فاتحان خونین شهر (1)/ شهیدان شامگاه پیروزی
اعلام این خبر تاریخی که مردم 19 ماه در انتظار شنیدن آن بودند، خون بهای خونینی داده است و واژه واژه آن مدیون خون صدها شهیدی است که بر پای عقیده و خاک میهنشان ایستادند و امروز قهرمانان جاویدان این ملت نام گرفته اند و در خرمشهر به دیدار معبود شتافتند.
همزمان با سی و ششمین سالروز آزادسازی خرمشهر (سوم خرداد 1361)، با زندگی و عقیده چند تن از شهدای حماسه سوم خرداد آشنا می شویم.
سرگرد شهید احمد كريمي
تولد: 1331- نهاوند (استان همدان)
شهادت: 29/2/1361
محل شهادت: خرمشهر/ عملیات بیت المقدس
زندگی نامه: سرگرد شهید احمد كريمي، فرزند حسين، در روز نهم فروردين ماه 1331 در شهرستان «نهاوند»از توابع استان همدان به دنیا آمد.
پس از طی دوران طفولیت، در زادگاه خود به مدرسه رفت و با اخذ دیپلم متوسطه در سن 19 سالگی در آزمون ورودی دانشكده افسری پذیرفته شد و به تحصیل علوم و فنون نظامی پرداخت.
بعد از فراغت از تحصیل و طی دوره مقدماتی، خدمت رسمی خود را در یگانهای نیروی زمینی آغاز کرد.
با آغاز جنگ تحمیلی، در«لشگر 21 حمزه سيد الشهدا» در كليه ماموريت هاي محوله، حضوري فعال داشت.
سرانجام در روز بيست و نهم ارديبهشت ماه 1361در« عمليات بيت المقدس» در«پاسگاه زيد خرمشهر» در حين درگيري مستقيم با دشمن به شهادت رسید.
شهید حسین احمدی سیاه پوش
ولادت: 1341- دزفول
شهادت: 3/3/1361
محل شهادت: خرمشهر/ عملیات بیت المقدس
زندگینامه: شهید حسين احمدی در روز اول بهمن ماه سال 1341 در شهرستان دزفول در استان خوزستان ديده به جهان گشود.
او در سن 7 سالگی به مدرسه رفت. اما سه سال بعد به علت فقر مادي نتوانست تحصيلات خود را ادامه دهد. حسین 9 ساله بود که ترک تحصیل کرد و در کوره آجرپزي دزفول مشغول به کار شد. کار و تلاش روزانه آن نوجوان مومن و پارسار را از فراگيري قرآن و معارف اسلامي باز نداشت و او با شوقي وصف ناشدني در جلسات قرآن و کلاسهاي ديني حضور می يافت.
پخش اعلاميه و حضور در راهپيمائي ها از جمله اقدامات او در دوران مبارزات مردمی منجر به پیروزی انقلاب اسلامی بود. بعد از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامی، تمام تلاش خود را معطوف ايجاد شرکتهاي تعاوني و خنثي ساختن توطئه ضدانقلاب کرد.
حسین در ارديبهشت ماه سال 1360 به خدمت سربازي رفت و دوره آموزشي و يادگيري فنون زرهي را در پادگان وليعصر (عج) در تهران گذراند و به تيپ يکم بجنورد منتقل شد.
بعد از مدتي به کردستان رفت. چندي بعد در عمليات هاي طريق القدس، فتح المبين و بيت المقدس شرکت کرد و سرانجام در لباس مقدس سربازی در روز حماسی و بزرگ سوم خرداد ماه سال 1361 در خرمشهر در هنگام شناسايي منطقه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.
شهید صالح یوسفی اصل
ولادت: 1343- خرمشهر
شهادت: 10/2/1361
محل شهادت: خرمشهر/ عملیات بیت المقدس
زندگینامه: شهید صالح یوسفی اصل فرزند علی در مهر ماه سال 1343 در شهرستان خرمشهر به دنیا آمد.
صالح در سن 9 سالگی پدر خود را از دست داد و پس از آن مادرش که بانویی مومنه و فداکار بود با دستمزد مختصر خیاطی مخارج زندگی شان را تامین می کرد. صالح همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی محصل بود و در کلاس دوم متوسطه مشغول به تحصیل بود.
پس از تشکیل سپاه پاسدران خرمشهر به صورت داوطلبانه به آن پیوست و همزمان فعالیت های انقلابی خود را آغاز کرد. با آغاز جنگ، صالح نیز همانند بیشتر جوانان خرمشهری مسلح شد و به دفاع از شهر و کشورش در برابر تجاوز اشغالگران بعثی پرداخت. او سرانجام دهم اردیبهشت ماه 1361 در جریان عملیات بیت المقدس به شهادت رسید و به لقاء الله پیوست.
وصیتنامه: برادران دقت کنند که فریب ابرجنایتکار غرب و شرق را نخورند و همیشه گوش به فرمان ولایت فقیه باشند که «ولایت فقیه چوپان گله های سردرگم بیابان» است.
به برادر و خواهر:
اگر من کشته شدم شما سعی کنید که پیام خون حقیر را به جهان برسانید. دوست دارم که قلم را بدست بگیرید و فکر سازی کنید؛ اما فکری که تقوا بیاورد.
شهید عبدالرحیم ملا علی زاده نصاری
ولادت: 1338- خرمشهر
شهادت: 20/2/1361
محل شهادت: خرمشهر
زندگینامه: شهید عبدالرحیم نصاری، دوم بهمن سال 1338در یک خانواده و مذهبی در خرمشهر به دنیا آمد.
رحیم از طریق مسجد و حسینیه محل زندگیش (کوت شیخ) اطلاعات اسلامی و مذهبی اش را رشد می داد در جلسات مذهبی و درس قرآن فعالانه شرکت می کرد.رحیم با طلوع انقلاب اسلامی تولدی دیگر یافت و رشد کرد و در حلقه مبارزاتی محل بسیار جوشان و فعال بود. با پیروزی انقلاب باز دیگر زاده شد و جوشیدن گرفت.
او بعد از پیروزی انقلاب در شناسائی ضد انقلاب سعی وافری داشت. با شروع جنگ تحمیلی مبارزه اش شکل مسلحانه و شبانه روزی یافت و از آغاز در سپاه خرمشهر خدمت کرد و تا لحظه شهادتش به عنوان یک پاسدار مومن و فعال مدافع اهداف انقلاب بود و در جبهه کوت شیخ می رزمید.
خانواده اش مهاجر جنگی ساکن در مشهد بودند و شهید پس از شهادتش طبق وصیتی که کرده بود در شهر مقدس مشهد به خاک سپرده شد.
شهيد محمود شهبازي دستجردي
ولادت: 1337- اصفهان
شهادت: 2/3/1361
محل شهادت: خرمشهر/ عملیات «الی بیت المقدس»
زندگینامه: شهيد محمود شهبازي دستجردي سال 1337در خانواده اي مذهبي در شهر اصفهان به دنیا آمد. پدرش كشاورزي ساده زیست و مومن بود. او قرآن را نزد مادرش ـ كه فرزند یکی از روحانيون بود ـ مي آموزد و تحصيلات دوره ابتدايي را در زادگاه خود به پايان مي رساند و براي ادامه تحصيل ، وارد دبيرستان «احمديه حكيم سنايي» اصفهان مي شود و دیپلم خود را سال 1356 دريافت مي كند و در همان سال، در رشته « مهندسي صنايع» دانشگاه علم و صنعت پذيرفته مي شود.
شهید شهبازي با شور انقلابي كه داشت، پس از تحقق انقلاب اسلامي، چند روزي در كميته اسلحه بدست مي گيرد و به حراست از دستاوردهاي انقلاب مي پردازد . در اسفند ماه 1357، به « سپاه پاسداران انقلاب اسلامي» می پیوندد. او كه با درايت و بينش مكتبي ، پي به ماهيت نفاق سازمان منافقين برده بود، تلاش و كوشش فراواني در دانشگاه براي افشاي چهره نفاق اين گروهك صورت مي دهد و به ياري دوستان انقلابي اش، اين گروهك را در رسيدن به اهداف شومش، مايوس مي كند .
در سال 1359، براي ساماندهي و سازماندهي سپاه پاسداران شهر همدان به اين شهر مي رود و با عزمي استوار و فعاليتي گسترده ، اين امر مهم را تحقق مي بخشد و پس از چندي نيز به «فرماندهي سپاه پاسداران همدان» منصوب مي شود. شهید شهبازي، همزمان با شروع جنگ تحميلي، راهي جبهه مي شود.
پيش از آغاز عمليات فتح المبين، به مسئوليت معاونت تيپ 27 محمد رسول الله (ص) برگزيده شده و پس از فراغت از عمليات «فتح المبين» تيپ 27 را براي عملياتي وسيع و بزرگتر تجهيز و آماده مي كند. او براي اجراي عمليات «بيت المقدس»، نيروهاي زبده تيپ را راهي محور اهواز خرمشهر كرده و در اين حمله نيز در فرماندهي رزمندگان ، حماسه اي ماندگار خلق مي كند و آنان را تا دروازه شهادت به آسمان عشق و سرزمين معشوق عروج مي كند.
سردار محمود شهبازي در روز دوم خرداد ماه 1361، در آستانه « فتح خرمشهر » در عمليات « الی بيت المقدس»، بر اثر اصابت تركش خمپاره، به شهادت می رسد.
شهید احمد توبال
ولادت: 1342
شهادت: 20/2/1361
محل شهادت: خرمشهر/ عملیات بیت المقدس
همرزم شهید: در شب حمله مرحله سوم عملیات بیت المقدس، احمد خیلی خوشحال به نظر می رسید می گفت: «ما می خواهیم برویم شهرمان را از دست مزدوران بعثی آزاد سازیم. ما نه فقط به خاطر شهرمان می جنگیم، بلکه برای اسلام و پیروزی اسلام عزیزمان می جنگیم و ما باید در وهله اول، هدفمان اسلام و سپس شهرمان باشد.»
شهيد ابراهيم قاطعي
تولد:1342- خرمشهر
شهادت: 2/ 3/1361
محل شهادت: خرمشهر/ عمليات بيت المقدس
وصيتنامه شهید: در زندگي پيام امام حسين(ع) را در نظر داشته باشيد، که فرمود: «إنما الحيوة عقيدةُ و جهاد». براستي كه زندگي عقيده و جهاد است. بدانيد كه دنيا هميشه شما را بسوي خود مي خواند، انسان وارسته اوست که دنيا را بدنبال خود بكشد نه اينكه به دنبال دنيا برود.
هميشه در كارها خدا را در نظر بگيريد و توكل كنيد و بدانيد اگر كاري براي خدا بود از موانع طبيعي نترسيد كه خدا ياور شماست.
شهید اکبر منصوری
تولد: 1338- زنجان
شهادت: 19/2/1361
محل شهادت: خرمشهر/ عملیات بیت المقدس
روایت رضا باقری، یکی از همرزمان شهید منصوری: یکی از خصوصیات مهم و بارز اکبر این بود که همیشه بعد از برگشتن از جبهه های نبرد حق علیه باطل وقتی صحبت از رزم و حماسه و اتفاقات جنگ می شد او بدون هیچگونه تزویر و ریا خاطرات همرزمانش را تعریف می کرد. نکته جالب این که هیچ وقت و هیچ گاه از زبان او شنیده نشد که بگوید من هم کاری کردم بلکه همیشه از شجاعت و دلاوری یاران و همرزمان خود می گفت. هر گاه از او سوال می شد که در چه پستی مشغول فعالیت هستی و دارای چه مقامی هستی؟ پاسخ او همیشه این بود که «من یک پاسدارم و هیچ مقامی ندارم و نمی خواهم دارای هیچ مقامی باشم، چون مقامی که امام امت با فرمایش خود (ای کاش من هم یک پاسدار بودم) به تمام پاسداران عطا کرد ما را بس است.»
شهيد پاسدار غلام رضا آبكار
ولادت: 1333- خرمشهر
شهادت: 20/2/61
محل شهادت: جاده اهواز- خرمشهر/ عمليات بيت المقدس
وصيتنامه شهيد: بنام الله كه تمامي جهان از اوست، روشنگر تمام دلهاست. شهادت مرگ نيست، رسالت است رفتني نيست، جاودانه و ماندني است، جان دادن نيست، جان يافتني است به اجبار رفتني نيست به اختيار است، مردن نيست، تولد است و سكوت نيست فرياداست. ما راست قامتان، جاودانه تاريخ خواهيم ماند.
وصیتنامه 3 پاسدار شهید خرمشهر
(شهید ابراهیم قاطعی، حسن طاهریان پور و قاسم داخل زاده)
خدایا، یاریم کن تا آنچه می نویسم فقط برای رضای تو باشد و یاریم کن تا بتوانم آنچه در ذهن دارم و در طلب دارم بر روی کاغذ بیاورم.
خدایا قبل از هر چیز از تو پوزش می خواهم که در دنیا آنگونه که تو می خواستی نبودم، دلم می خواست بهتر از این می بودم، اما نتوانستم، ولی همیشه به بخشش و رحمتت دل بسته بودم و گرنه خیلی وقت پیش ناامید و مایوس می شدم، و تو را حمد و ستایش می کنم برای تمامی نعمتهایی که به من عطا کردی، ولی نتوانستم با بودنم پاسخگوی این نعمت ها باشم.
همیشه از تو می خواستم تا به من دو چیز عطا کنی: تقوی و چشم بصیرت.
تقوی برای اینکه خود نگهدار باشم و در اعمالم طبق خواست تو و نه خواست هواهای نفسانیم عمل کنم و بصیرت تا حق را از باطل و نفاق جدا سازم تا گول نخورم و چشم و گوشی بسته به دامن شیطانها نیفتم.
اگر در راه تو در وظیفه ای که داشتم یعنی مبارزه هم با نفسم و هم با دشمنان اسلام قصور کردم و سستی به خرج دادم مرا ببخش.
توصیه ای که به دوستان و نزدیکان و برادرانم:
در زندگی، پیام امام حسین (ع) را همیشه در نظر داشته باشید تا آنجا که می گویند: ان الحیاه عقیده و جهاد.
براستی که زندگی عقیده و جهاد است. با جهاد در راه عقیده اعتقادتان را محکم کنید و همیشه در تمام اعمالتان و لحظه هایتان در راه عقیده جهاد کنید، جهاد با نفس، جهاد با عواملی که شما را از خدا دور می سازند، این پیام حسین می گوید در زندگی راحتی نیست، راحت طلبی نیست، همه اش مبارزه است، مبارزه با دنیا، بدانید که دنیا همیشه شما را به سوی خود می خواند، انسان آن است که دنیا را بدنبال خود بکشد نه اینکه به دنبال دنیا برود. همیشه در کارها، خدا را در نظر بگیرید و توکل کنید و بدانید اگر کاری برای خدا بود از موانع طبیعی نترسید که خدا یاور شماست، و آن موانع را از سر راه بر می دارد، معنی توکل همین است.