسي بود.
آيت در مقابل سئوالات و نظرخواهي ها و مشورت ها، خيلي مختصر و مفيد نظر خود را بيان مي كرد. عموما مسائل و مواردي را كه به نظرش صحيح نبود، فقط با يك بار تذكر مختصر نظرش را مطرح مي كرد. شهيد آيت همان طور كه در قسمتي از دفاعيات خود از اعتبارنامه اش بيان داشت كه: «هميشه علاقمند بودم بدانم بزرگ ترين و كوچك ترين چه هستند، مثلا بزرگ ترين كوه در دنيا كدام است و خيلي ها را هم از حفظ هستم. اين در جنبه مادي، در جنبه معنوي اش هم علاقمند بودم شجاع ترين و داناترين و فصيح ترين از جهت مثبت و از جنبه منفي هم وقيح ترين، كثيف ترين و رذل ترين اشخاص را بشناسم. يك معيارهايي هم براي خود قائل بودم. يك وقت بود مي گفتند يزيد كثيف ترين است و بعد موسي چومبه پيدا شد. گفتم نه بابا روي يزيد سفيد شد و بعد شاه در ايران پيدا شد كه گفتم روي چومبه هم سفيد شد، بعد سادات پيدا شد، ديديم روي شاه هم سفيد شد. حالا نمي دانم چه كسي روي سادات را سفيد خواهد كرد؟ يكي از رذل ترين دستگاه هاي ما ساواك بود، آخر ما فكر مي كرديم كه آيا رذل تر و خبيث تر از ساواك هم پيدا مي شود كه تفاله هاي ساواك را ببلعند و نشخوار كنند. حالا ماجراهاي دامغان كه البته به اختصار براي شما شرح مي دهم، ببينيد چه كساني هستند كه قي كرده هاي گروهك ساواك را مي بلعند و ...»
و در همين راستا نيز وقايع مهم و منحصر به فرد و پر هياهو در زندگي ايشان اتفاق مي افتد كه شايد اگر فردي غير از او بود نمي توانست زير بار اين همه فشار و زخم زبان و تهمت و افترا قد علم كند كه در اينجا به سه مورد از اتفاقات و شايعات فوق العاده سنگين و غيرقابل تحمل زندگي وي به طور خلاصه اشاره مي شود.
يكي از پسرخاله هاي آيت با تفاوت سني دو سال بزرگ تر، همكلاس او و از دوستان بسيار صميميش بود كه اكثر اوقات با هم بودند. او هم نوجواني خوب و مؤدب و درسخوان بود. در حدود سن 17 سالگي به بيماري آپانديسيت مبتلا شد. در آن زمان در نجف آباد دكتر كلاسيك و يا كسي كه اطلاعات چنداني از طب جديد داشته باشد، وجود نداشت و دو سه نفري هم كه بودند، به طور موروثي و تجربي اطلاعاتي در مورد بعضي از امراض كسب كرده بودند كه در خيلي از موارد هم غلط و خلاف علم پزشكي امروز بود.
به هر صورت يكي از اين حكيم باشي ها اين مرض را (شكم درد شديد منتهي اليه سمت راست شكم) در اثر سرماخوردگي شديد و قولنج تشخيص مي دهد كه بايد محل درد را گرم نگه دارند و هرچه درد بيشتر مي شود، گرم كردن را بيشتر مي كند و در نهايت پس از داغ كردن و گذاردن اشياي داغ مانند سنگ داغ و غيره در محل درد، بالاخره آپانديس مي تركد و عفونت همه امعا و احشاي بيمار را آلوده مي كند. نهايتا بيمار را به بيمارستاني در اصفهان منتقل مي كنند كه ديگر كار از كار گذشته و وي در اثر عفونت شديد منتشره فوت مي كند كه در پرونده پزشكي بيمار نيز نوعي بيماري و علت فوت منعكس مي گردد.
در شهر نجف آباد كه از نظر فرهنگي از قديم و حتي گاهي در حال حاضر هر حادثه اي كه اتفاق مي افتد و هر مرگي كه پيش مي آيد باعث تفاسير و شايعات و داستان هاي عجيب و غريب بر سر زبان ها مي گردد. عموما اگر يك پيرمرد يا پيرزن صد و پنجاه ساله هم فوت كند شايع مي كنند كه فلاني را خفه كرده اند تا ارث و ميراثش را تقسيم كنند يا از پشت بام پرت كرده اند و يا به هر نحو غيرطبيعي اطرافيان و يا دشمنان باعث مرگش شده اند. در اين مورد نيز دو سه نفر از پيرزن هاي وحشتناك كه در تاريخ به عنوان مادر فولادزره و يا عجوزه جادوگر معروف هستند، پس از مرگ پسرخاله شروع به تعبير و تفسير و اين كه اين دو پسرخاله براي تفريح و شوخي با هم كشتي گرفته اند و در حين كشتي پاي اين يكي به شكم ديگري اصابت كرده و باعث پاره شدن روده و معده و مرگ ديگري شده است. خلاصه در شهر كوچك نجف آباد دهان به دهان شايعات قوت مي گيرد كه در هر كوي و برزني نقل و گفتگو از اين ماجراست. شهيد آيت كه يكي از دوستان بسيار صميمي و نزديكان و پسرخاله خود را از دست داده، حتي نمي تواند در مراسم ختم او شركت كند. آيت چهارده پانزده ساله را من كه آن موقع هشت نه سال داشتم ديدم كه چنان از ناراحتي به خود مي پيچيد و براي اولين بار گريه او را ديدم با اين حال به خود مي پيچيد، ولي خم به ابرو نمي آورد.
دومين قضيه را ساواك و عوامل جانبي و جمعيت سازمان زنان در دامغان، محل تقريبا تبعيد و كار شهيد آيت رقم زدند و افراد خودفروشي چون سلامتيان كه در حال حاضر به نوكري و خوش خدمتي به اربابان انگليسي و آمريكايي در پاريس مشغول است، با همكاري باند بني صدر خائن در اعتراض به اعتبارنامه ايشان مطرح كردند و گفتند اين شايعه ساختگي نيز در زمان خودش در شهرستان دامغان كه از نظر فرهنگي دست كمي از نجف آباد ندارد، لقلقه زبان ها بوده است.
شايعه سوم كه مهم ترين و كثيف ترين نوع از حوادث زندگي شهيد آيت بود و در روزنامه انقلاب اسلامي و توسط گروه خبيث بني صدر – رجوي- سلامتيان و مجموعه اين باند كثيف و خودفروش نوكرصفت صورت گرفت و به قول آيت اين روزنامه بزرگ ترين تيتر تاريخ خودش را زد و نوشت طرح توطئه توسط دكتر حسن آيت! اين روزنامه هميشه عصرها منتشر مي شد، ولي آن روز ساعت 10 صبح منتشر و دست به دست پخش شد. عصر آن روز روزنامه هاي اطلاعات و كيهان، چنان با شاخ و برگ و حاشيه پردازي به شايعه دامن زدند كه تقريبا تمام روزنامه هاي عصر آن روز و روزهاي بعد، از چپ و راست و روزي نامه هاي ارگان ها و جناح ها و دستجات مختلف كه مثل قارچ سبز شده بودند، هركدام با حمايت عوامل بيگانه به دروغ پردازي و شايعه پراكني مشغول شدند و بي آنكه بدانند موضوع چيست، شروع به قلم فرسايي و محكوم كردن آيت و خط او كردند. شرايط چنان بحراني شد كه حتي دوستان و همرزمان آيت هم دست ها را به عنوان تسليم بالا بردند و آيت در اين فضا يكه و تنها باقي ماند و بعضي از دوستان بدتر از دشمن و عده اي آدم هاي خوش باور و ساده به اين آتش دامن زدند . همه كس در همه جا از توطئه و كودتاي آيت سخن مي گفت و دوستان و همرزمان اندك او هم ياراي مقابله و عكس العمل و توضيح و اظهارنظري را نداشتند.
اينجانب به اتفاق پسرعموي خود كه آن زمان در كميته انقلاب اسلامي عضو بود و برادر ديگرم و يكي از دوستان، در اين اوضاع وحشتناك و پرتشويش و اضطراب دو سه روز بعد از تيتر معروف روزنامه به اصطلاح انقلاب اسلامي به سوي تهران حركت كرديم؛ با اين تصور كه با اين جو سنگين تبليغات ضد آيت، ديگر از آيت كه به بيماري شديد قند مبتلا بود، اثري وجود ندارد. موقع صبح كه به در منزل او رسيديم، ديديم ديوار روبروي منزل آيت و همه جا توسط منافقين خلق و بني صدرها پر از شعار ضد آيت و اينكه آيت كودتاچي اعدام بايد گردد و ...پر شده است.
با آيت ملاقات كرديم و قرار شد به اتفاق فرزندش محسن 12 ساله به اطراف تهران و رودخانه جاجرود برويم و ناهار را در انجا بخوريم. البته در ابتدا همين كه آيت، در ورودي در منزل ظاهر شد، همه تعجب كرديم كه زنده و با توجه به قند بالا، سرحال است و مثل اينكه از كودتا خبري نيست! ما واقعا خود را باخته بوديم، ولي در همان ملاقات اول و مختصر گفت وگو، روحيه گرفتيم و ديديم او از روزنامه ها و اعلاميه هاي مختلف صحبت مي كند كه مثلا فلان مقاله را در ارگان مسلمانان مبارز و يا فلان مطلب را در فلان روزنامه بخوانيد كه چه جالب نوشته است كه البته همه فحش و ناسزا به آيت بود. آيت با روحي بزرگ و قلبي مطمئن و مانند كوهي استوار در مقابل ما ظاهر شد و ما حقيقتا شرمنده و خجالت زده شديم و پس از ديدار و مذاكره و گپ و گفت و صرف ناهار تهران را با خيال راحت ترك كرديم. درباره اخلاق و سكنات و مشي سياسي و افكار و عقايد و استواري و استقامت شهيد آيت در مقابل حوادث ويرانگر مطلب زياد است كه ان شاءالله بايد در موقع مناسب به رشته تحرير در آيد.
از شهادت دكتر آيت چه خاطره اي داريد؟
شهيد آيت از ابتداي پيروزي انقلاب به طرق گوناگون با نامه و تلفن و پيام هاي مختلف از سوي افراد متفاوت از پان ايرانيست ها گرفته تا ساواكي ها و منافقين و چپي ها، خصوصا بعد از تشكيل مجلس خبرگان قانون اساسي و با پايان گرفتن كار مجلس، تقريبا تمام گروه هاي معارض و ضد انقلاب هماهنگ نقشه ترور و حذف فيزيكي آن را در سر مي پروراندند كه در نهايت اين هدف به دست منافقين اجرا شد، ولي در پس زمينه آن دست افراد و گروه هاي مختلفي در كار بود و همان طور كه قبلا اشاره شد، توسط افراد و شخصيت هايي كه بعضا مسئوليتي نيز در جمهوري اسلامي به عهده داشتند، به اصطلاح گرا داده مي شد كه آخرين نمونه آن مقاله كيهان در 21 تيرماه 60 كه در سوم مردادماه 60 نيز مجددا تكرار شد، به مسئوليت و سردبيري محمد خاتمي حدود 10 روز قبل از ترور وي به چاپ رسيد، پس از انفجار حزب جمهوري اسلامي كه شهيد بهشتي و 72 تن از ياران انقلاب كه اكثر آنها از دوستان و همرزمان آيت بودند، ديگر مسلم شده بود كه آيت نيز رفتني است و خودش نيز اين موضوع را حس كرده بود كه در پاسخ مقاله كيهان خيلي واضح به آن اشاره كرد و اين شعر را نوشت كه: «من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق/ چار تكبير زدم يكسره بر آنچه كه هست» و يا «اگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست/ خبر ندارم از ايشان كه در جهان هستند».
ايشان حتي به بعضي از افرادي كه حفاظت جان وي را به عهده گرفته بودند، زياد اعتماد نداشت و يادم هست كه يك مرتبه ضمن تماس تلفني از من خواست كه اگر فرد مطمئن و واجد شرايطي را مي شناسم، معرفي كنم كه به دلايلي موضوع پيگيري نشد. تقريبا از اول مردادماه بود كه قرار شد چند روزي مرخصي بگيرد و با خانواده به اصفهان و به منطقه سد اميركبير (زاينده رود) كه حدود 80 كيلومتري اصفهان واقع شده است، چون بيماري شديد قند داشت و لازم بود مدتي استراحت كند. مقدمات كار نيز فراهم شده بود، ولي هر روز با توجه به بهانه هاي مختلف كه امروز لايحه مطبوعات در مجلس مطرح مي شود و روز ديگر نظرخواهي براي وزير امور خارجه و هيئت دولت است، نتوانست برود، ولي تقدير چنان بود كه شد.
شهيد آيت در عصر شب 7 تير در جلسه اي كه به اتفاق شهيد بهشتي و تعدادي از اعضاي حزب و نمايندگان تشكيل شده بود، شركت كرد و در آن جلسه، شهيد بهشتي نامزدي ميرحسين موسوي را براي وزارت امور خارجه مطرح و آيت با آن مخالفت مي كند. شهيد بهشتي از آيت مي خواهد اگر كس مناسب تري را مي شناسد معرفي نمايد. شهيد آيت از قبل از انقلاب با افراد و گروه هاي سياسي و دانشجويان و صاحبان فكر و نظر تماس زيادي داشت و لذا شهيد بهشتي نظر او را در مورد وزارتخانه هاي مختلف مي پرسيد و اگر كسي مثلا مي خواست وزيري را براي فلان وزارتخانه معرفي كند و يا اگر به عنوان نخست وزير مي خواست وزراي كابينه خود را معرفي كند، از او هم نظرخواهي مي كرد كه چه فرد يا افرادي را واجد شرايط مي دانست.
شهيد بهشتي هميشه نظرات متعدد و مختلف افراد صاحب نظر را جويا مي شد و با علامت رمز در تقويم بغلي كوچكي كه داشت يادداشت و نيز در حافظه خود نيز نگهداري مي كرد. آيت در پاسخ شهيد بهشتي چند نفري را به عنوان وزير خارجه معرفي كند كه در نهايت در آن جلسه مورد موافقت قرار نمي گيرد و آيت پس از پايان جلسه با دلخوري و با توجه به بيماري و خستگي به منزل مي رود و در جلسه دوم كه بعد از نماز مغرب و عشا تشكيل مي شود، شركت نمي كند و همين باعث مي شود كه از نقشه ترور دسته جمعي جان سالم به در برد، ولي خودش بارها گفته بود اينها تا مرا به هر طريقي ترور نكنند، دست بردار نيستند و دستگاه هاي امنيتي و مسئولين ذيربط هم كه بيشتر مواظف و مراقب خودشان بودند تا فردي چون آيت، در حالي كه شخصي مثل آقاي خلخالي يك گروهان افراد پاسدار و نگهبان مراقب به خود اختصاص داده بود، او با دو نفر پاسدار كه آن هم در اين اواخر به علت نداشتن محل مناسب در خانه اي كلنگي كه با قسط بانك خريداري شده بود و قسط هايش تا مدت ها بعد از شهادتش و با فروش خانه تسويه شد، شب ها به خانه خود يا محل استقرار كميته و سپاه مي رفتند! يك روز قبل از ترور نيز يكي از پاسداران اصلي به علت رفتن به مرخصي با فرد ديگري كه اعمالش در موقع ترور مشكوك بود و به جاي حفاظت از شهيد آيت ، خودش پشت صندلي او پناه مي گيرد و بعد از رگبار مسلسل و رفتن تروريست ها با هفت تير در ماشين شليك مي كند كه گلوله سقف ماشين را شكافته و بعضي گفته اند كمانه كرده و اين گلوله نيز اضافه بر آن 62 گلوله با مسلسل كاليبر 22 كه تيرآهن شماره 18 را نيز دريده و پاره كرده اين گلوله نيز به شهيد آيت اصابت مي كند.
يادم هست روزي كه فرداي آن آيت ترور شد، اينجانب در ماموريت بودم و اواخر شب حدود ساعت 11 شب به منزل برگشتم. پسرعمويي داشتم كه البته شوهر خواهرم هم بود. آن شب نزديك در منزل پيشنهاد داد كه شبانه به تهران برويم. با اينكه خسته بودم گفتم آماده ام. البته پرسيدم اين وقت شب براي چه كه گفت من احساس عجيبي دارم. به خاطر آماده نبودن ماشين يا حكم ماموريت كه بايد توسط كميته يا سپاه جهت حمل اسلحه صادر مي شد، سفر انجام نشد. صبح روز ترور هم حدود ساعت 5/6 صبح اينجانب با تعدادي از پرسنل ادارات ديگر از نجف آباد به اصفهان همسفر بوديم. يكي از دوستان كه همسرش از اقوام نسبتا دور ما بود، روي صندلي بغل دست من نشسته بود و سراغ اخوي را گرفت. گفتم تا ديشب كه مسئله خاصي نبوده. ايشان به خوابي كه همسرش ديده بود، اشاره كرد و شكسته و بسته چيزهايي را گفت كه آن موقع زياد به آن توجهي نكردم.
به هرحال حدود ساعت 7 صبح در محل كار خود حاضر شدم و مشغول ارجاع نامه ها و انجام كارهاي اداري بودم كه يكي از همكاران وارد اتاق شد و پس از حال و احوال مثل اينكه مي خواست چيزي بگويد كه نتوانست منظور خود را برساند. پس از رفتن او تلفنچي اداره زنگ زد و از من پرسيد كه آيا اخبار ساعت 8 صبح راديو را شنيده ام؟ ناخودآگاه پرسيدم آيا مسئله اي براي برادرم پيش آمده كه او گفت نمي دانم. با خانواده اش تماس بگيريد و من متوجه موضوع شدم.
بنده به چند نفر در دوران عمرم علاقه مفرطي داشتم كه حتي بعضي اوقات با عنايت به عمر طبيعي افراد پيش خود فكر مي كردم اگر يك زماني فلاني بميرد، من چگونه مي توانم تحمل كنم. يكي از آنها برادرم شهيد دكتر سيد حسن آيت بود. همچنين از اينكه در آن دوران جنگ شديد بين ايران و عراق كه خيل شهدا را از جبهه مي آوردند و نزديكان و كسان آنها به خصوص پدر و مادرها با شجاعت و بردباري و سعه صدر بالا، بدون اينكه خم به ابرو بياورند، با موضوع شهادت فرزندشان برخورد مي كردند، باعث تعجب من مي شدند، ولي درست موقعي كه خبر شهادت برادر خود را شنيدم، احساس كردم قلبم تكان شديدي خورد و ظرفيت و تحمل من چندين برابر شد، به طوري كه هيچ گونه عكس العمل ناراحت كننده اي از خود نشان ندادم و توانستم شهادت مظلومانه وي را با آن همه مصيبت هاي وارده به خوبي تحمل كنم.
خط 3 آن زمان به تازگي و از افرادي تشكيل شده بود كه نه خط 1، يعني شهيد بهشتي و اكثر مؤسسين و اعضاي حزب جمهوري اسلامي (تقريبا اصول گرايان فعلي) بو.دند و نه خط 2 يعني بني صدر و منافقين و ملي مذهبي ها و دار و دسته آنها را قبول نداشتند. خط 3 آن موقع همين به اصطلاح اصلاح طلبان فعلي هستند كه البته حالا خط 2 و 3 با هم متحد شده و مشاركتي ها و سبزها را به وجود آورده اند.
و سخن آخر؟
مطلب آخر اينكه پس از شهادت آيت تعداد زيادي از منافقين و سران خطوط انحرافي و چپ آمريكايي ها تلاش مضاعفي را جهت حذف نام آيت از ليست شهدا و بدنام كردن وي با جوسازي ها و دروغ پردازي ها و تهمت هاي ناروا و خاطرات و مطالب كذب شروع كردند كه هنوز هم به طرق مختلف و كم و بيش ادامه دارد، در حالي كه ايشان در قيد حيات نيست تا يك تنه پاسخ مزخرفات و ياوه سرايي هاي آنها را بدهد و پوزه آنها را به خاك بمالد. به هرحال نور حق از اين پف كردن ها خاموش نخواهد شد و راه شهيد آيت بعد از 30 سال سكوت و سانسور دو باره نضج گرفته است و هر روز موفق تر از قبل ادامه خواهد يافت.
منبع: مجله شاهد یاران - شماره 75- 76
از سابقه خانوادگي و پدر و مادر شهيد آيت به نكاتي اشاره كنيد.
سيد حسن آيت در سوم تيرماه سال 1317 در خانواده اي مذهبي و فرهيخته در شهرستان نجف آباد به دنيا آمد. جد مادري او آيت الله مير سيد علي آيت نجف آبادي، از فقها و مجتهدين بنام و بارز زمان خود بود كه صفاتي منحصر به فرد داشت. وي به رغم اينكه مجتهد اعلم بود، رساله اي از خود بر جاي نگذاشت و معتقد بود فتوا و اظهارنظر مكتوب در مسائلي كه با گذر زمان تغيير مي كنند، چندان ضروري نيست، مضاف به اينكه در هر زمان مجتهدين زيادي به اين كار مبادرت مي كنند و اين رسالات بعد از رحلت مجتهدين صاحب آنها از اعتبار ساقط مي شوند و استفاده چنداني نخواهند داشت.
آيت الله مير سيد علي آيت نجف آبادي مجتهدي بود كه از نظر شجاعت و شهامت در روزگار خود و مدت ها پس از آن شهرت و معروفيت فراواني داشت و با مطرح نمودن مسائل روز، از مسائل سياسي گرفته تا مشكلات معيشتي مردم همواره در كنار مردم بود؛ به همين جهت حكام و مامورين محلي مشكلات و مزاحمت هاي زيادي براي سخنراني ها و منابر ايشان ايجاد مي كردند. بستن معابر و مسير جلسات و به هم زدن سخنراني ها و ضرب و شتم مستمعين و بازداشت ايشان در كنسولگري روس ها در اصفهان كه با همكاري حاكم وقت اصفهان انجام گرفت، از اين موارد است. در اين حادثه پس از بازداشت ايشان، عوامل و اوباش وابسته به حاكم اصفهان و كنسولگري به منزل آن مرحوم در نجف آباد يورش بردند و پس از غارت منزل به ضرب و شتم ساكنين پرداختند كه در طي آن ضربه اي به شكم همسر باردارشان اصابت مي كند كه حاصل آن تولد فرزند پسري بوده است كه با مشكلات روحي و جسمي زيادي دست به گريبان شد. نكته جالب اينكه اين بازداشت كمتر از 24 ساعت به طول انجاميد؛ چرا كه حوادث ناگواري براي خانواده والي و كنسول رخ مي دهد كه موجب آزادي ايشان شده و اموال مسروقه نيز از طرف كنسول روس برگردانده مي شود، ولي اموال مسروقه از طرف عوامل حكومتي عودت داده نمي شود!
آيت الله شهيد سيد حسن مدرس از دوستان صميمي آيت الله مير سيد علي آيت نجف آبادي بوده و در زماني كه تحت تعقيب ماموران حكومت رضاخان بوده اند. مدتي را در منزل ايشان مخفي مي شود. آيت الله مير سيد علي آيت نجف آبادي ملقب به حاج آقا سيد علي قبل از تحصيل علوم حوزوي به عطاري اشتغال داشت و در علم طب آن روزگار نيز تبحر داشته است و پس از مدتي به دليل اهانت و ظلم يك آخوند بي سواد با نفوذ كسب و كار را رها نموده، به تحصيل علوم حوزوي مي پردازد.
نسبت ايشان با سه واسطه به سيد محسن حكيم مولف كتاب «تحفه حكيم» مي رسد كه از علما و مشاهير زمانه خود بوده است. كلمات و جملات قصار زيادي پس از گذشت 60 سال از وفات آن مرحوم در بين مردم نجف آباد و به ويژه سالخوردگان بر سر زبان هاست. در موقع تولد شهيد حسن آيت، نوزاد را به دست آيت الله مير سيد علي آيت مي دهند تا در گوش او اذان بگويد. ايشان پس از اذان مي گويد: «اين آسيد حسن در آينده شخصيت مهمي مي شود و كارهاي مهمي انجام مي دهد كه در تغيير سرنوشت مردم زمان خود فوق العاده مؤثر است.»
سيد علي آيت نجف آبادي از علماي بسيار روشنفكر و مخالف سرسخت خرافات و بدعت گذاري در دين و به ويژه مذهب شيعه بوده است و به همين جهت نيز خانواده و فرزندان وي از افراد تحصيلكرده و از فهم و شعور بالايي برخوردار بودند. جد پدري سيد حسن آيت نيز از افراد معروف و خير نجف آباد و در زمان خود مرجع حل مشكلات اهالي محل زندگي خود بوده. وي كه حاج سيد محمد نوريان نام داشت، به خاطر مبارزه با مخالفت با اعمال ضد اسلامي رضاخان مدتي در اواخر عمر در بازداشت و زندان بوده كه توسط اعمال نفوذ حاج آقا آسيد علي با گروه هم بند خود از زندان آزاد مي شود.
پدر شهيد آيت يكي از تحصيلكرده هاي زمان خود بود و تحصيلات حوزوي را در حد اجتهاد ادامه داد. حجره ايشان در مدرسه چهار باغ اصفهان قرار داشت، ولي بعداً به دلايلي درس و تحصيلات و حوزه علميه را رها كرد و به كار كشاورزي پرداخت. مادر شهيد آيت باسواد و به خصوص حافظ آيات و روايات زياد و شعر و ضرب المثل هاي فراوان بود و به جرئت مي توان گفت كليات كتب كليله و دمنه و تمام داستان هاي آن و گلستان سعدي و اشعار فراواني را از حفظ داشت و تا آخرين روزهاي حيات، علاقه فوق العاده شديدي به تحصيل داشت و مشوق اصلي تحصيل فرزندان و ادامه آن، ايشان بود.
البته در آن زمان اكثر افراد و خانواده ها علاقه چنداني به كسب علم نداشتند و محيط هم مناسب كسب علم و معرفت نبود و عباراتي از قبيل آدم هاي باسواد اكثراً بيچاره و بينوا و گرسنه هستند، بسيار رايج بودند و در نتيجه علاقمندي به آموختن علم و دانش و مشوق آن بودن كار بسيار مشكل و طاقت فرسايي بود، در عين اينكه خانواده از نظر معيشتي و وضع اقتصادي، فوق العاده در سختي و عسرت زندگي مي كرد. اين مادر مهربان و فداكار تا اواخر عمر و تا زماني كه هنوز به علت رماتيسم و آرتروز فلج و زمينگير نشده بود، علاوه بر كارهاي يك خانواده 8-9 نفره (چون سرپرستي برادر خود را به عهده داشت) و امور جاري كشاورزي، به كار قالي بافي هم مشغول بود.
بنابراين سيد حسن آيت در چنين خانواده اي كه سرمايه علمي نسبتا خوب و مالي و مادي اندك داشت، پا به عرصه وجود گذاشت. مادرش يا به صورت الهام يا رويا و مكاشفه در مورد او حتي در دوران آبستني تا آنجا كه مي توانست سنگ تمام گذاشت و مستحبات و مواردي را كه در كتب ديني و طبي به آن تاكيد شده بود، كاملا رعايت مي كرد. اين طفل نوزاد از همان ابتداي تولد بين خانواده و اطرافيان، از احترام خاصي برخوردار بود و از همان ابتداي تولد با پيشوند آقا ناميده مي شد.
بعدها هم در اثر هوش و استعداد خارق العاده و پشتكار و سماجت عجيب و باورنكردني در مطالعه و ادامه تحصيل و راهي را كه انتخاب كرد و نشان داد كه شايسته آن احترامات اوليه بوده است. با اينكه يكي از پايه هاي اساسي پيروزي نظام جمهوري اسلامي بود و زحمات زيادي در موفقيت و تثبيت نظام، به خصوص در تدوين قانون اساسي و پايه گذاري سپاه پاسداران و نهادهاي مردمي و اسلامي نقش غيرقابل انكاري داشت.
ويژگي هاي بارز شخصيتي شهيد آيت چه بودند؟
شهيد آيت در خانواده اي با زمينه مساعد رشد كرد. اخلاق و رفتار و صفات او كاملا منحصر به فرد بود. براي مثال در بازي هاي دسته جمعي محل به صورت رايج آن موقع شركت نمي كرد و اگر هم گاهي اوقات شركت مي كرد، جو و محيط موجود را به محفلي علمي و اخلاقي سوق مي داد. به عنوان نمونه با طرح معما و بيان داستان هاي شيرين بچه ها را از بازي هاي آن زمان كه در زمين هاي خاكي و سنگلاخ كه احتمال تصادم و ضرب و جراحت وجود داشت و بيشتر منجر به درگيري و خسارات مادي و جسماني و مشكلات ضد اخلاقي مي شد، جمعيت را به طرف مسائل علمي و داستاني و كارهاي دسته جمعي مفيد هدايت مي كرد كه از جمله آن بازي بچه درويش و نمونه هايي از آن بود كه به طور خلاصه فردي را به فاصله 20 الي 30 متري با جمعيت بچه ها زير درخت يا بغل ديواري مي فرستاد و با طرح سئولاتي از بچه درويش به موضوع و موردي كه يكي از افراد جمع در ذهنش نيت كرده بود دست مي يافت و اين مسئله باعث شده بود كه بچه ها هر وقت او را مي ديدند، بازي معمول خود را رها كنند و دور او جمع شدند و تقاضاي اجراي چنين بازي هاي علمي سرگرم كننده را مي كردند.
شهيد آيت در نقل كتاب هاي داستان و رمان و رويدادهاي تاريخي و روايات مذهبي بياني گرم و شيوا و شيرين و در اين زمينه تبحري خاص داشت. آيت با نقل داستان هاي دنباله داري مانند بينوايان ويكتورهوگو و يا داستان حضرت يوسف با صداي غرا و دلنشيني كه داشت ،چنان افراد خانواده و نزديكان را به خود جذب كرده بود كه از ساعت ها قبل كار و زندگي و بازي را رها مي كردند و انتظار مي كشيدند كه او بيايد و دنباله داستان را با لحن و شيوه خاص خود بيان كند. آيت از 7-8 سالگي كه با پدر به مسجد مي رفت، هميشه در نماز جماعت جلوتر از صف امام و امام جماعت مي ايستاد و هميشه موقع اذان مغرب پهلوي پدر در جلوي ايوان خانه با صداي بلند اذان مي گفت. شب هاي جمعه حداقل سه تا از سوره هاي نسبتا بزرگ قرآن را تلاوت مي كرد. از همان بچگي بسيار مقيد و سختگير بود و به افراد خانواده از كوچك و بزرگ فاميل و آشنايان در اجراي تكاليف مذهبي توصيه و تاكيد و مخصوصا در امر به معروف و نهي از منكر بيش از حد توصيه و پافشاري مي كرد. بدون آنكه تظاهر و خودنمايي و حتي جايي مطرح كند، حافظ كل قرآن بود و اكثر خطبه هاي بزرگ و مهم نهج البلاغه و دعاهاي مهم و معروف را از حفظ بود و در مورد شعر تقريبا اشعار اكثر شعراي معروف مانند: سعدي، حافظ، مولانا، فردوسي، به خصوص نظامي، بهار، پروين اعتصامي و ... را از حفظ بود.
اشعار انقلابي و ضد استبدادي و در مدح آزادي و استقلال را با دكلمه و حالت خاص بيان مي كرد. شعر عقاب دكتر خانلري را با اضافات خاص كه توسط خود يا شاعر ديگري به آن ضميمه شده بود چنان اجرا مي كرد كه هر فرد حتي عامي و بي سواد را متحير و ميخكوب مي كرد. چنان هوش و استعداد قوي داشت كه اگر يك بار مطلبي را حتي به طور مجمل مطالعه مي كرد. براي هميشه در حافظه وي به طور كامل جاي مي گرفت.
با توجه به وضعيت بد اقتصادي، چگونه تحصيل كرد؟
آيت به علت وضعيت بد اقتصادي عمدتاً از تهيه كتاب هاي درسي محروم بود، ولي اگر پولي به دست مي آورد، براي خريد كتب و مجلات و روزنامه هاي مورد علاقه اش هزينه مي كرد. تعدادي از دوستان و همكلاسي هايش نقل مي كردند كه در مواقع امتحان كتاب يكي از همكلاسي هايش را مي گرفت و پس از يك تورق مختصر، كتاب را عودت مي داد و بهترين نمرات را در امتحان كسب مي كرد.
در اينجا بد نيست خاطره اي را تعريف كنم. يكي از علماي نجف آباد به نام آقا شيخ نعمت الله صالحي واقعا فردي دانشمند و باسواد بود و در خانواده بي بضاعت و تنگدستي بزرگ شده بود. او در سال هاي آخر دهه 40 و اوايل دهه 50، نتيجه مطالعات و تحقيقات و حاصل منابر و جلسات سخنراني هاي متعدد خود در ارتباط با شهادت امام حسين(ع) را به نام «شهيد جاويد» منتشر كرد كه در آن زمان توسط عوامل رژيم و ساواك و از طرفي قشر حوزوي و دانشگاهي موجب تفاسير و تعابير مختلف قرار گرفت و هياهوي عجيبي كه بيشتر توسط عوامل حكومت دامن زده مي شد، برپا گرديد، به طوري كه در خانواده ها بين فرزندان و پدر و مادر اختلاف و درگيري پيش آمد.
در آن موقع در نجف آباد چند تن از رجال كه با فرزندان نوانقلابي خود دچار اختلاف و درگيري شده بودند، در ايام عيد نوروز كه شهيد آيت براي ديد و بازديد عيد و ديدار خانواده به نجف آباد آمده بود، از او دعوت كردند در جلسه اي با حضور آشيخ نعمت الله صالحي و تني چند از آقايان صاحب نام و متدين، موضوع كتاب را به بحث بگذارند. آيت به علت مشغله زياد كتاب را تهيه نكرده و نخوانده بود، ولي بنده كتاب «شهيد جاويد» را داشتم. يادم هست روز قبل از جلسه، كتاب را از من گرفت و حدودا شايد 1 تا 5/1 ساعت در گوشه اتاق نشست و مطالعه كرد. روز بعد در آن جلسه كه من هم شركت داشتم، كتاب قطور 400 صفحه اي شهيد جاويد مورد بحث و نقد و بررسي قرار گرفت. شهيد آيت چنان از زوايا و اجزاء كتاب، مطالب مورد اختلاف را بيان مي داشت كه انگار روزها و ساعت هاي زيادي خط به خط آن را مطالعه دقيق كرده است.
جالب اينكه آيت الله صالحي نجف آبادي كه حاصل سال ها تحقيق و مطالعات خود را در اين كتاب در معرض افكار عمومي قرار داده بود و در مقابل اكثر انتقادات و ايراداتي كه بعضا از سوي علماي حوزه علميه قم مطرح مي شدند، مقاومت و استدلال هاي مخصوص به خود را مي كرد، در مقابل ايرادات و تذكرات شهيد آيت، تمام موارد مطرح شده را تاييد و در چاپ دوم همه آنها را اصلاح كرد. البته بحث مدت طولاني ادامه نيافت و قرار بر اين شد كه در جلسات ديگري و در فرصت هاي مناسب بقيه موارد مورد اختلاف، بحث و بررسي شوند و اصلاحات لازم به عمل آيد كه لااقل بنده اطلاعي از تشكيل آن جلسات ندارم.
از تقيد شهيد آيت نسبت به رعايت احكام و موازين شرعي و به ويژه اصل امر به معروف و نهي از منكر چه خاطراتي داريد؟
آيت در مورد مال حرام و شبهه ناك، بيش از حد حساس و سختگير بود و حتي در مواقع بسيار دشوار و بحراني هم از مال حرام كه هيچ، از اموال شبهه ناك هم در حد رفع نياز استفاده نمي كرد. بنده از اين مسئله، چند خاطره شخصي دارم كه يك مورد آن را مادرمان تعريف مي كرد. در نجف آباد، اقتصاد و زندگي مردم عموماً از راه كشاورزي و كارهاي جانبي مثل قالي بافي صنايع دستي اداره مي گرديد و مردم اين شهر به صورت خرده مالك، هركدام با چند جريب زمين كشاورزي و آب مربوطه و كار بر روي زمين امرار معاش مي كردند. هنوز هم عده اي از همين راه زندگي مي كنند. مادر ما باغ مشتركي با خواهرشان داشتند كه مرز مشتركي، سهم دو خواهر را از هم جدا مي كرد. از جمله در اين مرز مشترك درخت آلبالوئي وجود داشت كه هر كدام ادعاي مالكيت آن را داشتند. آيت در سن 5-6 سالگي در فصل ميوه ، چند دانه از ميوه اين درخت را كه شاخه هاي آن در زمين مربوط به مادرمان آويزان شده بود، خورد و شب به دل درد شديدي دچار شد. مادرمان نقل مي كردند كه بين ناله و فريادهايش مرتباً تكرار مي كرد آلبالوهائي كه خورده ام، حرام بوده و خاله رضايت نداشته!
يكي از نتايج و رسوبات اين اعتقادات، سال ها بعد و در موقع تدوين قانون اساسي آيت را بر آن داشت كه اصل 49 قانون اساسي را كه عبارت است از: «دولت موظف است ثروت هاي ناشي از ربا، غصب، رشوه، اختلاس، سرقت، قمار، سوء استفاده از موقوفات و مقاطعه كاري ها و معاملات دولتي، فروش زمين هاي موات و مباحات اصلي و دائر كردن اماكن فساد و ساير موارد غير مشروع را گرفته و به صاحبان اصلي آنها رد كند و در صورت معلوم نبودن صاحبان آنها به بيت المال بدهد.» با فكر و ابتكار شخصي و با دستخط خود تنظيم كند و در جلسات غيررسمي به امضاي تك تك اعضاي مجلس خبرگان قانون اساسي برساند كه بعدا نيز در جلسه رسمي به تصويب نمايندگان مجلس خبرگان قانون اساسي مي رسد. البته اينكه اين اصل قانون اساسي تا چه حد اجرا شده و يا بالعكس در بعضي از دولت ها خلاف آن عمل شده، ديگر قضاوت آن با ملت عزيز ايران است.
كيفيت و ادوار تحصيل شهيد آيت از آغاز تا انجام چگونه بود؟
شهيد آيت تحصيلات ابتدايي خود را قبل از رسيدن به سن شش سالگي در دبستان منوچهري نجف آباد شروع كرد. البته مشكلاتي هم به خاطر عدم تطبيق سن قانوني با ميزان تحصيلات در دوره دبستان پيش آمد كه به علت ممتاز بودن و ميزان معلومات بالاي او نسبت به كلاس درس، مسئولين وقت مدرسه به نحوي مشكل را حل كردند. وي تحصيلات خود را از مقطع دبستان تا پنجم دبيرستان در نجف آباد و سال آخر دبيرستان را در اصفهان و دوران تحصيلات دانشگاهي خود را در تهران همزمان در سه رشته ادبيات فارسي، علوم اجتماعي و الهيات (معقول و منقول) در دانشسرايعالي و دانشگاه تهران ادامه داد و در همزمان به اخذ سه ليسانس در رشته هاي فوق نائل گرديد.
او بنا به تعهدي كه داشت حدود دو سال به عنوان دبير در شهرستان فريدن از توابع اصفهان مشغول تدريس شد و به علت جو نامساعد منطقه و به اصطلاح خان خاني و اعمال نفوذ خان ها و ملاكين براي اخذ نمره براي فرزندانشان و تبعيضات زياد، استعفاي خود را تقديم وزارتخانه متبوعه كرد و براي مدتي منتظر خدمت و به عنوان دبير به دامغان تبعيد و مشغول كار شد. در زمان منتظرالخدمتي، تحصيلات خود را در رشته فوق ليسانس علوم اجتماعي ادامه داد و موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد در رشته مذكور گرديد و با اينكه رتبه اول را كسب كرد، ولي به علت اعمال نفوذ، فرد ديگري را به جاي او به عنوان بورسيه به خارج فرستادند.
وي در سال هاي قبل از 40 در كلاس روزنامه نگاري شركت كرد و موفق به اخذ مدرك روزنامه نگاري گرديد. او در كرسي آزاد دانشجويي دانشگاه تهران كه در زمان نخست وزيري دكتر اميني و توسط موسسه روزنامه اطلاعات تشكيل مي شد، شركت فعال داشت. شهيد آيت علوم حوزوي را همزمان با تحصيلات كلاسيك حتي قبل از دبستان در خانه و سپس در مدرسه(حوزه) رياضي نجف آباد ادامه داد و در اين رشته نيز تا درجه اجتهاد پيش رفت.
آيت هوش و استعداد عجيبي داشت و محال بود مطلبي را مطالعه كند و از فهم آن عاجز شود و يا از ذهنش پاك گردد. با اينكه رشته هاي تخصصي او ادبيات فارسي، علوم اجتماعي، الهيات، روزنامه نگاري و حقوق و دروس حوزوي بود، از طرف دوستانش لقب دايرةالمعارف رجال سياسي ايران و خاورميانه گرفته بود. قوانين اساسي اكثر كشورهاي مطرح را مطالعه كرده بود و در اين زمينه اطلاعات جامع و كاملي داشت. نقل است كه امام زماني كه يكي از جلسات بحث و بررسي قانون اساسي مجلس خبرگان را مشاهده مي كردند، در مورد آيت كه در باره اصل ولايت فقيه بحث مي كرد، گفته بود ند: «مجتهد بدون عبا و عمامه و ريش». آيت به زبان هاي انگليسي و عربي تسلط كامل داشت و فرانسه و آلماني را نيز در حد نياز مي دانست. به طور كلي وقت و عمرش در مطالعه و سياست خلاصه مي شد.
زمينه هاي شكل گيري سيره سياسي شهيد آيت كدامند و از چه زماني مبارزه را آغاز كرد و چگونه ادامه داد؟
همان طور كه اشاره كردم، شهيد آيت در يك خانواده مذهبي روحاني، با پس زمينه هاي سياسي به دنيا آمده بود. پدر بزرگ هاي او هر دو به طريقي از رجال معروف و برجسته زمان بودند كه اين موضوع به نوعي در فرزندان و خانواده آنها اثر گذاشته و زمينه اوليه را به وجود آورده بود. آيت در دوران ملي شدن صنعت نفت و مبارزات آيت الله كاشاني با اينكه 12-13 سال بيشتر نداشت، ولي يك نوجوان كاملا آگاه به مسائل سياسي روز بود و به همين جهت است كه مي بينيم در سن 14-15 سالگي روزنامه اي به نام «خشم ملت» را با خط و دستنويس خود منتشر و افكار و عقايد سياسي خود را در آن منعكس مي كند و با اينكه وضع معيشتي و اقتصادي خود و خانواده اش خوب نيست، از هزينه ناچيز غذا و لباس و هر پولي كه به دست مي آورد، مي زند و فقط براي تهيه روزنامه و مجله و به طور كلي كتب و مطبوعات سياسي هزينه مي كند.
اوكوچك ترين ورق پاره هاي روزنامه ها و مجلات يا كتاب هاي سياسي را با ولع و علاقه شديد مطالعه و مطالب مهم آن را يادداشت و جمع آوري و با مشكلات و سختي هاي فراوان به عنوان مدرك نگهداري مي كرد. اين بريده ها به خصوص بعد از انقلاب در سخنراني ها و افشاگري هاي او عليه به اصطلاح ليبرال ها و ملي – مذهبي ها و فراماسون ها و كليه باندها و گروه هاي چپ و راست مخالف نظام جمهوري اسلامي بسيار مفيد واقع شدند و او با استناد به آن مدارك، پته آنها را روي آب ريخت و دستشان را رو كرد و به همين علت هم مورد كينه و دشمني طيف وسيعي از چپي ها و چپ نماهاي آمريكايي و انگليسي و حتي افراد مذهبي بي اطلاعي كه شمّ و درك سياسي درستي از وضع سياست روز نداشتند، واقع شد و همگي عليه او يكصدا شدند و اين شخصيت شجاع و مبارز راستين را در كمال مظلوميت، با بمباران شديد تبليغاتي و اهانت و افتراء ابتدا ترور شخصيت و سپس ترور فيزيكي كردند، اين مظلوميت و ترور شخصيتي كه از بعد از شهادت ايشان تا كنون نيز كم و بيش ادامه دارد.
آيت با مطالعات دقيقي كه در مورد رژيم هاي سياسي حاكم در جهان امروز داشت- به خصوص حكومت هايي كه با انقلاب يا كودتا و يا كودتاهاي شبه انقلاب در كشورهاي مختلف حكومت را به دست گرفته بودند- معتقد بود اگر تشكيلات منسجم و قوي و منظمي وجود نداشته باشد، افكار و عقايد مردمي و عدالت پرور و آزادي خواهانه مستقل شكل نخواهند گرفت و حتي با پيروزي و در دست گرفتن موقت قدرت نيز موفقيتي به دست نخواهد آمد، چون ديري نخواهد گذشت كه افكار و عقايد مخالف و تفرقه انگيز، با پشتوانه مافياي قدرت جهاني همچون فراماسونري و صهيونيست ها، مانند موريانه در تنه و ريشه درخت انقلاب رخنه مي كنند و باعث نابودي و به انحراف كشاندن آن خواهند شد. به همين جهت از دوران نوجواني تشكيلاتي فكر مي كرد و اگر دوران زندگي سياسي وي مورد بررسي قرار گيرد، معلوم مي شود كه از ابتداي كار هميشه به دنبال تشكيل گروه و دسته و جمعيت و حزبي بود كه بتوان توسط آن ملتي را بسيج و پايه هاي قدرت ديكتاتوري را منهدم و نظامي مردمي بر اساس عدالت اجتماعي و آزاد و مستقل و در نهايت اسلام واقعي مستقر كرد.
او چون نه از نظر اقتصادي و نه از نظر موقعيت اجتماعي زمان خود، زمينه مساعدي براي پياده كردن افكار و عقايدش نمي ديد، بنابراين از ابتدا دنبال سكوي پرتابي بود كه بتواند از آن طريق ايده هاي انقلابي اسلامي خود را پياده كند؛ لذا به فكر متشكل نمودن نيروهاي مستعد و كارآمد بود و به همين جهت با توجه به وضعيت سياسي آن زمان و انقلاب هايي از قبيل انقلاب الجزاير بن بلا و انقلاب مصر عبدالناصر و كوباي فيدل كاسترو، در صدد تشكيل هسته هاي اوليه در ارتش، دانشگاه ها، حوزه هاي علميه، بازار و گروه هاي مذهبي مستعد و نفوذ در دسته ها و گروه هاي تشكيلاتي كه تا حدودي با افكار و عقايد وي سازگاري داشتند، برآمد.
با پيروزي انقلاب معلوم شد كه تا حدود زيادي در انتخاب ايده و روش خود موفق بوده است. هماهنگي و استفاده از وجود افرادي چون نامجو، كلاهدوز، صفري، رحيمي، برادري و ... در ارتش و دكتر ميرعمادي، دكتر صادقي، پرورش، كلهر، اسرافيليان، شابورد، الشريف ها، آزمون، نقي زاده و غيره در دانشگاه ها، آموزش و پرورش، بازار و همكاري با موسسين حزب جمهوري اسلامي از طريق حوزه، نتيجه تلاش و جديت بي حد ايشان در پيروزي اهدافي بود كه مدنظر و مقدمه تشكيل حكومت جهان شمول اسلامي بود.
آيت در سال هاي 31-32 در سن 15 سالگي نامه مفصلي به آيت الله بروجردي مرجع شيعيان مي نويسد كه سابقه اي از آن نامه در دست نمي باشد ولي از محتواي فكر آيت چنين برمي آيد كه تقاضاي دخالت آيت الله بروجردي در سياست به حمايت از آيت الله كاشاني و اهداف موردنظر بوده است. ايشان در سال هاي 40،41 و 42 به بعد با توجه به درگذشت آيت الله كاشاني و ظهور آيت الله خميني كليه فعاليت هاي خود را در چارچوب حمايت از امام خميني و همسو و هماهنگ با افكار و عقايد و اهداف امام طرح ريزي نموده بود. آيت معتقد بود از اين سيل عظيم انرژي و پتانسيلي كه در دسته هاي عزاداري و مراسم مذهبي مختلف در بين مسلمانان شيعه وجود دارد و در زمان قبل از انقلاب اكثرا به هدر مي رفت، مي توان به خوبي در راه پيروزي اهداف انقلابي و سرنگوني نظام طاغوت استفاده نمود.
شهيد آيت در سال 42 در حالي كه بيش از 25 سال نداشت، نامه اي نود صفحه اي به دكتر مظفر بقايي رهبر حزب زحمتكشان نوشته است. اين نامه با حواشي آن در كتاب زندگي نامه سياسي دكتر مظفر بقايي كه توسط حسين آباديان مدرس دانشگاه و محقق تاريخ معاصر ايران و با استناد به اسناد و مداركي كه موقع بازداشت دكتر بقايي به دست آمده، به چاپ رسيده است، منتشر گرديده و تا حدودي اهداف و اعتقادات و افكار سياسي آيت در آن مطرح شده است. مطالعه اين نامه نود صفحه اي و كتاب درس هايي از تاريخ سياسي ايران را به كساني كه مي خواهند در باره آيت و افكار او اطلاعاتي به دست آورند يا مطلبي منتشر كنند، توصيه مي كنم. همين طور مذاكرات مجلس خبرگان قانوني اساسي كه در سه جلد منتشر شده و در دسترس مي باشد و سخنراني هاي پيش از دستور و رسمي ايشان در مجلس شوراي اسلامي دوره اول تا روز شهادتش كه البته مدت زمان كوتاهي بوده است و به خصوص سخنراني و دفاع از اعتبارنامه خود در مجلس شوراي اسلامي را مطالعه كنند.
به هرحال با اينكه شهيد آيت عمر كوتاه 43 ساله خود را در راه مبارزه با ديكتاتوري و استبداد صرف نمود و در اين مسير با ناكامي ها و تلخي ها و نامردمي هاي فراوان چه قبل از انقلاب و چه دوران 30 ماه بعد از انقلاب مواجه گرديد و از سوي انبوه دشمنان چپ و راست و سرويس هاي جاسوسي داخل و خارج و به قول خود ايشان خائنين وابسته به بيگانه و متعصبين نفهم داخلي مورد ظلم و اهانت و ترور شخصيت و در نهايت ترور فيزيكي قرار گرفت، ولي متاسفانه از طرف بعضي از دوستان و همرزمان كج سليقه و بعضا فرصت طلب نيز مورد بي مهري و عناد و دشمني واقع شد، به طوري كه حتي نام وي را از رديف شهدا حذف كردند و حتي در تقويم ها و سالنامه ها كه مناسبت هاي بي خاصيت و بي ارزش افرادي كه يك روز عطسه يا سرفه كرده اند را در آن ذكر نموده اند، نام وي و روز شهادتش را حذف كردند.
البته دردِ دل زياد است، او كه رفت و هدفي را كه دنبال مي كرد تا لحظات و ثانيه هاي آخر زندگيش بدون اينكه تحت تاثير اين يا آن مقام مسئول و يا غيرمسئول يا توهين و هتاكي و يا تمجيد و تشويق قرار بگيرد، ادامه داد و انتظاري هم از بعضي افراد فرصت طلب و چسبيده به پست و مقام نداشت و در راه هدف مقدسي كه داشت همه چيز خود را فدا كرد. روحش شاد و در آرامش ابدي.
به قول بعضي از دوستان و آنها كه عميقا او را مي شناختند، آيت كاري كرد كارستان. در مورد تدوين قانون اساسي، خصوصا اصول مهم و سرنوشت ساز آن، اين شهيد آيت بود كه حرف اول و مطالب اصولي را مطرح مي كرد. باز يكي از دوستانش مي گفت كه موقع انتخابات و تشكيل مجلس خبرگان قانون اساسي، عده اي از آقايان مي گفتند ما كه سابقه نمايندگي و تشكيل و اداره كردن مجلس را نداريم. ايشان در جواب مي گفت شما انتخابات را انجام دهيد، برنامه ريزي ها و طرز تشكيل و اداره جلسات و ساير موارد با من، چون قوانين اساسي اكثر كشورهاي مطرح دنيا از جمله فرانسه و انگليس و سوئد و امريكا و كشورهاي اسلامي و خاورميانه و كتب مقدس اديان رسمي و منشورها و دستورالعمل هاي حكومت هاي گذشته ايران و ساير كشورهاي پيشرفته و متمدن گذشته و حال را مطالعه كرده بود و اطلاعات دقيق و جامعي در موارد مذكور داشت.
شهيد مظلوم دكتر بهشتي كه خود نابغه اي فوق العاده و به فرمايش امام «يك ملت» بود، در جلسه اي گفته بودند اين آيت سي سال از ما معممين و روحانيون جلوتر فكر مي كند و در فتنه 88 ديديم كه شهيد آيت بعد از سي سال دو باره مطرح شد و موضوعاتي را كه حدود سي سال قبل گفته بود مي خواهم در تاريخ بماند، دو باره مطرح شدند. اين مطلب شهيد مظلوم دكتر بهشتي كه خود نيز در آن زمان به علت كينه و عناد مورد هجمه و هتاكي دشمن غدار واقع شد و در نهايت به شهادت رسيد، اينك روشن شده است. شهيد بهشتي و تعداد زيادي كه در انفجار حزب به شهادت رسيدند و تعدادي از افراد برجسته و مؤثر از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي دوره اول و خبرگان قانون اساسي و از مسئولين سپاه و ارتش و ارگان هاي مختلف نظام كه دشمن جنايتكار آنها را نشان كرده بود و دقيقا همه را به شهادت رساند، اگر برخي اهمال كاري ها و ندانم كاري ها و آزمايش و خطاها و فرصت طلبي ها نبود و با قاطعيت انقلابي با دشمن نابكار برخورد مي شد و مملكت از ابتدا به دست ليبرال هائي چون بازرگان و مزدوراني چون بني صدر نمي افتاد و اين همه نيروي مثبت و مديران متعهد و انقلابي زنده مانده بودند، يقينا امروز اوضاع مملكت از هرجهت بهتر و پيشرفته تر بود و مردم از رفاه و آسايش و آرامش مطلوب تري برخوردار بودند.
شهيد آيت را مي توان مبتكر شناخت و كاشف خطوط و مهره هاي اصلي و بدلي دانست. به نظر او استعمار، صهيونيسم و مافياي قدرت در مقابل مهره هاي اصلي، مهره هاي بدلي پرورش مي دهد كه هرگاه مهره اصلي لو رفت، بدل آن و بدل هاي بعدي را به ميدان بياورد و بالاخره يكي را به ناف مردم ببندند. اين گفته شهيد بهشتي و چند تن از دوستان آيت است كه او به علت اشراف اطلاعاتي و مطالعاتي و اينكه تاريخ گذشته را خوب خوانده بود و مي دانست و به همين جهت هم گفته ها و نوشته هايش نشان از پيش بيني سال هاي آينده مي داد؛ دلايل اثباتي فراواني دارد.
مقاله دكتر ابراهيم يزدي، فرد نفوذي و مهره بدلي سازمان سيا در كيهان 5 مرداد ماه 59 تحت عنوان راي كبود به اعتبارنامه آيت به عنوان سردبير و مديرمسئول كيهان و پاسخ شهيد آيت در تاريخ 14 مردادماه 59 اگر مجددا مورد مطالعه قرار گيرد، مثل اينكه آيت اين روزهاي فتنه 88-89 و روزهاي برملا شدن خيانت هاي ملي – مذهبي ها را دقيقا با چشم دل مي ديد و با مقاله كيهان تحت عنوان عزل بني صدر توسط مردم يا نوار به سردبيري و مدير مسئول محمد خاتمي و اعتراض شديد آيت به سرمقاله كيهان در تاريخ 304/1360 و جالب تر حاشيه نويسي كيهان بر پاسخ آيت در ارتباط با مخالفت آيت به انتصاب ميرحسين موسوي به وزارت امور خارجه و دلايل كيهان در تائيد موسوي در آن روز جالب و خواندني و عبرت آموز است.
در اين ميان ارتباط ترور آيت با چاپ مقاله با مسئوليت محمد خاتمي سردبير و مدير مسئول وقت در كيهان و رئيس جمهور دوره اصلاحات كه آيت ضمن آن شهادت خود را پيش بيني مي كند، مقايسه شود روز 30 تير سال 31 با 30 تير سال 60 و جالب تر پاسخ ايت به يزدي در 14 مردادماه 59 و ترور او دقيقا يك سال بعد در 14 مرداد 60. آنها معتقدند ترور آيت تنها توسط منافقين نبوده، بلكه نتيجه اتحاد و خيانت چپ و راست نفوذي و بدلي و طيف وسيعي از گروه ها و باندهائي بوده كه دستشان در يك كاسه بوده و توسط شهيد آيت ماهيت و خط فكري و وابستگي آنها بر ملا شده، انجام گرديده است.
علل محبوبيت شهيد آيت در شهر اصفهان و انتخاب ايشان به نمايندگي از اين شهر در مجلس خبرگان قانون اساسي را در چه مي دانيد؟
در آن زمان كه حزب جمهوري اسلامي جزو تصميم گيرندگان اصلي در معرفي نامزدها بود، سعي شد افراد مورد نظر بر اساس محل تولد كه خواه ناخواه شهرت بيشتري در آن محل دارند و از طرفي با توجه به اينكه در دوران مبارزات تعداد زيادي از همفكران و ياران مبارزاتي ايشان در استان اصفهان بودند و شهيد آيت مرتبا در قبل از انقلاب، چه در اصفهان و چه در تهران با آنان جلسات متعدد همكاري و هماهنگي جهت مبارزه با رژيم پهلوي داشت و همچنين شناخت خانواده و جد مادري آيت و دوستان و آشنايان دوران تحصيلي نيز مؤثر بود، ولي بيشتر سخنراني ها و طرح نظرات وي در دوران تبليغات نقش اساسي را به عهده داشت و همان طور كه براي نمايندگي دوره اول مجلس شوراي اسلامي از تهران نامزد شد و با راي بالاي يك ميليون و چهارصدهزار نفر جزو 8 نفر اول نمايندگان تهران انتخاب شد.
اخلاق و رفتار شهيد آيت از دوران طفوليت زبانزد تمام خويشان و آشنايان و اهال محل بود به طوري كه اطرافيان و اهل محل به او مي گفتند «آقا باوقاره» ( به علت همان سنگيني و متانتي كه داشت). ايشان هيچ وقت از كلمات ركيك و زننده استفاده نمي كرد و به جاي آن، معاني متعادل و معقول را به كار مي برد، بعدها هم كه در اثر مطالعات زياد انبوهي از ضرب المثل ها و لطيفه ها و به قول امروزي ها جوك و طنز را در حافظه خود ذخيره داشت، هيچگاه در بيان ضرب المثل ها و لطيفه و متلك از لغات مستهجن و ركيك استفاده نمي نمود و با وجود اينكه در نطق و سخنراني يد طولايي داشت، با تبديل ادبيات هزل و مسخره در قالب جملات مؤدبانه و قابل هضم، منظور خود را بيان مي كرد.
دانشجويانش نقل مي كنند كه گاهي در سر كلاس بيش از سه ساعت بدون وقفه سخنراني مي كرد. يكي از مراكزي كه ايشان در آن تدريس مي نمود، مدرسه عالي قضايي قم بود كه دانشجويان آن در حال حاضر اكثر آنها در سطوح معاون وزير، نماينده مجلس، مديركل، قاضي و دادستان دادگاه هاي انقلاب و دادگستري كشور مشغول به كار بوده يا هستند. آنها نقل مي كنند كه به علت گيرايي و گرمي صدا و استفاده از شعر و حكايت و ضرب المثل و عنوان نمودن مطالب روز، اكثر مواقع انبوه افراد شركت كننده مشتاق در كلاس هاي وي به حدي بود كه جلسه كلاس در سالن اجتماعات و آمفي تئاتر برگزار مي شد و با تمام شيريني بيان و جذابيت صحبت ها هيچ گاه از كلمات و جملات زننده و زشت استفاده نمي كرد و به جاي آن لغات و جملات پرمعنا و مؤدبانه با معاني نغز و زيبا به كار مي برد. يكي از مهارت هاي تخصصي او تبديل داروي تلخ به شربت شيرين و گوارا، حتي در بيان مسائل جدي و مواضع سياسي بود.
آيت در مقابل سئوالات و نظرخواهي ها و مشورت ها، خيلي مختصر و مفيد نظر خود را بيان مي كرد. عموما مسائل و مواردي را كه به نظرش صحيح نبود، فقط با يك بار تذكر مختصر نظرش را مطرح مي كرد. شهيد آيت همان طور كه در قسمتي از دفاعيات خود از اعتبارنامه اش بيان داشت كه: «هميشه علاقمند بودم بدانم بزرگ ترين و كوچك ترين چه هستند، مثلا بزرگ ترين كوه در دنيا كدام است و خيلي ها را هم از حفظ هستم. اين در جنبه مادي، در جنبه معنوي اش هم علاقمند بودم شجاع ترين و داناترين و فصيح ترين از جهت مثبت و از جنبه منفي هم وقيح ترين، كثيف ترين و رذل ترين اشخاص را بشناسم. يك معيارهايي هم براي خود قائل بودم. يك وقت بود مي گفتند يزيد كثيف ترين است و بعد موسي چومبه پيدا شد. گفتم نه بابا روي يزيد سفيد شد و بعد شاه در ايران پيدا شد كه گفتم روي چومبه هم سفيد شد، بعد سادات پيدا شد، ديديم روي شاه هم سفيد شد. حالا نمي دانم چه كسي روي سادات را سفيد خواهد كرد؟ يكي از رذل ترين دستگاه هاي ما ساواك بود، آخر ما فكر مي كرديم كه آيا رذل تر و خبيث تر از ساواك هم پيدا مي شود كه تفاله هاي ساواك را ببلعند و نشخوار كنند. حالا ماجراهاي دامغان كه البته به اختصار براي شما شرح مي دهم، ببينيد چه كساني هستند كه قي كرده هاي گروهك ساواك را مي بلعند و ...»
و در همين راستا نيز وقايع مهم و منحصر به فرد و پر هياهو در زندگي ايشان اتفاق مي افتد كه شايد اگر فردي غير از او بود نمي توانست زير بار اين همه فشار و زخم زبان و تهمت و افترا قد علم كند كه در اينجا به سه مورد از اتفاقات و شايعات فوق العاده سنگين و غيرقابل تحمل زندگي وي به طور خلاصه اشاره مي شود.
يكي از پسرخاله هاي آيت با تفاوت سني دو سال بزرگ تر، همكلاس او و از دوستان بسيار صميميش بود كه اكثر اوقات با هم بودند. او هم نوجواني خوب و مؤدب و درسخوان بود. در حدود سن 17 سالگي به بيماري آپانديسيت مبتلا شد. در آن زمان در نجف آباد دكتر كلاسيك و يا كسي كه اطلاعات چنداني از طب جديد داشته باشد، وجود نداشت و دو سه نفري هم كه بودند، به طور موروثي و تجربي اطلاعاتي در مورد بعضي از امراض كسب كرده بودند كه در خيلي از موارد هم غلط و خلاف علم پزشكي امروز بود.
به هر صورت يكي از اين حكيم باشي ها اين مرض را (شكم درد شديد منتهي اليه سمت راست شكم) در اثر سرماخوردگي شديد و قولنج تشخيص مي دهد كه بايد محل درد را گرم نگه دارند و هرچه درد بيشتر مي شود، گرم كردن را بيشتر مي كند و در نهايت پس از داغ كردن و گذاردن اشياي داغ مانند سنگ داغ و غيره در محل درد، بالاخره آپانديس مي تركد و عفونت همه امعا و احشاي بيمار را آلوده مي كند. نهايتا بيمار را به بيمارستاني در اصفهان منتقل مي كنند كه ديگر كار از كار گذشته و وي در اثر عفونت شديد منتشره فوت مي كند كه در پرونده پزشكي بيمار نيز نوعي بيماري و علت فوت منعكس مي گردد.
در شهر نجف آباد كه از نظر فرهنگي از قديم و حتي گاهي در حال حاضر هر حادثه اي كه اتفاق مي افتد و هر مرگي كه پيش مي آيد باعث تفاسير و شايعات و داستان هاي عجيب و غريب بر سر زبان ها مي گردد. عموما اگر يك پيرمرد يا پيرزن صد و پنجاه ساله هم فوت كند شايع مي كنند كه فلاني را خفه كرده اند تا ارث و ميراثش را تقسيم كنند يا از پشت بام پرت كرده اند و يا به هر نحو غيرطبيعي اطرافيان و يا دشمنان باعث مرگش شده اند. در اين مورد نيز دو سه نفر از پيرزن هاي وحشتناك كه در تاريخ به عنوان مادر فولادزره و يا عجوزه جادوگر معروف هستند، پس از مرگ پسرخاله شروع به تعبير و تفسير و اين كه اين دو پسرخاله براي تفريح و شوخي با هم كشتي گرفته اند و در حين كشتي پاي اين يكي به شكم ديگري اصابت كرده و باعث پاره شدن روده و معده و مرگ ديگري شده است. خلاصه در شهر كوچك نجف آباد دهان به دهان شايعات قوت مي گيرد كه در هر كوي و برزني نقل و گفتگو از اين ماجراست. شهيد آيت كه يكي از دوستان بسيار صميمي و نزديكان و پسرخاله خود را از دست داده، حتي نمي تواند در مراسم ختم او شركت كند. آيت چهارده پانزده ساله را من كه آن موقع هشت نه سال داشتم ديدم كه چنان از ناراحتي به خود مي پيچيد و براي اولين بار گريه او را ديدم با اين حال به خود مي پيچيد، ولي خم به ابرو نمي آورد.
دومين قضيه را ساواك و عوامل جانبي و جمعيت سازمان زنان در دامغان، محل تقريبا تبعيد و كار شهيد آيت رقم زدند و افراد خودفروشي چون سلامتيان كه در حال حاضر به نوكري و خوش خدمتي به اربابان انگليسي و آمريكايي در پاريس مشغول است، با همكاري باند بني صدر خائن در اعتراض به اعتبارنامه ايشان مطرح كردند و گفتند اين شايعه ساختگي نيز در زمان خودش در شهرستان دامغان كه از نظر فرهنگي دست كمي از نجف آباد ندارد، لقلقه زبان ها بوده است.
شايعه سوم كه مهم ترين و كثيف ترين نوع از حوادث زندگي شهيد آيت بود و در روزنامه انقلاب اسلامي و توسط گروه خبيث بني صدر – رجوي- سلامتيان و مجموعه اين باند كثيف و خودفروش نوكرصفت صورت گرفت و به قول آيت اين روزنامه بزرگ ترين تيتر تاريخ خودش را زد و نوشت طرح توطئه توسط دكتر حسن آيت! اين روزنامه هميشه عصرها منتشر مي شد، ولي آن روز ساعت 10 صبح منتشر و دست به دست پخش شد. عصر آن روز روزنامه هاي اطلاعات و كيهان، چنان با شاخ و برگ و حاشيه پردازي به شايعه دامن زدند كه تقريبا تمام روزنامه هاي عصر آن روز و روزهاي بعد، از چپ و راست و روزي نامه هاي ارگان ها و جناح ها و دستجات مختلف كه مثل قارچ سبز شده بودند، هركدام با حمايت عوامل بيگانه به دروغ پردازي و شايعه پراكني مشغول شدند و بي آنكه بدانند موضوع چيست، شروع به قلم فرسايي و محكوم كردن آيت و خط او كردند. شرايط چنان بحراني شد كه حتي دوستان و همرزمان آيت هم دست ها را به عنوان تسليم بالا بردند و آيت در اين فضا يكه و تنها باقي ماند و بعضي از دوستان بدتر از دشمن و عده اي آدم هاي خوش باور و ساده به اين آتش دامن زدند . همه كس در همه جا از توطئه و كودتاي آيت سخن مي گفت و دوستان و همرزمان اندك او هم ياراي مقابله و عكس العمل و توضيح و اظهارنظري را نداشتند.
اينجانب به اتفاق پسرعموي خود كه آن زمان در كميته انقلاب اسلامي عضو بود و برادر ديگرم و يكي از دوستان، در اين اوضاع وحشتناك و پرتشويش و اضطراب دو سه روز بعد از تيتر معروف روزنامه به اصطلاح انقلاب اسلامي به سوي تهران حركت كرديم؛ با اين تصور كه با اين جو سنگين تبليغات ضد آيت، ديگر از آيت كه به بيماري شديد قند مبتلا بود، اثري وجود ندارد. موقع صبح كه به در منزل او رسيديم، ديديم ديوار روبروي منزل آيت و همه جا توسط منافقين خلق و بني صدرها پر از شعار ضد آيت و اينكه آيت كودتاچي اعدام بايد گردد و ...پر شده است.
با آيت ملاقات كرديم و قرار شد به اتفاق فرزندش محسن 12 ساله به اطراف تهران و رودخانه جاجرود برويم و ناهار را در انجا بخوريم. البته در ابتدا همين كه آيت، در ورودي در منزل ظاهر شد، همه تعجب كرديم كه زنده و با توجه به قند بالا، سرحال است و مثل اينكه از كودتا خبري نيست! ما واقعا خود را باخته بوديم، ولي در همان ملاقات اول و مختصر گفت وگو، روحيه گرفتيم و ديديم او از روزنامه ها و اعلاميه هاي مختلف صحبت مي كند كه مثلا فلان مقاله را در ارگان مسلمانان مبارز و يا فلان مطلب را در فلان روزنامه بخوانيد كه چه جالب نوشته است كه البته همه فحش و ناسزا به آيت بود. آيت با روحي بزرگ و قلبي مطمئن و مانند كوهي استوار در مقابل ما ظاهر شد و ما حقيقتا شرمنده و خجالت زده شديم و پس از ديدار و مذاكره و گپ و گفت و صرف ناهار تهران را با خيال راحت ترك كرديم. درباره اخلاق و سكنات و مشي سياسي و افكار و عقايد و استواري و استقامت شهيد آيت در مقابل حوادث ويرانگر مطلب زياد است كه ان شاءالله بايد در موقع مناسب به رشته تحرير در آيد.
از شهادت دكتر آيت چه خاطره اي داريد؟
شهيد آيت از ابتداي پيروزي انقلاب به طرق گوناگون با نامه و تلفن و پيام هاي مختلف از سوي افراد متفاوت از پان ايرانيست ها گرفته تا ساواكي ها و منافقين و چپي ها، خصوصا بعد از تشكيل مجلس خبرگان قانون اساسي و با پايان گرفتن كار مجلس، تقريبا تمام گروه هاي معارض و ضد انقلاب هماهنگ نقشه ترور و حذف فيزيكي آن را در سر مي پروراندند كه در نهايت اين هدف به دست منافقين اجرا شد، ولي در پس زمينه آن دست افراد و گروه هاي مختلفي در كار بود و همان طور كه قبلا اشاره شد، توسط افراد و شخصيت هايي كه بعضا مسئوليتي نيز در جمهوري اسلامي به عهده داشتند، به اصطلاح گرا داده مي شد كه آخرين نمونه آن مقاله كيهان در 21 تيرماه 60 كه در سوم مردادماه 60 نيز مجددا تكرار شد، به مسئوليت و سردبيري محمد خاتمي حدود 10 روز قبل از ترور وي به چاپ رسيد، پس از انفجار حزب جمهوري اسلامي كه شهيد بهشتي و 72 تن از ياران انقلاب كه اكثر آنها از دوستان و همرزمان آيت بودند، ديگر مسلم شده بود كه آيت نيز رفتني است و خودش نيز اين موضوع را حس كرده بود كه در پاسخ مقاله كيهان خيلي واضح به آن اشاره كرد و اين شعر را نوشت كه: «من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق/ چار تكبير زدم يكسره بر آنچه كه هست» و يا «اگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست/ خبر ندارم از ايشان كه در جهان هستند».
ايشان حتي به بعضي از افرادي كه حفاظت جان وي را به عهده گرفته بودند، زياد اعتماد نداشت و يادم هست كه يك مرتبه ضمن تماس تلفني از من خواست كه اگر فرد مطمئن و واجد شرايطي را مي شناسم، معرفي كنم كه به دلايلي موضوع پيگيري نشد. تقريبا از اول مردادماه بود كه قرار شد چند روزي مرخصي بگيرد و با خانواده به اصفهان و به منطقه سد اميركبير (زاينده رود) كه حدود 80 كيلومتري اصفهان واقع شده است، چون بيماري شديد قند داشت و لازم بود مدتي استراحت كند. مقدمات كار نيز فراهم شده بود، ولي هر روز با توجه به بهانه هاي مختلف كه امروز لايحه مطبوعات در مجلس مطرح مي شود و روز ديگر نظرخواهي براي وزير امور خارجه و هيئت دولت است، نتوانست برود، ولي تقدير چنان بود كه شد.
شهيد آيت در عصر شب 7 تير در جلسه اي كه به اتفاق شهيد بهشتي و تعدادي از اعضاي حزب و نمايندگان تشكيل شده بود، شركت كرد و در آن جلسه، شهيد بهشتي نامزدي ميرحسين موسوي را براي وزارت امور خارجه مطرح و آيت با آن مخالفت مي كند. شهيد بهشتي از آيت مي خواهد اگر كس مناسب تري را مي شناسد معرفي نمايد. شهيد آيت از قبل از انقلاب با افراد و گروه هاي سياسي و دانشجويان و صاحبان فكر و نظر تماس زيادي داشت و لذا شهيد بهشتي نظر او را در مورد وزارتخانه هاي مختلف مي پرسيد و اگر كسي مثلا مي خواست وزيري را براي فلان وزارتخانه معرفي كند و يا اگر به عنوان نخست وزير مي خواست وزراي كابينه خود را معرفي كند، از او هم نظرخواهي مي كرد كه چه فرد يا افرادي را واجد شرايط مي دانست.
شهيد بهشتي هميشه نظرات متعدد و مختلف افراد صاحب نظر را جويا مي شد و با علامت رمز در تقويم بغلي كوچكي كه داشت يادداشت و نيز در حافظه خود نيز نگهداري مي كرد. آيت در پاسخ شهيد بهشتي چند نفري را به عنوان وزير خارجه معرفي كند كه در نهايت در آن جلسه مورد موافقت قرار نمي گيرد و آيت پس از پايان جلسه با دلخوري و با توجه به بيماري و خستگي به منزل مي رود و در جلسه دوم كه بعد از نماز مغرب و عشا تشكيل مي شود، شركت نمي كند و همين باعث مي شود كه از نقشه ترور دسته جمعي جان سالم به در برد، ولي خودش بارها گفته بود اينها تا مرا به هر طريقي ترور نكنند، دست بردار نيستند و دستگاه هاي امنيتي و مسئولين ذيربط هم كه بيشتر مواظف و مراقب خودشان بودند تا فردي چون آيت، در حالي كه شخصي مثل آقاي خلخالي يك گروهان افراد پاسدار و نگهبان مراقب به خود اختصاص داده بود، او با دو نفر پاسدار كه آن هم در اين اواخر به علت نداشتن محل مناسب در خانه اي كلنگي كه با قسط بانك خريداري شده بود و قسط هايش تا مدت ها بعد از شهادتش و با فروش خانه تسويه شد، شب ها به خانه خود يا محل استقرار كميته و سپاه مي رفتند! يك روز قبل از ترور نيز يكي از پاسداران اصلي به علت رفتن به مرخصي با فرد ديگري كه اعمالش در موقع ترور مشكوك بود و به جاي حفاظت از شهيد آيت ، خودش پشت صندلي او پناه مي گيرد و بعد از رگبار مسلسل و رفتن تروريست ها با هفت تير در ماشين شليك مي كند كه گلوله سقف ماشين را شكافته و بعضي گفته اند كمانه كرده و اين گلوله نيز اضافه بر آن 62 گلوله با مسلسل كاليبر 22 كه تيرآهن شماره 18 را نيز دريده و پاره كرده اين گلوله نيز به شهيد آيت اصابت مي كند.
يادم هست روزي كه فرداي آن آيت ترور شد، اينجانب در ماموريت بودم و اواخر شب حدود ساعت 11 شب به منزل برگشتم. پسرعمويي داشتم كه البته شوهر خواهرم هم بود. آن شب نزديك در منزل پيشنهاد داد كه شبانه به تهران برويم. با اينكه خسته بودم گفتم آماده ام. البته پرسيدم اين وقت شب براي چه كه گفت من احساس عجيبي دارم. به خاطر آماده نبودن ماشين يا حكم ماموريت كه بايد توسط كميته يا سپاه جهت حمل اسلحه صادر مي شد، سفر انجام نشد. صبح روز ترور هم حدود ساعت 5/6 صبح اينجانب با تعدادي از پرسنل ادارات ديگر از نجف آباد به اصفهان همسفر بوديم. يكي از دوستان كه همسرش از اقوام نسبتا دور ما بود، روي صندلي بغل دست من نشسته بود و سراغ اخوي را گرفت. گفتم تا ديشب كه مسئله خاصي نبوده. ايشان به خوابي كه همسرش ديده بود، اشاره كرد و شكسته و بسته چيزهايي را گفت كه آن موقع زياد به آن توجهي نكردم.
به هرحال حدود ساعت 7 صبح در محل كار خود حاضر شدم و مشغول ارجاع نامه ها و انجام كارهاي اداري بودم كه يكي از همكاران وارد اتاق شد و پس از حال و احوال مثل اينكه مي خواست چيزي بگويد كه نتوانست منظور خود را برساند. پس از رفتن او تلفنچي اداره زنگ زد و از من پرسيد كه آيا اخبار ساعت 8 صبح راديو را شنيده ام؟ ناخودآگاه پرسيدم آيا مسئله اي براي برادرم پيش آمده كه او گفت نمي دانم. با خانواده اش تماس بگيريد و من متوجه موضوع شدم.
بنده به چند نفر در دوران عمرم علاقه مفرطي داشتم كه حتي بعضي اوقات با عنايت به عمر طبيعي افراد پيش خود فكر مي كردم اگر يك زماني فلاني بميرد، من چگونه مي توانم تحمل كنم. يكي از آنها برادرم شهيد دكتر سيد حسن آيت بود. همچنين از اينكه در آن دوران جنگ شديد بين ايران و عراق كه خيل شهدا را از جبهه مي آوردند و نزديكان و كسان آنها به خصوص پدر و مادرها با شجاعت و بردباري و سعه صدر بالا، بدون اينكه خم به ابرو بياورند، با موضوع شهادت فرزندشان برخورد مي كردند، باعث تعجب من مي شدند، ولي درست موقعي كه خبر شهادت برادر خود را شنيدم، احساس كردم قلبم تكان شديدي خورد و ظرفيت و تحمل من چندين برابر شد، به طوري كه هيچ گونه عكس العمل ناراحت كننده اي از خود نشان ندادم و توانستم شهادت مظلومانه وي را با آن همه مصيبت هاي وارده به خوبي تحمل كنم.
خط 3 آن زمان به تازگي و از افرادي تشكيل شده بود كه نه خط 1، يعني شهيد بهشتي و اكثر مؤسسين و اعضاي حزب جمهوري اسلامي (تقريبا اصول گرايان فعلي) بو.دند و نه خط 2 يعني بني صدر و منافقين و ملي مذهبي ها و دار و دسته آنها را قبول نداشتند. خط 3 آن موقع همين به اصطلاح اصلاح طلبان فعلي هستند كه البته حالا خط 2 و 3 با هم متحد شده و مشاركتي ها و سبزها را به وجود آورده اند.
و سخن آخر؟
مطلب آخر اينكه پس از شهادت آيت تعداد زيادي از منافقين و سران خطوط انحرافي و چپ آمريكايي ها تلاش مضاعفي را جهت حذف نام آيت از ليست شهدا و بدنام كردن وي با جوسازي ها و دروغ پردازي ها و تهمت هاي ناروا و خاطرات و مطالب كذب شروع كردند كه هنوز هم به طرق مختلف و كم و بيش ادامه دارد، در حالي كه ايشان در قيد حيات نيست تا يك تنه پاسخ مزخرفات و ياوه سرايي هاي آنها را بدهد و پوزه آنها را به خاك بمالد. به هرحال نور حق از اين پف كردن ها خاموش نخواهد شد و راه شهيد آيت بعد از 30 سال سكوت و سانسور دو باره نضج گرفته است و هر روز موفق تر از قبل ادامه خواهد يافت.
منبع: مجله شاهد یاران - شماره 75- 76
نظر شما