نگاهی کوتاه به زندگینامه و وصیت نامه شهید حمیدرضا غفوری شعرباف
شهيد حميدرضا غفوري شعرباف
نام پدر: محمدتقي
شمارة شناسنامه: 605
صادره: مشهد
محل تولد: مشهد
تاريخ تولد: 1343
سال ورود به دانشگاه: 1361
رشتة تحصيلي: معارف اسلامي و اقتصاد
تاريخ و محل شهادت: 4/ 10 / 1365 جزيرة ماهي
عمليات: كربلاي 4
شهيد حميدرضا غفوري درخرداد 1343 در شهر مقدس مشهد چشم به جهان گشود. از اوان كودكي هوش سرشار و حافظة قوي و سرعت انتقال و اخلاق متعالي اش در دوره هاي دبستان و راهنمايي زبا نزد خاص و عام بود. پس از گذراندن دورة دبستان و راهنمايي، دبيرستان را همزمان با حركت شكوهمند ملت ايران به رهبري امام خميني(ره) آغاز كرد. در اين دوران پانزده سال بيشتر نداشت. در تظاهرات شركت مي كرد و نداي استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي را از عمق جان فرياد مي زد. پس از آنكه با رتبة ممتاز ديپلم خود را گرفت، در بهمن 1361 وارد «دانشگاه امام صادق(ع)» شد تا همزمان با اخلاص و تهذيب نفس و مكارم اخلاقي به فراگيري علوم اسلامي بپردازد.
اخلاص و دلباختگي به خدمت، تلاش بي وقفه، سكوت و وقار و طمأنينه، ايثار و فداكاري و انفاق، بي ادعايي و پاسخ صريح به تكليف شرعي و مسؤوليت هاي انقلابي، تقيد به شركت در مراسم نماز جماعت و دعاي كميل و انس با قرآن، عطوفت و گذشت اخلاقي، تعبد و تهجّد از صفات بارز وي بود.
او پس از گذراندن دورة عمومي معارف اسلامي رشتة اقتصاد را برگزيد و در سال 1364 در سفري تبليغي به مكة مكرمه مشرف شد؛ اما براي جبهه اولويتي خاص قايل بود و عقيده داشت كه طلبه علاوه بر يادگيري تعاليم اسلامي بايد خصلت مجاهدت را نيز دارا باشد. بدين جهت در تابستان سال 1365 كه براي بار دوم به او پيشنهاد اعزام تبليغي به حج را دادند، به رغم چيدن مقدمات سفر ناگهان در تصميم خود تجديدنظر كرد و براي اداي تكليف شرعي، جبهه را بر حج ترجيح داد. او چندين بار در عمليات هاي گوناگون به طور رزمي و تبليغي شركت كرد و حتي در عمليات خيبر از ناحية ريه و شكم مجروح شد.
شهيد غفوري به خاطر تسلط به زبان عربي و انگليسي و داشتن اطلاعات عميق سياسي و ذهن تحليلگر قوي، از طرف قرارگاه به عنوان رابط با چند واحد عملياتي چريكي سازمان «حز ب الدعوه الاسلاميه » عمل می کرد. وي سه ماه تمام در پايگاه هاي پارتيزاني در منطقة كردنشين عراق فعال بود، تا اينكه در پنجمين سال تحصيل، درعمليات كربلاي چهار، آن زمان كه آفتاب چهارم ديماه 1365 غروب كرد، مأموريت شهاد تطلبانة غواصي را به همراه غواصان و حماسه سازان خط شكن پذيرفت و در نوك عمليات شرق بصره به اروند رود زد و به سمت «جزيرة ماهي » غواصي كرد. در لابه لاي موانع و سيم هاي خاردار و تله هاي انفجاري و كمين هاي دشمن،
حاج حميد به عنوان طلايه دار تخريب چي ها و پيشتاز خط شكنان، دستها را لاي سيمهاي خاردار كرد تا راه را براي ديگر رزمندگان بگشايد، اما لحظة عروج فرا رسيده بود، گلوله هاي شهادت بر صورتش نشست و سرانجام اين لالة سر خفام در خون خود غلطيد و در ملكوت اعلي به دو برادر شهيدش مجيد و وحيد و عزيزِ ديگر خانواده شان احمد پيوست، تا به همراه اين كبوتران عاشق در آن شام سرخ پركشد. حميد دو ماه مفقودالاثر بود؛ پس از آن جسد بي سرش به همراه قرآن خونين اش كه در بغل داشت و لباس غواصي كه بر تن او مانده بود، از آب بيرون كشيده شد. او چون خورشيد مي درخشيد و گيتي را روشن ساخت. روحش پرفتوح و يادش جاويد باد
وصيت نامه هاي شهيد 1
هدف از آمدن به جبهه: اداي تكليف شرعي پيام: هيهات مناالذله جنگ جنگ تا پيروزي
از پدر و مادر گرامي و عزيزتر از جانم سپاسگزارم كه نهايت زحمت را در تربيت اسلامي من متحمل شدند و نهايت صبر، ايثار، گذشت و فداكاري را از خود نشان دادند. خداوندا به ازاي اين زحمات، اجر اخروي جزيل عطايشان فرما. همچنين از خواهران و برادران عزيزم كه همگي در محيطي پرمهر و صفا زمينه ساز رشد من بودند، تشكر می کنم و از كلية استادان و دوستان خوبي كه در هدايت من نقش داشته اند، نيز سپاسگزارم و از جميع دوستان، آشنايان و بستگان به خصوص پدر و مادر عزيزم تقاضاي عفو و بخشش دارم و اميدوارم خداوند به آنها صبر و اجر عنايت فرمايد.
تقاضا دارم برايم يك سال نماز و روزه قضا نماييد و مبلغ يك هزار تومان رد مظالم و يك هزار تومان به دانشگاه امام صادق(ع) و يك هزار تومان به صندوق جبهه بدهيد. بقيه امور مربوط به من به عهده پدر بزرگوار و خانواده محترم مي باشد.
والسلام
وصيت نامة شمارة 2
با سلام بر فرماندة سپاه اسلام، حضرت صاحب الزمان(عج) و نايب بر حق ايشان و با درود به همة دلسوزان واقعي اسلام. پدر و مادر گرامي تر از جانم، خانوادة محترم!
پس از اسلام و اعلام تشكر قلبي خود به خاطر فراهم نمودن محيطي پر از صفا و صميميت و معنويت براي تربيت ما، اميدوارم كه حقير سراپا تقصير را از دعاي خير فراموش نفرماييد.
اينجانب اطمينان دارم كه در صورت شهادت من يا مجيد، شما آن را با كمال رضا و تسليم خواهيد پذيرفت. چرا كه خودتان ما را به اين راه ترغيب و تشويق كرديد و از همان كودكي مار ا حسيني تربيت كرديد.
عزيزان من! مي دانم كه فراق هر كدام از ما، برايتان سنگين است. ولي اميدوارم كه اين عمل ناچيز را خداوند ذخيرة آخرت همة ما قرار دهد. از طرف ديگر اين را هم مي دانم كه خداي ناكرده شكست جمهوري اسلامي و شرمندگي در مقابل پيامبر اكرم(ص) و ائمة اطهار(ع) برايتان بسيار سنگي نتر است.
در انتها كلامي هم نسبت به مردم پشت جبهه دارم. عزيزان من! نسبت به اسلام و آبروي جمهوري اسلامي غيرت داشته باشيد. همين طور كه كاري نمي كنيد كه آبروي خانواده تان برود، كاري كه آبروي جمهوري اسلامي را خداي ناكرده ضايع مي كند، انجام ندهيد. تنها خواستة من از خانوادة گرامي، دوستان و بستگان و استادان عزيزم اين است كه مرا حلال نموده و برايم طلب مغفرت نماييد و به جبهه ها بيشتر توجه كنيد.
ضمناً برايم يك سال نماز و روزه قضا كنيد و مبلغ يك هزار تومان جهت رد مظالم و يك هزار تومان به حساب جبهه و يك هزار تومان به حساب دانشگاه بپردازيد. التماس دعا و به اميد سلامتي امام امت
چهارشنبه 4/ 10 / 1365
منبع: نغمه های سرخ/ یادنامه شهدای دانشگاه امام صادق (ع)/ نشر شاهد/ 1392