دیدار با خانواده شهید مدافع حرمی که با وثیقه به سوی شهادت رفت
سهشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۵۳
با رفتن مصطفی و دوست دیگرش، شهید دهقان به سوریه، به دلیل کم سن و سالی موافقت نمیکردند و نهایتاً با اصرار اینها در آخرین روزها و در دقیقه نود، با وثیقههایی که از پول خودشان میگذارند موفق به رفتن میشوند.
به گزارش نوید شاهد به نقل از خبرگزاری فارس جمعی از اهالی رسانه، فرهنگ و ورزش به دیدار خانواده شهید مصطفی موسوی رفتند و با خانواده جوانترین شهید مدافع حرم دیدار کردند. جمعی از اهالی فرهنگ، رسانه و ورزش با خانواده جوانترین شهید مدافع حرم شهید سید مصطفی موسوی دیدار کردند.
مثل عادت همیشگی حسین قرایی، روز قبل از انجام دیدارهایی که با اساتید فراموش شده فرهنگ و ادبیات و خانوادههای شهدای کمتر مطرح شده در رسانهها هماهنگ میکند، تا لحظاتی قبل از ملاقات از نام شخصیت میزبان چیزی نمیگوید و اگر اصرار کنید اشاراتی به گوشههایی از نشانها و از خدمات آن شخصیتها میکند. معمولاً هم بعد از شنیدن زحماتی که آن شخصیت کشیده و کم لطفی رسانهها و مسوولین و حتی مردم( بیشتر به دلیل بی اطلاعی یا کم اطلاعی) قانع میشوید که حق با حسین است و دیگر اصراری به پرسیدن اسم شخص نمیکنید چون میدانید همان جایی است که باید میرفتید و جبران کم کاری دیگران را بکنید.
اینبار اما از انتخاب کتابهایی که داشت از بین کتابخانهاش برای هدیه دادن انتخاب میکرد و همچنین حضور خانم پاکبازان نویسنده کتابهای خاطرات شهداء و آقای محسن دریالعل مدیر انتشاراتی روایت فتح قابل حدس بود که میزبان باید از خانواده شهداء باشد. کتابهایی که بیشتر از همه، مادران و همسران شهداء آنها را با اشتیاق میخوانند. از کتاب خداحافظ سالار که خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سردار شهید حسین همدانی است گرفته تا کوچ لبخند خود حسین قرایی و ....
در مسیر با محسن دریالعل روزنامه نگار و مسئول موسسه انتشارات روایت فتح و خانم خاکبازان همراه شدیم و لو رفت که مقصد منزل شهید سیدمصطفی موسوی جوانترین شهید مدافع حرم است که در دومین سالروز شهادتش توفیق پیدا کرده بودیم به دیدار خانواده و پدر و مادر باصفایش برویم. پدر و مادری که کافی بود چند جملهای بگویند و همه بپذیرند که چنین فرزندی حکماً باید در دامان چنین پدر و مادری رشد کرده باشد. راننده جوان اسنپ هم وقتی شنید که مقصدمان کجاست و از سن و سال شهید پرسید، از مدرک تحصیلی قاب گرفتهاش، کشاورزی گفت و اینکه درخت خرما وقتی پیر میشود کندن ریشههایش از خاک بسیار سخت میشود اما در سنین آغازین، با نیروی کمی از خاک کنده میشود. یادگار تحصیل او در رشته کشاورزی و قسمت ما، این تمثیل زیبا بود که ارتباطش داد با جوانی شهید و دل کندن آسانترش از تعلقات دنیوی.
آپارتمان محقر خانواده شهید در شهرک ولیعصر تهران، گواه دیگری بود بر اینکه حافظان واقعی انقلاب و اسلام، همچنان مستضعفین جامعه هستند و با کمترین توقعی، عزیزترین سرمایههایشان را بدون منت فدای حفظ اسلام و انقلاب حتی در خارج از مرزهای کشور میکند. همچنانی که خانواده شهید اسکندری حاضر نشدند در قبال تحویل جنازه مطهر شهید عزیزشان، هیچ معاملهای با داعش صورت گیرد و احیاناً ریالی از بیت المال صرف این مبادله شود یا اینکه در قبال آن تعدادی از اسرای داعش آزاد شوند.
در ابتدای دیدار و بعد از قرائت فاتحه برای روح شهید، قرایی از چگونگی آشناییاش با این شهید گفت و اینکه چند وقت پیش دریالعل کتابی را قبل از انتشار نهایی به ایشان هدیه میدهد. متن شسته و رُفته کتاب به بیان خودش او را میگیرد و همان شب دو صفحه از آن را برای محمد انصاری فوتبالیست تیم ملی و پرسپولیس میفرستد.
صبح روز بعد در بین پیامهای رسیده، تصاویر حضور انصاری سرِ مزار شهید را میبیند. همین جرقهای میشود برای پیگیریهای بیشتر و طرح این پرسش در ذهنش که چرا ما نسبت به نوجوان عصر انقلاب بی توجه هستیم و همیشه تقصیر را بر گردن مسوولین میاندازیم؟ خود ما هم که امکان رسانهای کردن این ماجراها را داریم کمکاری کردهایم. البته آقای دریالعل از انتشار کتاب زندگینامه شهید موسوی در آینده نزدیک خبر داد. علاوه بر انتشار کتاب زندگینامه و معرفی، تهیه مستندی درباره زندگی این شهید هم از دیگر اقدامات موسسه روایت فتح در بزرگداشت این شهید عزیز است.
مصطفی پسری با هوش و استعداد زیاد!
در ادامه پای صحبت پدر و مادر شهید نشستیم و خاطرات شهید را از زبان آنها شنیدیم. پدر شهید که خودش هم از رزمندگان زمان دفاع مقدس است میگوید: با رفتن مصطفی و دوست دیگرش، شهید دهقان به سوریه، به دلیل کم سن و سالی موافقت نمیکردند و نهایتاً با اصرار اینها در آخرین روزها و در دقیقه نود، با وثیقههایی که از پول خودشان میگذارند موفق به رفتن میشوند. چون خروج از کشور قبل از سربازی رفتن محدودیتهای بسیاری دارد.(قابل توجه کسانی که می گویند مدافعین حرم برای پول به سوریه میروند!)
پدر در ادامه از هوش و استعداد بالای شهید میگوید و اینکه توانسته بود طراحی یک نوع زیردریایی را انجام دهد، اما بنیاد نخبگان با وجود پذیرش طرح به دلیل هزینه بالای ساخت آن موافقت نمیکند. مصطفی طرح را برای کاناداییها میفرستد. آنها استقبال می کنند و آن را میپذیرند اما مصطفی که همیشه دلش میخواست اگر کاری هم انجام میدهد برای کشور خودش باشد منصرف میشود.
مادر شهید هم از شیک پوش بودن و نظم و انضباط فوقالعاده شهید برایمان صحبت میکند. از اینکه شهید اعتقاد داشته که مومن باید تمیز باشد و در کارهایش نظم داشته باشد. به اندازه ای که جمع کردن رختخوابها توسط مادر رضایتش را جلب نمی کرده و حتماً میبایست خودش دوباره و با دقت این کار را انجام بدهد. او همیشه لباس تمیز میپوشید و از تصاویری که از او باقی مانده و بر دیوار منزل نصب هستند او را با لباس تمیز سفیدی میبینیم که دگمه بالایی آن باز است. مادر میگوید یک زمانی مدیر مدرسه او را خواستهاند و گفتهاند این پسر مومن خوب چرا یقهاش را باز میگذارد که به آنها میگوید پسر من روزه نمازش ترک نمیشود و غیر از دیگر یقهبازهایی است که می بینید. به او کاری نداشته باشید.
خانوادههای شهدای مدافع حرم از خود این شهدا مظلومتر هستند
مادر شهید آن اوایل با رفتن مصطفی به سوریه موافق نبوده است ولی وقتی در برابر پرسش او قرار میگیرد که به او میگوید اگر رضایت ندهی فردا در قیامت برای حضرت زهراء(س) و حضرت زینب(س) چه پاسخی داری، مقاومت نمیکند و از صمیم قلب راضی میشود. منتها شهید برای دلگرمی مادر به او میگوید که نگران نباشد و قول میدهد برگردد. حالا هم مادر باور دارد که مصطفی به وعدهاش عمل کرده است و زنده است. چون شهید نمیمیرد و زنده است.
شهید از یکسال قبل از شهادت به مرور تمام تصاویر و چیزهایی را که متعلق به او بوده است را از بین میبرد و گویا به رفتنش ایمان داشته است. یکبار که به مناسبتی در محل کارش برنده تعدادی سکه طلا میشود همان جا بدون شمردن، آنها را به یک خیریه تحویل میدهد. او نمیخواسته که از تعداد سکهها مطلع باشد اما چون کارمندان خیریه باید رسید تحویل موارد اهدایی را دقیق پر میکردند سکهها را میشمرند. او در منزل به پدر و مادرش میگوید بالاخره توانستم توشهای برای آخرتم کنار بگذارم.
فوتبالیستی که پدر و مادر شهید را همانند او نظر کرده حضرت زینب(س) دانست
در ادامه این دیدار صمیمی مهمانان هم هر کدام چند جملهای خطاب به پدر و مادر شهید گفتند. محمد انصاری فوتبالیست تیم ملی و پرسپولیس که بر خلاف تصور همگان، سبک زندگی کاملاً متفاوتی با دیگر سلبریتیها و ستاره های ورزش و هنر دارد خودش از بانیان این محفل بزرگداشت بود و برادر نوجوان 16 سالهاش را نیز همراه خود آورده بود. در سخنانی پدر و مادر شهید را نیز مانند خود شهید نظرکرده حضرت زینب(س) دانست و گفت احساسم این است که حضرت زینب(س) روی قلب شما دست گذاشته است. انصاری ضمن اشاره به حضور سلبریتیها در ماجرای شهادت شهید حججی و انعکاس خوب آن، هدف مهمتر را ادامه راه و تفکر این شهدا دانست.
بازیکن پرسپولیس و کاری که او برای شهدا میکند
وی معتقد بود خانوادههای شهدای مدافع حرم از خود این شهدا مظلومتر هستند. او در انتها گفت تنها کاری که فعلاً از دستش بر میآید، درج تصویر شهید روی پیراهن تیم و نشان دادن آن به تماشاگران و رسانهها است.
خانم پاکبازان نویسنده کتاب با موضوع شهید موسوی نیز گفت وقتی خود شهید قصدش گمنامی بوده است حرف زدن از او سختتر میشود. او اذعان داشت که نتوانسته آن قلقی را که در مواجهه با زندگی دیگر شهیدان بدست آورده است درباره این شهید بدست آورد.
نظر شما