کرامات شهیدان؛(99) مگر بسیجی ها می گذارند ما شهید شویم
يکشنبه, ۰۳ تير ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۰۳
قبل از عمليات بدر که برای ديدار با مرادمان حضرت امام خميني عازم تهران بودیم، همه فرماندهان بودند...
نوید شاهد:
قبل از عمليات بدر که برای ديدار با مرادمان حضرت امام خميني عازم تهران بودیم، همه فرماندهان بودند. حاج احمد كاظمي، حاج حسين خرازي، آقا مهدي باكري و حاج جعفر اسدي. همه در كنار هم بودند ومشتاق ديدار امام.
فرمانده شهید یوسف والی نژاد از رزمندگان مخلص و صمیمی لشکر 31 عاشورا و از یاران شهید مهدی باکری و حاج احمد کاظمی بود.در این انسان صميمي، دوست داشتني وآرام به قدري جذبه بود كه وقتي به منطقه مي رفتم، سعي ميكردم بيشتر با او باشم و از صفايش بهره ببرم. در واقع اين من نبودم كه به سوي او مي رفتم، بلكه اين او بود كه مرا به سمت خود میكشاند.
در ديدار آخري كه با هم داشتيم، با همان چهره آرام و متين و نگاه آرام بخش و محجوبانه خود از رؤياي فرمانده شهيد رضا يوسفي كه از همرزمان شهید باکری بود ، سخن گفت. مي گفت: در عالم رؤيا ديدم كه در روضه رضوان الهي هستم. حين گشت و گذار در آن جا با بناي بسيار رفيع و بلند سفيدرنگ در حال احداثي مواجه شدم كه كار احداث آن رو به اتمام بود. به من گفتند: اين بنا را براي آقا مهدي مي سازيم.
یوسف والي نژاد اين مطلب را با طمأنينه و آرامش خاصي بيان ميكرد. از او جدا شدم. زمان مقدمات عمليات بدر بود. به قرارگاه رفتم تا از آن جا به همراه ساير فرماندهان به ديدار او برويم .در راه خبر رسيد برادر يوسف والي نژاد فرمانده سلحشور گردان از لشکر عاشورا در اثر انفجار بي سيم تله گذاري شده دشمن تكه تكه شده و به فيض شهادت رسيده است.
وقتي آقا مهدي باكري اين خاطره را از من شنيد، نگاهي عميق و نافذ به من انداخت و چون بسيجيان را در مسير وصل مقدم ميدانست، آهي كشيد و گفت: مگر بسيجي ها مي گذارند ما هم شهید بشویم؟!
در ديدار آخري كه با هم داشتيم، با همان چهره آرام و متين و نگاه آرام بخش و محجوبانه خود از رؤياي فرمانده شهيد رضا يوسفي كه از همرزمان شهید باکری بود ، سخن گفت. مي گفت: در عالم رؤيا ديدم كه در روضه رضوان الهي هستم. حين گشت و گذار در آن جا با بناي بسيار رفيع و بلند سفيدرنگ در حال احداثي مواجه شدم كه كار احداث آن رو به اتمام بود. به من گفتند: اين بنا را براي آقا مهدي مي سازيم.
یوسف والي نژاد اين مطلب را با طمأنينه و آرامش خاصي بيان ميكرد. از او جدا شدم. زمان مقدمات عمليات بدر بود. به قرارگاه رفتم تا از آن جا به همراه ساير فرماندهان به ديدار او برويم .در راه خبر رسيد برادر يوسف والي نژاد فرمانده سلحشور گردان از لشکر عاشورا در اثر انفجار بي سيم تله گذاري شده دشمن تكه تكه شده و به فيض شهادت رسيده است.
وقتي آقا مهدي باكري اين خاطره را از من شنيد، نگاهي عميق و نافذ به من انداخت و چون بسيجيان را در مسير وصل مقدم ميدانست، آهي كشيد و گفت: مگر بسيجي ها مي گذارند ما هم شهید بشویم؟!
شهید احمد کاظمی، ص 114 ، مرکز اسناد دفاع مقدس
راوی: سردار سرتيپ پاسدار مصطفي ايزدي
منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان( جلد چهارم) غلامعلی رجایی1389
نشر: شاهد
راوی: سردار سرتيپ پاسدار مصطفي ايزدي
منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان( جلد چهارم) غلامعلی رجایی1389
نشر: شاهد
نظر شما