سروها ایستاده میمیرند
کوچ یعنی، هزاربار خزان
در دل باغها قدم بزند
یا که تقدیر تلخ گلها را
دست طوفان شبی رقم بزند
□
کوچ در دفتر پرستوها
مشق تکرارهای غمگین است
به امید دوباره برگشتن
کوچ امّا همیشه شیرین است
□
ابرهای حجاز باریدند
داغ در خندههای باران بود
سارها با بهار میرفتند
پشت لبخندشان زمستان بود
□
کوچ وقتی شروع غم باشد
کوچه از انتظار میمیرد
بی قناری، درخت میخشکد
بی پرستو بهار میمیرد
□
عابران در سکوت سرد خزان
برگریزان باغ را دیدند
باغ عریان شد و کبوترها
خندههای کلاغ را دیدند
□
لحظهی بازگشت چلچلهها
لحظهای باشکوه و شیرین بود
عادت سار برنگشتن نیست
فکرمان سالهای سال این بود
□
در لباسی سپید و ساده و پاک
عاشقان بیاراده میمیرند
سروها ایستاده روییدند
«سروها ایستاده میمیرند»
سروده الهام عمومی
منبع: طواف عشق، مجموعه اشعار برگزیدهی کنگره ملی شعر منا، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران