در شب قدر من خمار تو ام / کاش سـاغـر دهـیدم ازغـفـران
یا عـلی ای حقـیـقـت عریـان
نـام پـاکـت بـهانـه بــاران
اولین حرف عشق و عقل تویی
عین عـلم و عـدالت و عرفان
نقطـه زیـر بای بـــسم الله (1)
با تـو آغـاز میشود قرآن
الـف راسـت قامــت الله (2)
با هزاران ادلّه و برهان
تو چه کم داری از خداوندی
میدهی جسم مرده را گر جان
تو خدا نیستی ولی ماندست
عقل در کارهای تو حیران
تو خـدا نـیسـتـی ولی پیداست
در جمالت تجلّـی جانان
تو خدا نیستی ولی بـگذار
مشکل خلق را کنم آسان
هر چه هستی نمیتوانت خواند
نه خدا نه فرشته نه انسان
قاب قوسین مانده تا واجب
هر چه خواهی فراتر از امکان
گفت فرزند صادقت جعفر
که برو صد درود از یزدان
نَـزِّلُـوانَـا عَنِ الـرُّبُــو بِـیّـــه
هر چه خواهی بگوی بعد از آن
با تو اتمام یافت نعمتها
با تو تکمیل میشود ادیان
حق و باطل اگر تویی فاروق
عدل و قسط است اگر تویی فرقان
مثل پروردگار خویش رحیم
مثل پروردگار خود رحمان
چون خداوند پاک و بی مانند
مثل او بی شروع و بی پایان
یا علی عادت تو بود کرم
از سجایای حضرتت احسان
دهر یک آن از تو غافل ماند
لـرزه افــتاد عـرش را ارکـان
وقفه افتاد در مسیر زمین
ناگهان باز ایستاد زمان
تا ابد دهر میخورد افسوس
تا ابد دهر میدهد تاوان
کی علی دگر ببار آرد
کی کند کار خویش را جبران
خطبه شقشقیه ات جانسوز
دل آتش گرفتهات برکان
ای مدار ستارگان خورشید
دور چشمان توست سرگردان
آسمان از تو یافت اوج و علو
آفتاب از تو میبرد فرمان
عرصه عالی عروجت عرش
جبرئیلت ملازم ودربان
تو هـمـان ملـتـقای بحـریـنـی
کز تو بر خواست لوء لوء و مرجان
یک تن از عاشقان تو بوذر
یکی از دوستان تو سلمان
شاعر آسمان سبز غزل
آنکه میگفت با هزار زبان
هر کجا فیض تو رسید بهار
قطب محروم از تو یخبندان
خاک بالید با تو پنج بهار
پر ز عدل تو پنج تابستان
عشق در پیشگاه تو مجنون
عقل در مکتب تو ابجد خوان
پشت هرگز نکرده بر دشمن
بر نتابیده روی از میدان
زخم بر داشت پشتت ای مولا
بسکه بر دوش بردهای انبان
میروی سمت سرنوشت صبور
نوحه گر در مسیر تومرغان
گر به اضداد تُـعـرَفُ الاَشـیـاء
مـیشـناسـم ترا من از آنان
ساحت قدسی ات بری از شرک
هم ز کفر و فسوق و العصیان
دوستانت مقربین خدا
دور ا زشیعیان تو شـیـطـان
در شب قدر من خمار تو ام
کاش سـاغـر دهـیدم ازغـفـران
با شـمـا میتـوان به عـرش رسـیـد
و بِکـم یُـسلَـک ِالی الّرِضوان
من زخم غدیر سر مستم
بستهام عهد عشق با مستان
تو ز عرش خدا عظیمتری
و چه دنیا فروخـتـت ارزان
=================
* 1. حضرت علی (ع) فرمود: تمام کتب سماوی در قرآن و تمام قرآن در سوره
حمد و سوره حمد در بسم الله و تمام بسم الله در بای آن خلاصه شده است و من
نقطه زیر بای بسم الله هستم (انا نقطــة تحت الباء) .
2. در علم الحروف برای آنکه بینات حرفی را استخراج کنند اسم کامل آن حرف را مینویسند و آنگاه خود حرف را از اسم آن حذف کنند.
بعد از حذف خود حرف آنچه از اسم آن حرف بر جای میماند بینات آنحرف است؛
مثلا در حرف (ا) اسم آن الف است که از سه حرف (ا ل ف) تشکیل شده، حال اگر
ما خود حرف را که (ا) باشد از اسم آن (ا ل ف) برداریم آنچه بر جای میماند
(ل ف) است که ارزش عددی آن بر اساس حساب ابجد مساوی است با عدد 110 که
مساوی است با نام مبارک علی. بنابراین از باطن و بینات حرف الف نام علی
استخراج میشود.
انتهای پیام/