چهارمین «بینشان» در بازار نشر پیدا شد
در بخش زندگینامه این کتاب، شهید کاظم رستگار این گونه معرفی شده است: «... از همان کودکی همیشه لبخند بر لبانش بود. حتی وقتی تنها میشد و در گوشهای به فکر فرو میرفت. راستی که پدر برای او چه نام با مسمایی انتخاب کرده بود؛ کاظم یعنی فروخورنده خشم، برای همین هیچوقت کسی او را اخمو ندیده بود.
او در تاریخ سوم فروردین 1339 در یکی از روستاهای جنوب شهر تهران به نام اشرف آباد که حالا به اسلام آباد معروف است به دنیا آمد. خانوادهای که کاظم در ان پرورش یافت، ثروتمند بود؛ اما نه از نظر پول و دارایی، بلکه بلحاظ معنوی. پدر و مادر کاظم آدمهایی مذهبی و خداترس بودند. همه عمر با سختی سر کرده بودند و آزارشان به یک مورچه هم نرسیده بود. این برای هر آدمی ثروت بزرگی است...»
کتاب «بینشان» در 13 فصل با نامهای زندگینامه، آن سوی در، تیم حفاظت، پا به پای پدر، سکوت، من پاسدار هستم، مثل همه بسیجیها، شناسایی، فرمانده خاکی، نان خشک، بینشان، جایی که او پرواز کرد و بازگشت تدوین شده است.
در بخشی از فصل «سکوت» این کتاب میخوانیم: «بجههای تیپ سیداشهداء (ع) که حالا حاج کاظم فرمانده آن بود، آماده میشدند تا جلوی عراقیها بایستند، اما شهادت موحد دانش فرمانده قبلی، حسابی در روحیه آنها تاثیر گذاشته بود. حاج کاظم در خط راه میرفت و همه چیز را در کنترل خود داشت. در جواب رزمندگانی که سلام میکردند و برایش دست تکان میدادند، فقط لبخند میزد. هر بار که میخندید درد در همه صورتش میپیچید. خیلی دوست داشت برای دقایقی کار بسیجیها بنشیند و با آن ها هم صحبت شود اما ترکشی که به فک او خورده بود، این اجازه را نمیداد. بچهها درباره او اشتباه میکردند...»
نشر شاهد «بینشان» را با شمارگان یکهزار نسخه، قطع رقعی، 56 صفحه و به بهای 50هزار ریال به چاپ چهارم رسانده است.