در حوزۀ مفهومی تاریخ سه معنای زمان، رویداد و گزارش مستفاد می‌گردد. از سویی تاریخ‌نگاری نگارش رویداد است که با ملاحظه اسناد و مدارک برای دست پیدا کردن بر چگونگی و چرایی واقعه انجام می‌گیرد، در واقع حاصل عمل تاریخ‌نگار در یک متن و اثر و نوشته بروز پیدا می‌کند، چون می‌شود مقوله تاریخی را تدوین و تنظیم کرد. در نتیجه آنچه حاصل می‌شود به چیزی ختم می‌گردد که از آن به معرفت تاریخی یاد می‌کنند.
به گزارش نوید شاهد، دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری استان قزوین با هدف «تبیین تمایز تاریخ‌نگاری از خاطره‌نگاری و تعیین نسبت آن دو حوزه با تاریخ شفاهی» در آذر 1395 کارگاه فصلی تاریخ شفاهی برگزار کرد. آنچه در پی می‌آید دو اظهار نظر مطرح شده در این کارگاه است.

تمایز تاریخ‌نگاری و خاطره‌نگاری و نسبت آنها با تاریخ شفاهی

تاریخ شفاهی اعم از خاطره‌نویسی است و خاطره‌نویسی اعم از خاطره‌نگاری/ علیرضا کمری*

در حوزۀ مفهومی تاریخ سه معنای زمان، رویداد و گزارش مستفاد می‌گردد. از سویی تاریخ‌نگاری نگارش رویداد است که با ملاحظه اسناد و مدارک برای دست پیدا کردن بر چگونگی و چرایی واقعه انجام می‌گیرد، در واقع حاصل عمل تاریخ‌نگار در یک متن و اثر و نوشته بروز پیدا می‌کند، چون می‌شود مقوله تاریخی را تدوین و تنظیم کرد. در نتیجه آنچه حاصل می‌شود به چیزی ختم می‌گردد که از آن به معرفت تاریخی یاد می‌کنند.

یکی از راه‌های آگاهی، آگاهی تاریخی است، مقصود از تاریخی هیستوریک یا هیستوریکال است، یعنی سزاوار تاریخ و بایستۀ تاریخ. در اینجا تاریخ‌نگار شأن مورخانه دارد و کنش او در یک فرایند علمی انجام می‌پذیرد. اساساً در هر امری مسئله و موضوع از آنجایی صورت می‌گیرد که ما از جهل اطلاعات حرکت می‌کنیم و با طرح سؤال یا سؤالات به معلومات می‌رسیم. در حالی که واقعه‌نویس و مشاهده‌نویس که ممکن است داخل در ماجرا باشد در جایگاه یک گزارش‌گر قرار دارد.

شیوه‌های تاریخ‌نگاری صورت‌های متعددی دارند، همچون تألیفی، تحلیلی، تحلیلی- انتقادی و مورخ براساس یک رویکرد نظری کار را سامان می‌دهد. او در بازیابی و بازشناسی واقعه باید طوری عمل کند که جامعیت و دقت و صحت به حد امکان برسد، از این‌رو باید بر سر مندرجات بحث و نقد بشود. از طرفی هم تاریخ یک امر گفتمانی است که در امر گفتمان‌سازی سهیم و مداخله‌گر است. به هر جهت اهتمام به تاریخ‌نگاری در دورۀ مدرن ما را به شناخت تاریخی نائل خواهد کرد، از این جهت که تاریخ‌نگار با کوشش در بازیابی و بازسازی واقعه و تحویل گزارۀ تاریخی (متن تاریخی) خودش یک وقوع ثانوی است که این وقوع ثانوی ما را به وقوع اول راهنمایی می‌کند. این اقدام از سوی تاریخ‌نگار گفت‌وگوی دائمی مورخ است با رویداد در زمان اکنون، به اتکای اسناد و مدارک.

اما خاطره‌نگاری مکتوب کردن همان اتفاق یا حادثه به یاد سپرده است که در حافظۀ دارندۀ خاطره رسوب کرده و با عمل خاطره‌نگاری و خاطره‌نویسی از ذهن راوی بر روی کاغذ انتقال می‌یابد و در جایگاه داده‌ها و اطلاعات اولیه استحصال می‌شود که بعداً بسته به نوع مصرف در حوزۀ تاریخ یا ادبیات کاربردهای متعددی می‌یابد. خاطرات مملو از ارزش انسان‌شناختی هستند، اما باید معلوم شود خاطراتی که اظهار شده و مطرح شده آیا با صاحب خاطره نسبت دارد یا نه. خاطرات یادشده بایستی بر پایۀ ساز و کارهای تعریف شده راستی آزمایی شوند تا معین گردد در چه مرحله‌ای از دقت، صحت و جامعیت قرار می‌گیرد. البته چرایی، چگونگی و چندگونگی خاطرات بحث زیادی دارد.

تاریخ شفاهی، رهیافت، رویکرد و روش خاصی از تاریخ‌پژوهی است که پس از مکتب آنال و بعد از تاریخ اجتماعی در حوزۀ مطالعات فرهنگی و خصوصاً پس از جنگ جهانی دوم مطرح شد. تاریخ شفاهی را می‌توان تاریخ از بابت نقل شفاهیات دانست، نه از آن روی که صاحب خاطره هر جوری خواست بگوید و بنویسد، بلکه تنها از طریق گفت‌وگوی مورخ پرسا با صاحب خاطره که به نحوی فعال، روشمند و مورخانه به انجام می‌رساند، به تعبیری از مسیر هم‌پرسی و هم‌سخنیِ اندیش‌ورانه که به آن محادثه، محاضره، مباحثه و در جاهایی مجادله با جدل احسن می‌گویند. در واقع مورخ برای فهمیدن چرایی اندراج خاطره در خاطر صاحب خاطره از خاطر شروع می‌کند نه از خاطره، برای استنطاق دانش‌ورانه و نه گوش‌سپارانه و پذیرندهِ صرف، به این جهت که مورخ در خدمت موضوع و مسئله است نه صاحب خاطره.

 تاریخ شفاهی زمانی مطرح شد که مردم مطرح شدند، یعنی تاریخ بی‌صداها و تاریخ رانده‌شده‌ها. تاریخ شفاهی به مثابۀ روش را اگر برای خود خاطره‌گو شروع کنی می‌شود خاطره، اگر برای به دست آوردن شناخت تاریخ شفاهی به کار بگیری می‌شود برای تاریخ. بحثی در تاریخ شفاهی هست که آن را تاریخ نمی‌شناسند، بلکه داده‌های تاریخی تولید می‌کند، ولی من معتقدم که در آن مبانی نظری وجود دارد. تاریخ شفاهی اعم از خاطره‌نویسی است و خاطره‌نویسی اعم از خاطره‌نگاری است، زیرا که در مرحله ابتدایی خاطره‌نویسی، خاطره‌دار در کنج خلوت خود صحبت می‌کند و در حوزه تاریخ شفاهی است که خاطره ستانده شده و به نوشتار تبدیل می‌شود.



تاریخ‌شفاهی باید در پی رویکردی نقّادانه باشد/ مسعود آتشگران**

تلاش کردیم با طرح عنوان یاد شده (تبیین تمایز تاریخ‌نگاری از خاطره‌نگاری و تعیین نسبت آن دو حوزه با تاریخ شفاهی) برای این پرسش بنیادی پاسخی بیابیم که شفاهی‌کاران یا مورخان شفاهی تا چه میزان و در چه محدوده‌ای امکان دخل و تصرف و کاربست اطلاعات شفاهی را هنگام نگارش دارند؟

ابتدا باید دانست وقتی سخن از تاریخ‌شفاهی به میان می‌آید، این لزوماً در معنای دانش تاریخی نیست. امروزه منظور از طرح این عنوان، روش به دست آوردن داده‌ها و اطلاعات می‌باشد که با استفاده از فن مصاحبه حاصل می‌گردد، لیکن وقتی صحبت از تاریخ‌نگاری می‌شود لزوماً بحث دانش تاریخ در میان است.

نخستین گام در تاریخ‌نگاری نشان دادن ذهنیت تاریخی است که باید در تنظیم، تبویب و تهیه محتوای یک اثر، شناخت تاریخی مد نظر قرار گرفته و مشاهده بشود. از همین رو وقتی بناست خبر شفاهی به تاریخ تبدیل شود، تاریخ‌نگار متأمل نظر به مطرح بودن بحث میزان اعتبار روایات دغدغه‌مند بوده و نسبت به معتبرسازی فرایند اخبار شفاهی احساس تعهد نشان می‌دهد، زیرا اساساً در حیطۀ تاریخ‌نگاری با برداشت مورخ از رخدادها مواجه‌ایم که نتیجۀ تعامل وی با تاریخ بر پایۀ گزینش مجموعه‌ای از روایات و انطباق آن با اسناد و دیگر شواهد بوده و ناظر بر وجه معرفت شناختی تاریخ است.

در حالی که در تاریخ‌شفاهی به مثابۀ روش، تنها با نوعی داده روبه‌رو هستیم که حاصل اظهارات راوی است و اتکایی به منطق اکتشاف علمی و کاربست تاریخی ندارد، بلکه تنها روایت‌گری براساس تجربه شخصی صورت می‌گیرد که از منظر شناختی صرفاً منبع اطلاعات تاریخ‌اند و نه متن تاریخ‌نگارانه. لیکن این عرصۀ تاریخ‌نگاری شفاهی است که با سنجش و تحلیل خاطرات از سوی تاریخ‌نگار، نقش برجسته و راهبردی خود را به اجرا می‌گذارد، چنان که کالینگوود می‌گوید کار مورخ باور کردن نیست بلکه نقد کردن است؛ از این‌رو به نظرم فلسفۀ علم تاریخ‌شفاهی افزون بر پر کردن خلاء و کاستی‌های منابع مکتوب، بایستی در پی رویکردی نقّادانه جهت روشن کردن صدق و کذب روایات شفاهی باشد.

برای رسیدن به این مهم ابتدا باید در چرخۀ تولید مواد مصاحبه بر ذهنیت تاریخی که گفته آمد توجه داشت و در مرحلۀ تدوین با رعایت روند یک کار پژوهشی با گزینش و پالایش داده‌ها، آن را مبدّل به یافته‌ها کرد، به‌گونه‌ای که روایت‌های آن ناظر بر یکدیگر باشند تا به صورتی روشمند و معنادار همچون یک منظومه در کنار هم چیده شوند، به‌گونه‌ای که مجموعه‌ای منسجم، منطقی و فهم‌پذیر از روایات پدید آید تا هم شناخت ایجاد کند و هم مجهولی را تبدیل به معلوم.

 

*‌ ‌ نویسنده و پژوهشگر تاریخ

**‌ مسئول دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری استان قزوین

منبع: تاریخ شفاهی ایران




برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده