خاطرات رقیه تدین (1)
نوید شاهد: خون من «o+» بود و به همه گروههای خونی می خورد. تا می گفتند خون کم داریم، بی درنگ می رفتیم خون می دادیم و دوباره بدون استراحت بر می گشتیم سر کارمان. در مقطعی به طرز غیر قابل توصیفی خون کم آورده بودیم. مجروحین به خاطر نرسیدن خون به شهادت می رسیدند.
«فرشته بدری» از امدادگران آبادانی و همکارمان بود. سه چهار ماهه باردار بود. تا شنید به خون نیاز هست، رفت برای خون دادن. گروه خونی اش «o- » بود که خیلی مورد نیاز بود. مجروحی که فرشته با آن وضعیتش به آن خون داد، زنده ماند. اما جنین فرشته با آن خون دادن سقط شد. فرشته می گفت، رزمنده مجروحی با نبود خون در حال پرپر شدن است و لذا با اهدای خونش آن رزمنده را نجات داد و فرشته با از دست دادن فرزندش گفت: احساس می کنم من هم مادر شهیدم.
منبع: جمعي از نویسندگان، بر بال ملائک، قم، انتشارات خادم الرضا (ع)، 1382