کرامات شهیدان؛ (117) من فردا ظهر پیش خدا هستم
دوشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۲۱
همسنگری هایش می گفتند اصغر در روزهای آخر منتهی به شهادتش خیلی عوض شده بود کارهای ما را انجام میداد بجای ما نگهبانی میداد...
نوید شاهد:
همسنگری هایش می گفتند اصغر در روزهای آخر منتهی به شهادتش خیلی عوض شده بود کارهای ما را انجام میداد بجای ما نگهبانی میداد. یکی از بچه ها به او گفت اصغر خیلی نورانی شده ای؟ بکلی عوض شده ای .خنده ای کرد و در جواب اوگفت من فردا ظهر پیش خدا هستم.
دو سه نفر از دوستانش که در ایام عید به دیدن ما آمدند گفتند دقیقا همان شد که گفته بود و ظهر روز بعد بود که شهید شد. آنها می گفتند نحوه شهادتش اینگونه بود که یکی از سربازان لشکر 21 حمزه مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفته و جلوتر از مواضع خودی افتاده بود اصغر تصمیم گرفت برود او را بیاورد. فرمانده به او گفت جلو نرو ،اگر بروی بر نمی گردی گفت نه من باید بروم و او را بیاورم، خانواده اش منتظرند . البته این بهانه بود و او رفتنی شده بود.
راوی: همسر سرباز شهید علی اصغر خون رزم
منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان (جلد سوم) غلامعلی رجایی1389
نشر: شاهد
همسنگری هایش می گفتند اصغر در روزهای آخر منتهی به شهادتش خیلی عوض شده بود کارهای ما را انجام میداد بجای ما نگهبانی میداد. یکی از بچه ها به او گفت اصغر خیلی نورانی شده ای؟ بکلی عوض شده ای .خنده ای کرد و در جواب اوگفت من فردا ظهر پیش خدا هستم.
دو سه نفر از دوستانش که در ایام عید به دیدن ما آمدند گفتند دقیقا همان شد که گفته بود و ظهر روز بعد بود که شهید شد. آنها می گفتند نحوه شهادتش اینگونه بود که یکی از سربازان لشکر 21 حمزه مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفته و جلوتر از مواضع خودی افتاده بود اصغر تصمیم گرفت برود او را بیاورد. فرمانده به او گفت جلو نرو ،اگر بروی بر نمی گردی گفت نه من باید بروم و او را بیاورم، خانواده اش منتظرند . البته این بهانه بود و او رفتنی شده بود.
راوی: همسر سرباز شهید علی اصغر خون رزم
منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان (جلد سوم) غلامعلی رجایی1389
نشر: شاهد
در این زمینه بخوانید:
نظر شما