کرامات شهیدان؛(80) برداشته شدن عذاب
نوید شاهد:
شهيد عالي قدر حجت اسلام والمسلمين سيد مجتبي (مير لوحي) نواب صفوي در سال 1303 در تهران متولد شد. دوران تحصيل وي در جواني ابتدا در هنرستان صنعتي ايران آلمان و سپس در مدرسه علميه مروي در تهران بود. وي در همين راستا به نجف رفت و مدت ها از محضر علامه اميني مولف الغدير و استادان ديگر بهره برد. نخستين حرکت سياسي شهيد نواب صفوي در آبادان که براي کار درشرکت نفت به آنجا رفته بود و در اعتراض به برخورد يک انگليسي با يکي از کارمندان صنعت نفت بود که طي يک سخنراني در جمع کارگران شرکت نفت صورت گرفت.
دوراني که شهيد نواب صفوي مبارزه خود را آغاز کرد سيد احمد کسروي جسارت هاي کفر آميز خود را نسبت به دین مقدس اسلام ازجمله توهيني که در يکي از کتاب هاي خود به امام صادق(ع) نموده بود آغاز کرده و دولت هم نسبت به كسروي تسامح داشت. غيرت ديني شهيد نواب صفوي موجب آن شد ابتدا با او صحبت و او را از ادامه حرکت خود منصرف کند، وقتي از اين صحبت ها نتيجه اي حاصل نشد از مراجع تقليد نجف و ايران از جمله علامه اميني و شهيد محراب آيت الله مدني در نجف و نيز مرحوم آيت الله ميلاني فتواي حکم شرعي قتل او را گرفت و وي را در 20 اسفند در سال 1324 به قتل رسانيد.
شهيد نواب صفوي پس از قتل کسروي طي اطلاعيه اي خود و دوستانش را فداييان اسلام ناميد و بر همين اساس در همين سال ( 1324) تشکيلات فدائيان اسلام را که مشي مسلحانه داشت بنا نهاد که برنامه حکومت اسلامي پيشنهادي خود را تحت عنوان راهنماي حقايق در سال 1329 منتشر نمود.
شهيد نواب صفوي از نخستين کساني است که از سال 1324 و پس از آن انديشه و شعار بازگشت به اسلام و حاکميت اسلام بر تمامي ارکان اجرايي و مديريتي کشور و نفي سلطه بيگانگان از جمله آمريکا و انگليس را مطرح نمود.
از ديگر فعاليت هاي شهيد نواب صفوي ترور هژير وزير دربار شاه و مزدور انگليس در 13 آبان سال 1328 و رزم آرا نخست وزير وقت که مخالف ملي شدن نفت بود در 14 اسفند سال 1329 بر اساس فتواي مراجع تقليد مبني بر خيانت آنان به اسلام و کشور بود.
شهيد نواب صفوي دو بار در سال 1329 در زمان دولت دکتر مصدق به مدت 20 ماه و سپس در سال 1334 به زندان افتاد و در آخرين مرحله پس از دو ماه بازداشت و در دادگاه نظامي به اعدام محکوم شد که بدون طي مراحل تقاضاي فرجام خواهي و استيناف نکرد و در سحرگاه 27 / 10 / 1334 به فيض شهادت نائل آمد.
اکنون مزار نوراني اين روحاني جوان و شجاع و دورانديش و ايده پرداز حاکميت اسلام بر ايران در وادي السلام شهر مقدس قم مطاف مؤمنان است.
پدرم 11 در سال 1329 پس از ترور هژير به دعوت مرحوم آيت الله طالقاني به طالقان رفته بودند چون خيلي تحت تعقيب رژيم شاه بودند و رژيم بسيار تلاش ميکرد ايشان را دستگير نمايد. آن زمان در اين منطقه جاده نبود و بعضي روستاها که در کوه بودند با اسب يک روز فاصله با روستاي ديگر داشتند. براي ايشان که مي خواست مدتي دور از تعقيب ساواک باشد محل مناسبي براي اختفا بود.
در اين روزها پدرم به کوه مي رفتند و در اين منطقه امام زاده اي به نام بادامستان وجود دارد که به اسم روستاست و دسته هاي سينه زني به آنجا مي آيند و عزاداري ميکنند. پدرم به دعوت آقاي طالقاني به روستاي ورکش رفتند. در سال 1379 که در ايام دهه محرم به آنجا رفتم مردم روستا خاطرات جالبي ازحضور پدرم تعريف ميکردند. از جمله اين که يکي از اهالي روستاي ورکش که مسن بود گفت يک روز پدر شما از قبرستان روستاي ما عبور ميکرد که ناگهان بر روي قبري ايستاد و فاتحه خواند. ناگهان ديديم چهره ايشان در هم کشيده شد. چون خيلي ناراحت نشان ميداد، پرسيديم: آقا چي شده؟ چرا ناراحت هستيد؟
گفتند: صاحب اين قبر در عذاب است وعلت ناراحتي او در قبر به خاطر عدم رضايت فرزند ايشان از اوست. بعد فرمودند برويد فرزند اين مرده را پيدا کنيد و به اينجا بياوريد. وقتي فرزند وي که فرد مستضعفي بود به حضور ايشان رسيد پدرم به وي گفت پدر شما در عذاب است از گناه او بگذر و او را حلال کن و ببخش. او گفت هر چند پدرم خيلي به من ستم کرده است ولي به خاطر شما او را بخشيدم و از حق خودم گذشتم. آن مرد گفت وقتي پدرت به او گفت علاوه بر بخشش براي او خيرات هم بکن او گفت آقا من فرد فقيري هستم و پولي ندارم که خيرات كنم، پدرم گفت از آب اين نهر به نيت خيرات پدرت بردار و به درختان آب بده. او هم چنين کرد. آن پيرمرد ميگفت پس از چند روز که مجدداً گذر پدرتان به قبرستان افتاد و مجدداً کنار آن قبر نشست تبسمي کرد و گفت عذاب از اين قبر برداشته شده است.
راوی: فاطمه نواب صفوي دختر شهيد عاليقدر حجت الاسلام والمسليمن سيد مجتبي نواب صفوي
منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان(جلد دوم) غلامعلی رجایی1389
نشر: شاهد