حاج داوود کریمی از ولادت تا شهادت
نوید شاهد: سردار شهید سپاه اسلام، حاج داوود كريمى، فرزند محمد، در روز ۲۷ بهمن سال ۱۳۲۶ در محله سلسبيل تهران در يك خانواده متدين ديده به جهان گشود. داوود اولین فرزند خانواده بود كه در سن هشت سالگي، پدرش از دار دنيا رفت.
تحصیات دوره ابتدایی را در دبستان رازی به پایان رساند و دوره متوسطه را در دبیرستان دولتی علمیه گذراند. ايشان در روز 15 خرداد سال 13 42 در تظاهرات مردمی علیه رژیم شرکت کرد و برای اولین بار با نام امام خمینی )ره( که در آن زمان ايشان را «حاج آقا روح الله » مي نامید، آشنا شد. محمد كريمي يكي از برادران شهید در این باره می گوید: «داوود در راهپیما یی 15 خرداد حضور داشت. آن روز تا موقع غروب به خانه برنگشته بود و مادرم مدام بی قراری می کرد. هنگام غروب با لباس های خونین به خانه برگشت. چون كه در درگیری با ماموران حکومتی زخمی شده بود .»
جعفر كريمي، برادر كوچك تر شهيد حاج داود كريمي در خصوص نقش خانوادگي و اجتماعي برادرش چنين نقل كرده است: «پدرمان در سال 1333 از دنيا رفت، و مسئوليت اداره خانواده به دوش داوود افتاد. ايشان كوشيد جاي خالي پدر را براي ما پر كند. روزها در كار تراشكاري در خيابان ري اشتغال داشت، و شبانه تحصيل مي كرد، تا خرج زندگي خانواده را تأمين كند. حاج داود روي مسائل مذهبي تاكيد زيادي داشت. هميشه در هيئت هاي مذهبي نازي آباد حاضر بود. هيئت حضرت علي اكبر )ع( و هيئت وليعصر )عج( نازي آباد، که هنوز هم فعال است از حسنات به يادگار مانده ايشان است. حاجي در آن روزها كلا سهاي آموزش قرآن كريم و نهج البلاغه در مساجد و هیئت هاي محل داير كرده بود .»
با اين وصف، شهيد كريمي نوجوان براي امرار معاش خانواده ناگزير شده بود هم درس بخواند و هم در يك كارگاه تراشكاري كار كند، به طوري كه در سن نوجواني تنها نان آور خانواده شده بود. پس از گذشت چند سال خانواده كريمي به محله نازي آباد نقل مكان كرد و تا زمان حيات شهيد حاج داوود در آن جا مستقر بود. اولين مرحله از مبارزات سياسي داوود نوجوان عليه رژيم پهلوي در قيام 15 خرداد سال 13 42 تجلي يافت. ايشان با شناختي كه از مواضع سياسي رهبري خردمندانه امام خميني )ره( پيدا كرده بود، دوشادوش جوانان انقلابي به مبارزه بر ضد رژيم پهلوي شركت فعال داشت.
مهدي عزيزي از دوستان قديمي شهيد نيز نقل كرده است: «عزيزاني كه از دوران دبيرستان داوود كريمي را مي شناختند و اخلاق او را درك كرده بودند، به ياد دارند كه خداوند كريم ويژگي هايي را به ايشان از دوران جواني ارزاني داشته بود كه هر كسي از آن بهره مند نبود. همين ويژگي ها سبب شده بود كه شمع محفل دوستان باشد. شهيد كريمي با تشكيل جلسات و هيئت هاي مذهبي جوانان را به دور خود جمع مي كرد تا هدايتگر مسير عشق آنان به قدرت لايزال الهي باشد .»
عزت الله ضرغامی رئیس سابق سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در بيان شخصیت داوود کریمی جوان چنين گفته است: «من به دليل این که با حاج داوود اهل یک محل بودیم، و از ايشان شناخت كامل داشتم، مي ديدم كه در منطقه نازی آباد تهران شخصیت برجسته ای دارد. شخصیتی متواضع و صمیمی و بی پیرایه كه هرکسی كه با او حشر و نشر پیدا می کرد، عاشق به تمام معنای سجایای اخلاقی اش می شد. کریمی در عین حالي که مردي عارف بود، فرمانده ای فداکار و شایسته و لایق نیز در جبهه بود .»
حاج داوود كريمي در ایام جوانی با جمع زیادی از مبارزان سیاسی و مذهبی آشنا یی یافت. شهید حاج مهدی عراقی در آشنا یی داوود کریمی با شخصیت حضرت امام )ره( در آن شرايط سرنوشت ساز نقش بسزا یی داشت. در سال های دهه 13 50 که جامعه ایران پس از سركوب قيام 15 خرداد و تبعيد حضرت امام )ره( به تركيه و سپس به عراق پر از شور و التهاب انقلابي بود. ديري نپاييد كه شهيد كريمى با همفكري تعدادی از دوستان مبارز گروه انقلابي «فجر اسلام » را تشكيل داد. در تهران، اين گروه يكى از قوى ترين گروه هاي فعال در آن دوره بود كه اعتماد افرادى چون شهيد آیت الله دكتر سيد محمد حسين بهشتى و مرحوم آیت الله محمد رضا مهدوى كنى را به خود جلب كرد، و مورد تأييد بسياري از عالمان ديني قرار گرفت، و از هدایت آنان بهره وافي گرفت. گويا در آن برهه ميان گروه فجر اسلام و سازمان مجاهدين خلق )منافقين( روابط و همكاري وجود داشت. ولي در سال 13 52 كه در مواضع فكري و سیاسی سازمان مجاهدين خلق تجديد نظر به عمل آمد، و اين سازمان از اهداف اصلي خود منحرف شد، ارتباط ميان اين دو گروه قطع گرديد. چرا كه رهبران فجر اسلام به اين نتيجه رسيده بودند كه نفاق و انحراف سازمان مزبور را فرا گرفته است.
حاج داوود صنعتگر و متدين و فعال سياسى تا سال 13 55 در تهران به مبارزه ادامه داد. اما شور انقلابي او و بسته شدن فضاى مبارزه در ايران به علت شدت يافتن قلع و قمع نيروهاي انقلابي در خط امام )ره( موجب شد، ايشان نيز همانند بسيارى از مبارزان راهى لبنان شود، تا خود را براي مبارزه چريكي و مسلحانه آماده نمايد. در لبنان با شهيد دكتر مصطفى چمران و شهيد محمد منتظري و ساير نيروهاي انقلابي مقيم آن جا آشنا شد، و ديري نپاييد كه مسئوليت آموزش چريكي نيروهاى ايراني را به عهده گرفت. اما با دگرگوني اوضاع ايران در پي آغاز انقلاب اسلامي، شهيد كريمي در اوایل سال 13 57 به کشور بازگشت و به سيل خروشان مردم حاضر در صحنه نهضت پيوست. ايشان با همكاري دوستان مبارز بيدرنگ چهار هيئت مذهبى در منطقه نازى آباد براى مبارزه با رژيم طاغوت سازماندهى كرد، و بر اساس تجربه اى كه در سال هاى گذشته اندوخته بود، هدايت شان را بر عهده گرفت.
داوود كريمي با پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني )ره(، با كمك ساير همفكران انقلابي، كميته انقلاب اسلامی نازى آباد را تشكيل داد و مسئوليت آن را به عهده گرفت، و پس از گذشت چند ماه از تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، به عضويت شوراي مركزى سپاه تهران، و سپس در دفتر هماهنگي سپاه به منظور نظارت بر نحوه شكل گيري مراكز سپاه پاسداران در شهرهاي مختلف كشور حضور يافت. شايد ايشان كمتر از يك سال فرماندهي سپاه تهران و نيز فرماندهي منطقه هفت سپاه را به عهده داشت. يكي از مهمترين مأموري تهاي سپاه در آن برهه دفاع از كشور و انقلاب اسلامي در مقابل گروهك هاي ضد انقلاب در كردستان بود. جايي كه توطئه هاي گوناگون سياسي و نظامي توسط عوامل خود فروخته انجام م يشد و نيروهاي سپاه براساس باورهاي انقلابي و دين يشان به خنثي سازي آن توطئه ها اقدام مي كردند. يكي از كارهاي حاج داوود، تشكيل سپاه در شهرهاي كردستان بود. شهرهاي اين استان امنيت نداشت و احزاب و گروهك هاي مختلف ضد انقلاب كه توسط دولت هاي خارجي حمايت مي شدند، در آن جا فعاليت مسلحانه داشتند. با اين حال، ايشان پذيرفت كه اين كار را انجام دهد. پس از فاجعه انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي در هفتم تیر ماه سال 136 0 و انفجار دفتر نخست وزيري در هشتم شهریور همان سال به دست عوامل گروهك منافق كور دل و بروز نا امنی های ناشی از فعالیت های خرابکارانه گروهک های مختلف ضد انقلاب در تهران، حاج داوود کریمی و یاران او با راه اندازي واحدهاي گشت ثار الله، ضمن حفاظت از جان شخصيت هاي سياسي كشور، امنيت و ثبات را به پايتخت بازگرداندند.
حاج داوود كريمي در كردستان
يكي از اقدامات ارزنده حاج داوود کریمی مشاركت در تشكيل مراكز سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در ساير شهرهاي دو استان كردستان و آذربايجان غربي بود. چون اين دو استان پس از پيروزي انقلاب اسلامي دستخوش آشوب و نا امني توسط احزاب و گروهك هاي ضد انقلاب شده بود، حضور سپاه در مناطق آشوب زده غرب كشور در كنار نيروهاي ارتش جمهوري اسلامي اجتناب ناپذير بود. محسن رضا یی دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام درباره نقش شهید داوود کریمی در كردستان در مبارزه با عوامل ضد انقلاب اظهار داشته است: «حاج داوود از پيشكسوتان انقلاب و دفاع مقدس، و از پيشگامان ايثار و فداكاري بود. در کردستان ستادی راه اندازی کرد که نیروهای داوطلب به آن مراجعه می کردند و به وسيله او سازماندهی و روانه خط مقدم مبارزه با گروه کهای ضد انقلاب مي شدند .»
شهيد داوود كريمي در تشريح نقش كوتاه مدت خود در بحران كردستان، خاطرات خويش را چنين بيان كرده است: «براي سازماندهي مجدد سپاه آذربايجان شرقي در تبريز به سر مي بردم كه جنگ تحميلي آغاز شد. در آن جا شهيد رحمان دادمان را كه قبل از آغاز جنگ رئيس ستاد سپاه پاسداران تبريز بود، به فرماندهي جديد سپاه تبريز معرفي کردم و سريعاً به تهران آمدم، و بلافاصله عازم جنوب شدم، تا به مسائل عمليات و تشکیل سپاه منطقه هشت کشوري بپردازم. زيرا کار منطقه بندي سپاه به صورت تئوريک در آن مرحله تازه شروع شده بود. منطقه هشت کشوري، شامل استان هاي خوزستان ولرستان مي شد و ما مي بايستي فرمانده و شوراي فرماندهي آن را تع يين مي کرديم. در ابتداي درگيري هاي کردستان، قبل از سردار رحيم صفوي، فرماندهي سپاه کردستان با بنده بود. درگيري ها شامل جنگ و گريز و تعقيب، تثبيت امنيت شهرها و اين جور چيزها بود. بعد از آقا رحيم، شهيد ناصر کاظمي فرماندهي جنگ در كردستان، و پس از ايشان سردار مصطفي ايزدي مسئول وقت مخابرات سنندج به دعوت شهيد بروجردي، مسئوليت قرارگاه حمزه )ع( را به عهده گرفت، و تشکیلات وسيعي به وجود آورد. در آغاز بحران كردستان به علت اين كه واحدي به نام «اطلاعات عمليات » نداشتيم. بچه ها همين طور مي رفتند و در کمين ضد انقلاب مي افتادند.
بچه هاي سپاه، دو بار در منطقه دارلک مهاباد در کمين دشمن افتادند و هر بار حدود 70 شهيد دادند. شهيد کلاهدوز وقتي قائم مقام سپاه بود به شورا آمد، و با حالتي پرخاشگرانه گفت: «ما بايد گروه شناسايي داشته باشيم. چرا بايد بچ هها اين طوري کمين بخورند ». لذا براساس اظهارات شهيد کلاهدوز اين واحد را زير نظر آقاي جواد افخمي تشكيل داديم. ايشان در ابتداي جنگ مدتي نزد شهيد حسن باقري در بخش اطلاعات عمليات سپاه مستقر در گلف اهواز خدمت کرد .»
شهيد كريمي در جبهه جنوب
همرزمان شهيد داوود كريمي نقل كرده اند كه تشكيل تيم هاي چريكي و اجراي حملات شبانه به نيروهاي دشمن متجاوز در جبهه جنوب از مبدأ «پايگاه منتظران شهادت » يكي از ايده هاي نظامي حاج داوود بوده است. دکتر محسن رضا یی، دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام در سخنانی كه در مراسم دهمين سالگرد شهادت حاج داوود كريمي ايراد كرد گفت: «با وجودي که ۴۵ روز پیش از آغاز جنگ به بنی صدر خبر داده بودیم که عراق قصد حمله به ایران را دارد، او باور نمی کرد و می گفت، شما پاسداران و سپاهی ها می خواهید جنگ راه بياندازید.
هنگامی که جنگ آغاز شد و حدود 12 00 کیلومتر از مرزهای کشورمان در ظرف چهار یا پنج ساعت به اشغال ارتش عراق درآمد، حاج داود کریمی از نخستین کسانی بود که بيدرنگ خود را به اهواز رساند و در آنجا مسئول ستاد جنگ شد. ايشان از طرف بچه های انقلابی و سپاه فرمانده ستاد جنوب و در «پایگاه منتظران شهادت » استقرار يافت. در آن زمان جبهه جنگ به سه بخش جنو ب با محوریت اهوا ز، غرب با محوریت کرمانشاه و شمال غرب با محوریت ارومیه تقسیم شده بود. حاج داود کریمی با وجودي که دوره های عالی نظامی را آموزش ندیده بود، به همراه دریابان شمخانی توانست در کوتا هترین زمان و تا یک ماه گذشته از جنگ جبهه جنوب را سروسامان دهد .»
دكتر رضايي افزود: «در هفته دوم تجاوز عراق به كشورمان، وقتي به اهواز رفتم، تا چشم كار مي كرد، نيروهاي داوطلب بسيجي فراواني از ساير شهرهاي كشور مثل فارس، اصفهان، آذربايجان گروه گروه به اهواز آمده و در مدارس، پار كها و ورزشگاه ها اسكان يافته بودند. آ نها مانند لشكرهاي بدون فرمانده بودند. با حاج داوود كريمي صحبت كردم تا در باشگاه گلف كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي آن را به اسم «پايگاه منتظران شهادت » تغيير نام داديم، اين افراد را سازماندهي و اداره كنيم. صحبت من با حاج داوود بر سر چگونه بهره برداري از اين نيروها براي دفاع از كشور بود. در آن زمان، رزمندگان بسيجي و سپاهي با كار نظامي آشنايي كامل نداشتند. بنابراين اولين راهكاري كه به ذهن حاج داوود رسيد، تشكيل تيم هاي چريكي براي حملات شبانه به نيروهاي دشمن بود. به اين ترتيب «پايگاه منتظران شهادت » به مرور زمان به كانون يك نيروي نظامي قدرتمند تبديل شد. زماني كه جنگ تمام شد بيش از سه ميليون نيروي جبهه رفته و ١٥ لشكر با صدها توپ و تانكي كه از دشمن به غنيمت گرفته بوديم، در اختيار داشتيم .»
فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در دوران دفاع مقدس به تشريح نقش شهيد حاج داوود كريمي در انقلاب اسلامي و بيان ديدگاه هاي ايشان پرداخت و گفت: «حاج داوود سر منشأ خدماتی در تثبیت انقلاب بود. یکی از مهم ترین ویژگی های رفتاری ايشان این است که تا آخرین لحظه به عهد خود وفا کرد و همواره صادقانه خدمت کرد. متأسفانه، برخی ها نمی توانند بروز و خروج های سیاسی را تحلیل کنند، چرا که مفاهیم و معانی اوایل انقلاب با آ نچه پس از جنگ و اکنون وجود دارد، تفاوت کرده است و کسانی که آن فضای ابتدا یی انقلاب را ندیده یا درک نکرده اند، در تفسیر و تحلیل های خود دچار اشتباه می شوند. حاج داود تا آخرين روز حيات بر اصول انقلاب پايدار ماند. من ندیدم كه تا آخرین لحظه نسبت به گذشته خود تغییری کرده باشد، زیرا او از کسانی نبود که شناخت و تحلیل درستی از مفاهیم و معانی انقلاب نداشته باشند. حاج داوود كريمي در اوج آزادگی، یکی از منتقدین داخل خود سپاه بود، به گون های که گاه افرادي نزد من می آمدند و می گفتند كه کریمی بسیار انتقاد می کند، ولی من به آ نها می گفتم آزادگی او سبب شده که با انتقا دهایش سپاه و انقلاب را به سمت پیشرفت و تعالی سوق دهد. این ولایتی های آزاده، کسانی هستند که در اوج تبعیت، از کوچکترین مشکلات نمی گذشتند. از همین روی باید بگویم هیچ تناقضی میان آزادگی و تبعیت ولایتی نمی دیدند .»
حاج داوود كريمي كه در آغاز جنگ مسئوليت تشكيل مراكز سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در برخي از شهرهاي كشور و معرفي فرماندهان آن را به عهده داشته است، در ادامه بازگويي خاطرات خود گفته است كه پس از انتقال به اهواز، شهر و اطراف آن را جست و جو كرده و مناسبترين مكان براي استقرار ستاد جنگ را منطقه گلف تشخيص داده که به «پايگاه منتظران شهادت » ناميده شد. ساختمان هاي گلف به وزارت نفت تعلق داشت كه بلافاصله آن را تخليه کردند و در اختيار سپاه پاسداران قرار دادند.
ايشان در اين خصوص مي افزايد: «اولين کارمان در جبهه جنوب تقسيم بندي مسئوليت ها در خوزستان بين رفقايي که هر کدام در سپاه محور بودند. افراد ياد شده عناصري بودند که وقتي در سپاه جست وجو مي كرديم، نظير آنان را پيدا نميکرديم. حد و مرز خط جبهه ما از دزفول تا خرمشهر بود. آقاي غلامعلي رشيد فرماندهي محور دزفول را به عهده داشت. شهيد سيد محمد علي جهان آرا با شروع جنگ تحميلي در سمت فرماندهي سپاه خرمشهر، مقاومت 34 روزه مردم خرمشهر را هدايت کرد، و در فروردين سال 136 0 فرماندهي سپاه اهواز را به عهده گرفت. شهيد مجيد بقايي مدتي نماينده سپاه در اتاق جنگ لشکر 92 زرهي خوزستان بود. اين شهيد بزرگوار در عمليات فتح المبين، فرماندهي قرارگاه فجر را برعهده گرفت. سپس جانشين شهيد حسن باقري در قرارگاه کربلا و پس از عمليات محرم، فرمانده قرارگاه کربلا شد. بقايي و باقري روز نهم بهمن سال 1361 در منطقه فکه به شهادت رسيدند.
افزون بر شهداي ياد شده فرماندهي جبهه دارخويين به شهيد احمد فروغي از دانشجويان پيرو خط امام داده شد. در اين تقسيم بندي، مسئوليت هاي خطوط دفاعي به شهيد اسماعيل دقايقي و سردار احمدغلامپور واگذار گرديد. بعد از گذشت مدتي از اين تقسيم بندي عمليات شناسايي را در قالب واحد اطلاعات و عمليات شروع کرديم .»
در ادامه خاطرات شهيد كريمي آمده است: «آنگاه با آقاي علي شمخاني فرمانده وقت سپاه خوزستان تماس گرفتم. با شناخت قبلي و اطلاعاتي که از وضعيت خوزستان داشتم، کسي را شايسته تر از ايشان براي فرماندهي سپاه منطقه هشت نمي شناختم.
معمولا براي فرماندهي جاهايي که در آن خلاء نيروي کيفي وجود داشت، شخصي را از ميان رفقاي مرکز انتخاب مي کرديم. بعد اگر نيروي محلي مناسب پيدا مي شد، جايگزين ميکرديم. اين کار در چند استان انجام شده بود. به آقاي شمخاني گفتم از نظر من شما فرمانده سپاه منطقه هشت هستيد، همين الان اعضاي شوراي خود را مشخص و معرفي کنيد تا نام آ نها را به مرکز ابلاغ كنم. آقاي شمخاني بيدرنگ تشکیلات ستادي منطقه هشت را معلوم کرد و به گلف انتقال داد. در گلف، يا ستاد جنگ جنوب، آقاي طاهري فر را به عنوان معاون تعيين کردم. آقاي مجيد بهرامي مسئول آموزش و آقاي سيد محمد حجازي مسئول پرسنلي و سازماندهي نيروها شد. همين طور کارها را بين بچه ها تقسيم کرديم. الحمدالله با همکاري رفقا کارها خوب اجرامي شد. به طوري که يک بار شهيد يوسف کلاهدوز به آ نجا آمد و نحوه تقسيم نيروها و سازماندهي و آموزش را ديد و از آن مجموعه تقدير کرد. آقاي مجيد بهرامي سلاحهاي مختلف، از جمله تفنگ 106 را که روي خودروي سبک جيپ نصب مي شد، و ضد هوايي هاي مختلف را جمع آوري کرده بود و به نيروهاي داوطلب آموزش مي داد، اما دست آخر موقع اعزام به آ نها کلاشينکف، ام يک، برنو يا ژ 3 مي داديم. اگر هم اعتراض مي كردند، مي گفتيم سلاح هاي بهتر را خودتان از عراقي ها بگيريد و استفاده کنيد. «خدا کافي المهمات است .» اين جمله شعار ما شده بود. ارتباط ما با ستاد مرکزي سپاه به دليل اين كه آقاي مرتضي رضايي فرمانده وقت سپاه از طرف بني صدر انتخاب شده بود بسيار ضعيف بود. ولي ما عملا و قلبا فرماندهي ايشان را قبول داشتيم. چون حکم نهايي را امام )ره( م يدادند. اما كار فرماندهي از او برنمي آمد، و مرکزيت سپاه انسجام كامل را نداشت. بنابراين نمي توانستيم از مركز درخواست تأمين نيرو و پشتيباني بکنيم .»
حاج داوود كريمي پس از استقرار در ستاد جنگ جنوب در منطقه گلف و سازماندهي امور فرماندهان محورها، كار شناسايي محل هاي استقرار نيروهاي دشمن و تجهيزات آنان را به همراه شهيد حسن باقري آغاز كرد. ايشان در اين باره چنين گفته است:
«با شهيد حسن باقري دو نفره به شناسايي مي رفتيم، سپس با فرماندهان محورها هماهنگ مي کرديم که کجاها مي شود کار کرد. شبي با شهيد باقري به محور دب حردان رفتيم. آن موقع شهيد علي هاشمي فرماندهي محور حميديه را به عهده داشت و تعداد زيادي از بچه هاي محور ايشان همراه ما بودند. قرار بود عمليات اجرا کنيم. آر. پي. جي برده بوديم. به دهي رسيديم که در آن ده شايد حدود 30 سگ ولگرد دنبالمان کردند. يکي دو ساعت کار ما اين بود که سگ ها را مي رانديم. به محض اين که به عراقي ها نزديك مي شديم، سگ ها دنبال ما مي آمدند.
نزديك صبح خودمان را به عراقي ها رسانديم، و بچه ها را خواب گرفته بود. وارد خان هاي متروکه شديم و به دوستان همراه گفتم شما بخوابيد و من نگهباني مي دهم. بعد نوبتي صدا يتان مي کنم. هوا سرد بود و همه مي لرزيديم. بچه ها نماز خواندند و خوابيدند. آن شب عمليات نشد. آقاي شمخاني هم خيلي منتظر بود که يک طوري طلسم شکسته بشود.
بامداد روز بعد در جلسه اتاق جنگ گزارش داديم كه سگها مزاحم ما بودند، و ما را تا نيمه شب اسير کردند، گويا با عراقي ها ساخته بودند!!. به هر حال عمليات را شب بعد اجرا كرديم و ماجرايي بود. در عمليات شناسايي به همراه شهيد حسن باقري خيلي جاها مي رفتيم. از سوسنگرد و بستان گرفته تا خرمشهر. آقاي حسن باقري به سرعت رشد کرد. استعداد و فراگيري اش به حدي بود که من در جلسات اتاق جنگ فقط ايشان را با خود مي بردم. با ساير رفقا که شايد از ايشان 10 12 سال بيشتر سن داشتند و سابقه بيشتري در سپاه داشتند، نمي رفتم. از نکات برجسته شهيد باقري اين بود که هم حافظه قوي داشت، هم انسان دل و جگردار و شجاعي بود.
استعداد شخصي اش کمک ميکرد تا خود را يک سر و گردن بالا بکشد. در جبهه جنوب نيرو کم نداشتيم و نيروها از دزفول تا خرمشهر در ارتباط بودند.
چون براي عمليا تهاي ايذايي در اتاق جنگ نياز به جمع آوري اطلاعات بود. شهيد باقري محفوظاتش به سرعت جمع مي شد و مي ديديم بدون در نظر گرفتن اين که در جلسه تعدادي شخصيت هاي سياسي و سرهنگ و سرتيپ حضور دارند و بدون اين كه خود را ببازد، در جمع آن بزرگان و عناصر رده بالا، با قاطعيت، موقعيت جنگ و راهکارها و ترتيب نيروها را تشريح ميکرد .»
محمد رضا محمدي نيك، همرزم شهيد با اشاره به حضور فعال حاج داوود كريمي در گردان هاى مهندسی رزمی جهاد سازندگی در جبهه چنين روايت كرده است: «ايشان در سال 136 4 به عنوان یک بسیجی گمنام در عملیات و الفجر هشت در منطقه عملیاتی فاو شرکت کرد، و خدمات شایسته ای به رزمندگان اسلام ایفا نمود. وقتی دشمن متوجه حركت و عبور و مرور رزمندگان از پل خضر بر روی اروند رود به سمت فاو شد، پل را بمباران و تخريب كرد، و حاج داوود كريمي لازم بود قطعات تخريب شده پل را شبانه جوشكاري مي كرد. براي اينكه اشعه جوشكاري باعث جلب توجه دشمن نشود، پتويي را خيس كرد و روي سر انداخت و این کار را تمام کرد. ولي چند روزي نگذشته بود كه دشمن بعثي منطقه پل خضر را با سلاح شيميايي بمباران كرد كه دود زرد رنگ و بويى آزار دهنده آن به بسياري از رزمندگان از جمله حاج داوود كريمي آسيب رساند. اين فرمانده شجاع براي نجات خود و ساير همرزمان تعدادي ماسك در اختيار آنان قرار داد. ولي ديري نپاييد كه گازهاي شيميايي و سمي دشمن تأثير خود را بر دستگاه تنفسي حاج داوود برجاي گذاشت .»
شهيد کریمی كه در عملیات و الفجر هشت شیمیا یی شده بود، عملا سامت كامل خود را از دست داد و از آن پس جانباز شیمیا یی شناخته شد. برخي از مسئولين وقت كشور كه از توانايي، سابقه مبارزاتي و پاكدستي حاج داوود كريمي آگاهي داشتند، ايشان را از نيمه سال 136 5 به سمت مسئول اداره كل بازرسی بنیاد شهيد انقلاب اسلامي و در سال 1366 به سمت مسئول حراست مخابرات كل کشور منصوب كردند. در سال 1367 از سوي سيد سراج الدين موسوي نماينده حضرت امام )ره( در كميته انقلاب اسلامي، به عنوان مدیر کل ستاد مبارزه با قاچاق مواد مخدر منصوب شد، و براي اجراي اين مأموريت حياتي و حساس سه قرارگاه تاکتیکی زير نظر قرارگاه مركزى محمد رسول الله )ص( در استا نهاي شرقي كشور داير كرد، ايشان در قالب طرح والعاديات جنگ بي اماني را عليه عاملان ورود مواد مخدر به كشور آغاز كرد. مسئوليت اجراي اين طرح به عهده كميته هاي انقلاب اسلامي واگذار شد كه شهيد كريمي يكي از فرماندهان با سابقه آ نها بود. ما ديري نپاييد كه پس از پذیرش قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان ملل از سوی امام )ره( براي پايان دادن به جنگ هشت ساله ميان ايران و عراق، اين بار نيروهاي خود فروخته سازمان منافقين تجاوز دامنه داري را از مرز غربي کشور به طرف كرمانشاه آغاز كردند.
در آن برهه بخشي از نيروهاي عمل كننده در روياروي با تجاوز منافقين فريب خورده به استان كرمانشاه پرسنل شريف و غيور كميته هاي انقلاب اسلامي بودند كه حاج داوود كريمي يكي از فرماندهان ارشد آ نها بود. لذا ايشان به رغم آسيب ديدگي از سلاح شيميايي دشمن بعثي، لباس رزم به تن كرد، و در عمليات سرنوشت ساز مرصاد حضور يافت، و با مدیریت بخشی از صحنه كارزار ضربات شكنند های بر پيكر منافقین زبون وارد آورد. در اين عمليات بود كه اين بار ترکش خمپار هاي در قلب حاج داوود كريمي فداكار جاي گرفت و او را روانه بيمارستان كرد، تا باز باقيمانده توان جسمي خود را از دست بدهد. محمد باقر بختيار يكي از دوستان قديمي حاج داوود در اين خصوص چنين گفته است: «حاج داوود را بعد از مجروحيت در عمليات مرصاد به ايلام منتقل كردند، و وقتي اطلاع پيدا كردم كه ايشان در آن شهر بستري است به ديدنش رفتم. چون ايشان را خيلي دوست داشتم. وقتي حاجي را در آغوش گرفتم، لحظ هاي احساس ضعف كرد. خبر نداشتم كه از ناحيه كمر زخمي شده است. حاجي با وجودي كه خيلي درد داشت، به روي خود نياورد.همه دوستان ايشان را به عنوان يك انسان صادق مي شناختند. اين صداقت باعث محبوبيت او شده بود. از سوي ديگر حاج داوود كريمي با توجه به مديريت و نگاه تيزبيني كه به شرايط كشور و انقلاب داشت، براي خود ديدگاه هاي خاصي داشت. آدم توانمند، با هوش و آينده نگر بود .»
اين فرمانده جانباز و سلحشور سپاه پاسداران در كردستان و در جبهه هاي جنوب و سردار گمنام سا لهای دفاع مقدس، پس از پايان يافتن جنگ تحميلي به زادگاه خود در ميان مردم جنوب شهر تهران بازگشت. حاج داوود كريمي که به قول همرزمان او هيچ دافعه ای نداشت و سرتاسر وجودش عشق و شوق به انقلاب و نظام اسلامی بود، پست و مقام و مسئوليت هاي دولتي را براي دولتمردان رها كرد، و به كارگاه تراشكاري خود در جاده باقر آباد بازگشت، و فعاليت گذشته اش را از سرگرفت. سرتیپ جانباز احمد دادبین فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش در زمينه خدماتي كه شهيد حاج داوود كريمي به ارتش كرده چنين اظهار داشته است:
«بسیاری از قطعاتی را که شهید کریمی طراحی و مي ساخت در صنایع هوایی به خصوص در هليکوپتر سازی مورد استفاده قرار مي گرفت. ایشان با توجه به اینکه مشکلات شیمیا یی داشت و در فشار و رنج بسیار بود ولی تا آخرین لحظه تا جا یی که می توانست سر پا ایستاد و فعالیت سازندگی خود را ادامه داد .»
شهيد كريمي در آستانه شهادت
از اوايل سال 13 82 بیماری حاج داوود كريمي شدت يافت و كاري از دست پزشکان معالج داخلي و خارجي بر نمی آمد. پزشکان آلمانی تشخیص داده بودند که بیماری ايشان از مصدومیت شیمیا یی حاصل از گازهای سمي به كار رفته در جنگ ناشي شده است. یک بیماری عجیب و غریب كه شبیه سرطان بود. بدن اين جانباز خستگي ناپذير پر از غده شده بود. حاج داوود روزي در سخناني در جمع همرزماني كه به ملاقات او آمده بودند چنين گفت: «در سال ۷۵ پای چپم دچار ضایعه شد، اما به آن بی توجه بودم. ولی چند سال بعد دچار خونریزی شدیدی شد. در سال 13 80 چند عمل جراحی روی پایم انجام شد، اما دوباره شرایط بدتر شد، در سال 13 82 به علت شدت جراحات قطع نخاع شدم. بعد از آن شش عمل جراحي دیگر روی بدنم انجام شد كه بی نتیجه بود. پرفسور نعمتي در آلمان دو عمل جراحي انجام داد و ۱۲ ترکش را از نواحی حساس بدن خارج کرد. پزشكان آلماني مدتي بعد تشخیص دادند که بیماری شیمیايی من بر اثر يك نوع گاز سمي به نام «نوکس » است. دو ماه بعد به همراه پرفسور نعمتی به ایران برگشتم. او در تهران ۳۰ ترکش دیگر را از بدنم خارج کرد، و دوبار ستون فقراتم را عمل جراحی کردند كه نتيجه بخش نبود، وسرانجام فلج شدم. قرار شد همه دنده های قفسه سینه ام را تعویض کنند، اما به علت خطراتی که در پي داشت دیگر هیچ عملی روی بدنم انجام نشد. در حال حاضر این بيماري هر روز در حال پیشروی است. بیماری و بستری شدن در بیمارستا نها برای من سرگرمی شده است. این زخم ها ذخیره آخرتم هستند. شاید با این دردها خداوند اجازه ملاقات با دوستان شهیدم را به من بدهد .»
شهيد حاج داوود كريمي، با آغاز سال 13 83 در بستر بيماري بكلي زمينگير شد، و توان او به شدت تحليل رفت. اما مثل همیشه صبور و راضي به تقدير حق تعالي بود. درد و ناراحتي جسمي اش هر اندازه فزوني مي يافت، متقابلا صبوري و خوش اخلاقي او با اعضاي خانواده و دوستاني كه به ملاقاتش مي آمدند، شكوفا مي شد. گويا احساس كرده بود كه تا چند ماه ديگر مهمان آنان نخواهد بود. پزشکان معالج ناچار بودند داروهاي مسکن بیشتری براي اين مرد توشه سفر بسته تجويز نمايند. به همین علت در مهره اول ستون فقرات او پمپ مرفین کار گذاشتند، كه توسط يك پرستار به سراسر بدن ايشان پمپاژ مي شد. سرانجام این مرد خستگي ناپذير در روز 15 شهریورماه 13 83 در سن 57 سالگي به فیض شهادت نايل آمد، و در مراسم تشییع باشكوهي در قطعه 29 بهشت زهرا )س( به خاک سپرده شد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 130
در همین زمینه بیشتر بخوانید
پنج روایت از جانبازی و شهادت حاج داوود کریمی