ترجمه عربی «کوچه نقاشها» در لبنان منتشر شد
ابوالفضل کاظمی متولد کوچه نقاشها در محله گارد ماشین دودی بین خیابان صفاری و خیابان خراسان است، به دلیل علاقهاش به این محله و کوچه نام کتاب را کوچه نقاشها گذاشته است. خاطرات او از آن جهت سزاوار تأمل و توجه است که فرمانده گردان هم با فضای قرارگاهی و ردههای بالای فرماندهی جنگ و هم با فضای درون گروهی نیروهای رزمنده و خط شکن ارتباطی تنگاتنگ دارد و بازنمایی حضور وی در این دو فضای پیچیده جذابیت خاصی به کتاب بخشیده است.
جمعیت المعارف لبنان اخیراً این اثر را به عربی ترجمه و در کتابفروشیهای لبنان توزیع کرده است. کتاب در ایران از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
۱۲ ساله بودم که به دبیرستان جهان رفتم. صبحها درس میخواندم و بعدازظهرها در قهوهخانه دایی سیدعلی کار میکردم. تازه الفبای لاتی را یاد گرفته بودم و برای زندگیام تصمیم میگرفتم. قهوهخانه دایی سیدعلی، سرِ خیابان گارد ماشین دودی بود و صفای لبِ خط را داشت. یک باغچه نسبتاً کوچک بود که چند تخت در اندرون و بیرونش در فضای باز گذاشته بودند.
روزی یک تومن مزد میگرفتم. سوگلی بودم و کارهای سخت انجام نمیدادم. دایی دو تا قهوهچی داشت که بیشتر کارها، روی دوش آنها بود. دایی هم فقط پشت دخل مینشست و مایه میگرفت.
دم ظهر، چند طایفه، مشتری قهوهخانه بودند. لاتها و جاهلها و دستمالبهدستها، کلاهمخملیها و مشتیها و عبابهدوشها میآمدند برای گپ و صحبت و چای قندپهلو؛ فقیر و پولدار؛ هر کس از هر جا خصوصاً آنها که از غرغر زن و بچه کلافه و خسته بودند، به قهوهخانه دایی پناه میآوردند تا نفسی بگیرند.
آن زمان، چای کلکته و لاهیجان مرسوم بود. قهوهچی، بیست تا استکان کمرباریک چای را با خبرگی و مهارت از سر آرنج تا روی مچ و کف دست قطاری میچید و بعد بین مشتریها پخش میکرد؛ استکانی ده شاهی.