پرواز انقلابی
نوید شاهد: قبل از پیروزی انقلاب در پایگاه اصفهان در سمت فرمانده گردان «f-14» خدمت می کردم. در آن زمان عباس بابایی به عنوان یکی از خلبانان شکاری، جزء گردان ما بود. در میان خلبانان، من بیش از همه به عباس نزدیک بودم. شاید دلیل این نزدیکی فضیلت ها و تقوایی بود که در محیط فاسد آن روز در وجود او بود و این ویژگی عباس، او را درنظر من یک شخصیت دوست داشتنی جلوه می داد.
یک روز از استاد فرماندهی دستور داده شد تا دو دسته 15 فروندی هواپیمای «f-14» در یک مانور هوایی به مناسبت روز 24 اسفند شرکت کنند. من به عنوان فرمانده گردان هماهنگی های لازم را انجام دادم و در روز مقرر به پرواز درآمدیم. فرمانده دسته اول من بودم و عباس هم در دسته من پرواز می کرد.باید بگویم که رژه در حضور شاه برگزار می شد.
از شروع پرواز چند دقیقه ای می گذشت و ما در حال نزدیک شدن به فضای جایگاه بودیم. آرایش هواپیماها از قبل هماهنگ شده بود و چشمان حاضران و خبرنگاران در جایگاه در انتظار مانور ما بر فراز جایگاه بودند که ناگهان صدای عباس در رادیو پیچید. او گفت:
-من در وضع عادی نیستم. نمی توانم دسته را همراهی کنم.
مضطربانه پرسیدم:
-چه مشکلی پیش آمده؟
گفت:
-سیستم هیدرولیک هواپیما از کار افتاده است. می خواهم از دسته جدا شوم و باید به برج مراقبت اعلام وضعیت اضطراری کنم.
من فقط گفتم:
-شنیدم تمام.
در این لحظه عباس از دسته جدا شد. مانوری کرد و در جهت مخالف دسته های پروازی، به سمت باند رفت. آن لحظه آرایش هواپیما ها در هم ریخت و باعث در هم پاشیدن مراسم شد.
پس از انجام پرواز به پایگاه برگشتیم. یک پرسش ذهن مرا به خود مشغول کرده بود که با توجه به اینکه سیستم هیدرولیک در جنگنده «f-14» دوبله است، چرا عباس ازسیستم دوم استفاده نکرده است.
فرمانده پایگاه مرا تحت فشار قرار داد که درباره اعلام «وضع اضطراری» عباس اظهار نظر کنم. من پاسخ دادم که وقتی هواپیما در هوا دچار اشکال یا نقص فنی می شود. در آن لحظه تصمیم گیرنده خلبان است؛ بنابراین او باید تصمیم بگیرد که فرود بیاید یا به پرواز خود ادامه دهد. البته این نظر برای خودم قابل قبول نبود، ولی با توجه به علاقه ای که به عباس داشتم و تا حدودی از هدف او آگاه بودم بر روی این موضوع سرپوش گذاشتم. حال اینکه او می توانست با استفاده از سیستم دوم به راحتی پرواز را تا پایان ادامه دهد. سپس به طور کتبی و رسما به مسئولین اعلام کردم که تصمیم بابایی مبنی بر فرود، در آن لحظه کاملا منتفی بوده و سرپیچی از فرمان محسوب نمی شود.
چند روز بعد، هنگام خروج از اتاق عملیات، عباس را دیدم. او در حالی که به من ادای احترام می کرد، نگاهش به نگاه من دوخته شده بود. هیچ نگفت: ولی در عمق چشمانش خواندم که می گفت:«متشکرم»
بعدها حدسم به یقین تبدیل شد و دانستم که عباس در آن روز نمی خواست رژه انجام شود و در حقیقت عمل او در آن روز یک حرکت انقلابی و پروازش یک پرواز انقلابی بود.
راوی: تیمسار خلبان حبیب صادقپور
منبع: پرواز تا بی نهایت/ یادنامه امیر شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی/ 1390