نوید شاهد: پيوند رزمندگان و شهيدان با امام خميني(ره)  پيوند عاشق و معشوق است. دست نوشته ها، وصایا و خاطرات شهدا و رزمندگان این پیوند را نشان  می دهد. آنچه می خوانید  ارادت خاص شهیدان به امام خمینی (ره) را بیان می کند:

 با اقوال حضرت امام هرگز نبايد آن سان روبرو شد كه با گفته هاي ديگر علما و مصلحان تاريخي . عهد فرداي جهان در وجود امام تجديد گشته و لذا تاريخ فردا بسط وجود ذي جود ايشان خواهد بود. وظيفه ما آن است كه در شب فقدان وجود مباركش ، چون قمري مستنير باشيم كه خيمه زده بر آسمان شب، نور را از شمس بگيريم و بپراكنيم.»

از دست نوشته های شهید مرتضی آوینی - راز خون - ص147

«عليرضا» چند شب قبل از عمليات والفجر 8 به من گفت: شب خواب ديدم امام خميني به منطقه آمدند و به سر و صورت من دست كشيدند. بدان! بعد گفت: من در اين عمليات مجروح مي شوم اما شفا پيدا مي كنم و چنين شد . ايشان در اين عمليات شيميايي شد و چندي بعد شفا یافت. سرانجام علیرضا در صبحگاه 22/1/1366 به ملکوت بار یافت.

راوی: یکی از همرزمان شهید علیرضا طالبی گنجه ای - ره یافتگان

در عملیات «هویزه» که برادران سپاه و بسیج مظلومانه در محاصره دشمن به شهادت رسیدند، به شهیدی برخورد کردم که تیز به گلویش اصابت کرده بود و توان حرف زدن نداشت، ولی با ناله ای که از پیکر نیمه جانش بیرون می آمد، ندای « خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار» را با آهنگ جالبی سر می داد.

سرادر بسیجی محمدرضا حیاتی / بولتن خاطرات تبلیغات قرارگاه کربلا

«خدارا، خدا را، به امام وصیت می کنم، امام را فراموش نکنید. خدا را، خدا را، به امت سفارش می کنم این امت را هرگز فراموش نکنید. پیوسته با مردم باشیم که جریان خروشان انقلاب در خون این مردم نفوذ کرده و از آنان دژی ساخته که صلابت و استحکام آن، عرصه روزگار را بر تمام شیاطین روی زمین تنگ خواهد کرد.»

بخشی از از وصیت نامه جهادگر شهید «حسین ناجیان» / ره یافتگان

«اینجانب سفارش می کنم که من عزادار نمی خواهم. من پیرو می خواهم. تصویر جان جانان من، خمینی عزیز را در قبر من بگذارید.»

«محمدرضا» در مرحله دوم عملیات «بیت المقدس» به بهشت بار یافت

بخشی از وصیت نامه بسیجی شهید « محمدرضا خلیلی»

در مورد روحیه برادر شهیدم این نکته قابل ذکر است؛ آن طور که گفته اند، شب آخری که ایشان را می بردند، شعارش این بود:«خمینی عزیزم، بگو تا خون بریزم.»

او تا آخرین لحظات شهادت این شعارها را می داد.

راوی: خواهر شهید بزرگوار«محمدجواد تندگویان» روزنامه سلام

پاسدار عارف و مخلص، شهید « حاج عباس هجرتی طلوعی» از قدیمی ترین برادرانی بود که در آغاز جنگ تحمیلی، تحصیلات دانشگاهی را رها کرد وبه دانشگاه جبهه قدم گذاشت. او ابتدا در سپاه ماهشهر و بعد درتبلیغات جبهه و جنگ قرارگاه کربلا در خدمت رزمندگان اسلام بود.

حاج عباس، عشق و ارادتی عجیب به حضرت امام داشت و تنها فرزندش را « روح الله» نام نهاد. عقد حاج عباس که از دانشجویان پیرو خط امام بود در محضر امام بسته شد. ایشان وصیت کرده بود کفن او را امام تبرک کند. سرانجام این شهید پاک سرشت در اردیبهشت 1362 در جبهه جنوب به فیض شهادت نایل شد و با کفنی متبرک به دست های پاک حضرت امام در بهشت برین حضور یافت.

راوی: غلامعلی رجایی

وقتی رژیم ملحد عراق مردم مظلوم حلبچه و مناطق عملیاتی «والفجر10» را بمباران شیمیایی کرد، «حسام» به شدت شیمیایی شد. او را به بیمارستان منتقل کردند. تمامی تمامي دكترهاي معالج او مي گفتند وضعيت او به گونه اي بود كه به سختي تنفس مي كرد، اما وقتي به او مي گفتند چه چیزی نیاز داری؟ فقط می گفت: « امام را دعا کنید. رزمندگان اسلام را دعا کنید!» اما از دعا برای شفاعت خود چیزی نمی گفت و ذکر گویان در هشتم فروردین ماه 1367 به بهشت پر کشید.

راوی: برادر شهید« حسام دوست فاطمه» - ره یافتگان

وقتی حضرت امام (ره) در تلویزیون صحبت می کردند، «محمدرضا» چشم از تلویزیون بر نمی داشت. لحظاتی نمی گذشت که چشمانش پر از اشک می شد و خطاب به امام می کرد و می گفت:« امام عزیز، ما از جان دل به تو دل بسته ایم و تا آخرین قطره خونمان در راه اطاعت از تو ایستاده ایم.»

راوی: برادر جاویدالاثر«محمدرضا آلبوغبیش»

وقتی شهید«احمد صیادی» با چند تن از همرزمانش می خواست به جبهه اعزام شود، چند نفر از آشنایان که در مراسم اعزام شرکت کرده بودند به احمد گفتند:« ان شاءالله به سلامتی به خانه برگردید.» او بدون درنگ گفت:« شما عجب آدم هایی هستید، چرا شما سلامتی ما را می خواهید؟ من به عنوان یک شهید از شما می خواهم که فقط سلامتی امام خمینی را از خداوند تبارک و تعالی بخواهید!

دفترچه خاطرات خانواده شهید – مرکز حفظ آثار سپاه

در همین ارتباط می خوانیم:

امام خمینی ره در کلام شهدا / خدايا اين امام را به جوانان ما بشناسان

انتهای گزارش