«عاشق پرواز»؛ مروري بر زندگي و مجاهدات امير سرلشكر خلبان شهيد سيدعلي اقبالي دوگاهه
نوید شاهد: «جرأت و جسارت در پروازهاي عملياتي، دارا بودن تكنيك در كنار تاكتيك به همراه مهارت هاي فني، علمي و تخصصي از شهيد اقبالي استاد خلبان ماهر و برجسته اي ساخت، به طوري كه انتقال مهارت هاي پروازي به ده ها جوان مستعد و تحت آموزش خلباني را به عهده گرفت. تعداد زيادي از اين خلبانان تا رده هاي عملياتي و فرماندهي ارشد نيروي هوايي راه يافتند و موجب افتخار و سربلندي ميهن اسلامي مان شدند... » اين زندگي نامه از سوي امير سرتيپ دوم خلبان رضا رمضاني كه هم اكنون به عنوان پژوهشگر در مركز مطالعات راهبردي نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامی خدمت می کند، در اختيار شاهد ياران قرار گرفته و اهميتش در اين است كه با نظارت فني و تخصصي برجستگان نيروي هوايي به رشته تحرير درآمده است. اين نوشته پس از مطابقت با زندگي نامه موجود در يادنامه «شكوه پرواز »، به كوشش حكمت قاضي ميرسعيد، ناشر: دفتر پژوهش هاي نظري و مطالعات راهبردي نهاجا، در نهايت به رسم الخط و شيوه نامة شاهد ياران درآمد كه با اندكي تلخيص و ويرايش تقديم حضورتان مي شود:
سرلشكر خلبان سيدعلي اقبالي، در هفتم مهرماه 1328 در محله دوگاهه از روستاهاي پايين محله شهرستان رودبار استان گيلان در يك خانواده متوسط و مذهبي ديده به جهان گشود. پدرش به كار كشاورزي اشتغال داشت و اكثر اوقات زندگ ياش به كشت درختان زيتون و روغ نكشي از آن مي گذشت. ايشان كه افتخار ذاكري و مداحي اهل بيت عليهم السلام را داشت، مدتي نيز به كاسبي در «پايين بازار» مشغول بود. پسرش سيدعلي نيز هميشه به پدر كمك مي كرد.
سيدعلي پس از گذراندن دوران طفوليت كه همواره در هر زمين هاي استعدادش را نشان مي داد، پس از كسب موفقيت هاي تحصيلي جهت ادامه مراحل آموزشي و درسي به تهران آمد و در دبيرستان اميركبير تهران ثبت نام كرد. او از همين دبيرستان موفق به اخذ ديپلم شد و در سيزده آذرماه 1346 به استخدام نيروي هوايي در آمد. پس از طي آموزش هاي نظامي و موفقيت در آزمو نهاي زبان انگليسي و مهار تهاي فني و تخصصي و انجام دوره هاي آكادمي پرواز و پرواز مقدماتي با هواپيماهاي «پاپ » و «اف 33 »در دانشكده پرواز، در بيست و پنجم مردادماه سال 1347 به منظور تكميل دوره خلباني و پرواز با هواپيماهاي پيشرفتة جت شكاري به همراه دو تن از دانشجويان ايراني به نام هاي «محمد افشاري » و «سعيد گيلاني » به پايگاه هوايي ويليامز شهر فنيكس ايالت آريزوناي آمريكا اعزام شد و پس از طي دوره هاي تكميلي پرواز و پرواز با هواپيماهاي «تي-41 « ،»تي -6» «تي- 37 »و «تي-38 » در مجموع به مدت 220 ساعت با دريافت نشان خلباني به عنوان خلبان نمونه اين پايگاه به ايران بازگشت.
اين امير سرافراز، آموز شهاي تاكتيكي را با هواپيماي اف 5 در تاريخ چهاردهم بهمن ماه 1348 به سرعت به اتمام رساند و به عنوان افسر خلبان شكاري تاكتيكي در گردان 43 شكاري به طور عملي فعاليت هاي پروازي خود را آغاز كرد. در سال 1351 در مسابقات تيراندازي هوايي كه در پايگاه دزفول برگزار شد حائز مقام نخست در بين خلبانان سراسر پايگاه هاي نيروي هوايي شد.
آگاهي هاي علمي و مهارت هاي تخصصي در پروازهاي تاكتيكي عملياتي ايشان به گونه اي بود كه در مدت كوتاهي تا سطح ليدر دومي ارتقاء يافت و با 10 مورد تشويق و جديت در انجام وظيفه و ارائه طرح هاي كاربردي در راستاي پايين آوردن سوانح پروازي، جاي خود را در رديف بهترين و نام آورترين خلبانان نيروي هوايي باز كرد و بدين ترتيب بار ديگر در سال 1353 جهت گذراندن دوره كارشناسي تفسير عكس هاي هوايي، مديريت اطلاعات و عمليات هوايي به كشور آمريكا اعزام شد. پس از طي اين دوره و بازگشت از آمريكا ابتدا در پايگاه ششم شكاري و پس از آن در پايگاه دوم شكاري ضمن پروازهاي عمليات تاكتيكي و معلم خلباني، مسئوليت شعبه اطلاعات و عمليات فرماندهي گروه يكم گردان 23 شكاري و افسر ناظر اجراي طرح هاي عملياتي معاونت طرح و برنامه نيروي هوايي را به عهده گرفت. شهيد اقبالي در سال 1354 ازدواج كرد.
ثمره اين ازدواج فرزند پسري است به نام سيدافشين كه امروز يكي از پزشكان حاذق كشور و از افتخارات ايران اسلامي است امير سرلشكر خلبان شهيد اقبالي عاشق پرواز بود و به رغم مسئوليت هاي مهمي كه برعهده داشت هرگز از فعاليت هاي پروازي دور نشد. جرأت و جسارت در پروازهاي عملياتي، دارا بودن تكنيك در كنار تاكتيك به همراه مهار تهاي فني، علمي و تخصصي از وي استاد خلبان ماهر و برجست هاي ساخت، به طوري كه انتقال مهارت هاي پروازي به ده ها جوان مستعد و تحت آموزش خلباني را به عهده گرفت. تعداد زيادي از اين خلبانان تا رده هاي عملياتي و فرماندهي ارشد نيروي هوايي راه يافتند و موجب افتخار و سربلندي ميهن اسلامي مان شدند.
تني چند از غيورمردان نيز در همان آغازين ماه هاي جنگ تحميلي و به ويژه در عمليات غرورآفرين 140 فرونديِ آغازين روز جنگ، كه به عمليات «140» اشتهار يافت، مشاركت ورزيدند و شهيد اقبالي خود ليدري يك گروه پرواز چهارفروندي را بر عهده داشت. اين عزيزان با جرأت و جسارت وصف ناپذيري در رويارويي با دشمن متجاوز، افتخار آفريدند و با بمباران نقاط از پيش تعيين شده ضربات مهلكي بر پيكر دشمن متجاوز وارد ساختند. از ميان اين قهرمانان نام آور مي توان از زنده ياد سرتيپ خلبان محمد دانشپور به همراه امير سرتيپ خلبان سيد اسماعيل موسوي و عزيزاني همچون يدالله جوادپور، بهروز سليماني و در نهايت شهداي سرفرازي مانند سرلشكر خلبان مصطفي اردستاني و سرلشكر خلبان عباس بابايي نام برد.
شهيد اقبالي در عنفوان جواني به عنوان خلبان شكاري بمب افكن داوطلب ميدان رزم شد و از جمله خلباناني بود كه در مدت كوتاه عمر پربارش به ميزان 50 ساعت پرواز جنگي را در كارنامه فعاليت هاي يك ماهه جنگ از آن خود ساخت. شهيد اقبالي در زمان مسئوليتش، در پايگاه هاي بوشهر، دزفول، تبريز و ستاد نيروي هوايي تهران سرپرست و صاحب پست هاي استراتژيكي همچون معلم خلباني، رياست شعبه اطلاعات و عمليات فرماندهي گردان 23 شكاري و افسر ناظر اجراي طرح هاي عملياتي معاونت طرح و برنامه نهاجا بود.
امير سرلشكر خلبان شهيد سيدعلي اقبالي با وجود آنكه پس از پيروزي انقلاب اسلامی مدت كوتاهي از نيروي هوايي دور شد اما با آغاز جنگ، داوطلبانه و به خواست خود به نيروي هوايي بازگشت و با انجام پروازهاي شناسايي و آموزشي فعاليت هاي خود را آغاز نمود.
پايگاه دوم شكاري با داشتن انواع هواپيماهاي جنگنده شكاري اف 5 خلبانان مجرب، شجاع و كارآزموده يكي از پايگاه هاي درگير و مؤثر در طول هشت سال دفاع مقدس بود. اين پايگاه از نظر سازماني داراي 84 فروند هواپيماهاي جنگنده اف 5 بوده كه در روز آغاز جنگ در انجام عمليات 140 فروندي، از ميان اين تعداد هواپيما، 68 فروند آن با كار شبان هروزي يكصد تن از كاركنان فني تحت امر فرمانده گردان 21 نگهداري متمركز در دسته هاي 2، 3 و 4 فروندي آماده انجام عمليات و بمباران نقاط از پيش تعيين شده در «طرح نبرد البرز» شدند.
سرلشكر خلبان علي اقبالي با وجود اينكه جوانترين معلم خلبان شكاري در آن سا لها محسوب مي شد در عمليات 140 در قالب ليدر دسته پروازي 4 فروندي از پايگاه دوم شكاري تبريز برخاست. او و همپروازان تحت امرش پس از بمباران پايگاه هوايي موصل همگي سالم به پايگاه خويش بازگشتند.
همزمان با انجام اين عمليات از ساير پايگاه هاي نيروي هوايي نيزاز جمله «پايگاه هاي سوم، ششم، چهارم، يكم شكاري »، هر پايگاه متناسب با ظرفيت هاي پايگاهي خود در مجموع به استعداد 200 فروند هواپيما آماده انجام عمليات گرديد كه تعداد 140 فروند آنان با عبور از مرزهاي بين المللي و بمباران نقاط از پيش تعيين شده عملاً پاسخ دندان شكني به ياوه گويي هاي صدام در سوداي خام «فتح سه روزه تهران » دادند.
عمليات 140 كه در نوع خود يكي از گسترده ترين و موفق ترين و هماهنگ ترين عمليات ها در طول تاريخ نبردهاي هوايي معاصر خوانده شده است با شجاعت وصف ناپذير خلبانان غيور نيروي هوايي اولين پاسخ مناسب به دشمن متجاوز بود كه همين امر باعث وحشت و هراس مستشاران، كارشناسان و تحلي لگران خارجي شد، همان مستشاراني كه به هنگام خروج از ايران با لبخند تمسخرآميزي چنين ابراز مي داشتند كه به زودي همديگر را خواهيم ديد.
در كتاب تاريخ نبردهاي هوايي دفاع مقدس نوشته سرتيپ دوم خلبان عليرضا نمكي، فهرست قهرماناني كه در چند روزه آغازين جنگ در پايگاه دوم شكاري )تبريز( در وارد كردن فشار بر دشمن بعثي تا مرحلة زمين گير شدنش اهتمام ورزيده اند نام سرلشكر خلبان شهيد سيدعلي اقبالي دوگاهه با نام پروازي «اسكار الِ » چند بار تكرار شده است.
امير سرلشكر خلبان سيدعلي اقبالي سرانجام در آخرين پروازش در يكم آبان ماه 1359 زماني كه ليدريِ يك دسته دو فروندي هواپيماي «اف5 » را به عهده داشت، در يك مأموريت برون مرزي با هدف بمباران يكي از سايت هاي راداري موصل به همراه همرزم خلبانش «ستوان خلبان شفيع حسينپور » از زمين برخاست. پس از رسيدن به منطقه و عدم مشاهده هدف، بلافاصله هدف ثانويه را كه «پادگان العقره » در حوالي پايگاه هوايي كركوك عراق و در نزديكي مرز مشترك تركيه، عراق و ايران بود و به دره عروسك ها شهرت داشت تغيير مسير داد و درست در ساعت تعيين شده، روي هدف ظاهر شد.
پادگان العقره در آتش و دود بمب هاي رها شده مي سوخت و سيدعلي به همراه همرزم خلبانش «شفيع حسينپور » خوشحال و سربلند، آسمان عراق را ترك مي كردند... اما در آخرين لحظات انگار دست سرنوشت حديث ديگري را براي خلبان سي و يك ساله و محبوب ما رقم زد: بمب هاي رها نشده اي هنوز در مخزن هواپيما بود و هدف ديگري در انتظار: رادار...
راداري استراتژيك، كه بارها اميد همرزمانش را به يأس تبديل كرده بود و پرنده هاي آهني نشان را نشانه رفته بود و او بايد انتقام مي گرفت. سيدعلي مي دانست كه چشم اميد افشين كوچكش و افشين هاي بزرگ و كوچك ديگري در دل خاك ميهنش به آ نهاست.
در آخرين ثانيه هاي باقي مانده از فرصتش كه آخرين لحظات ناب زندگي اش نيز بود، مهم ترين انتخابش را كرد، انتخابي براي هميشه... و بار ديگر به سوی هدف پيش رفت. با بمباران موفق و متهورانه عظيم راداري دشمن، پرنده آهنينش به شدت مورد اصابت موشك قرار گرفت و با برقراري تماس راديويي با همرزم خلبانش گفت: «شفيع، مرا زدند. » ستوان خلبان شفيع حسينپور كه تا آن لحظه به خوبي او را در انجام عمليات ياري داده بود به شدت متأثر شد و گفت: «گمت كرده ام، كجايي ». سيدعلي ابتدا جواب داد: «پنج كيلومتري شرق موصل » و سپس در حالي كه صدايش با امواج درهم آميخته بود و به سختي شنيده مي شد فرياد زد:
«هواپيما را ترك مي كنم... » و صدا براي هميشه قطع شد.
خلبان جوان، اين پرند ه زخمي را به زحمت به 30 كيلومتري شرق موصل نزديكي مرز ايران رساند. سرانجام هواپيما سرنگون شد و او با كمك چتر نجات از هواپيمايش «ايجكت » كرد و به اسارت دشمن بعثي در آمد. بنا بر آخرين اطلاعات، در ادامه، توسط عناصر مزدور رژيم بعث عراق، به فجيع ترين و بي رحمانه ترين وضعي به شهادت رسيد. بعدها جنايتكاران بعثي مد تهاي مديد در تلاشي بي شرمانه، براي سرپوش گذاشتن بر اين جنايت هولناك، به دور از تأسي به قوانين بين المللي جنگ، بيست و دو سال سكوت كردند. تا اينكه در خرداد سال 1370 برابر گزار شهاي موجود عملياتي و اطلاعاتي و نامة ارسالي كميته بين المللي صليب سرخ جهاني مبني بر شهادت ايشان و اظهارات ديگر اسراي آزادشده و خلبانان اسير عراقي شهادت خلبان اقبالي محرز شد.
در سال 1381 پيكر مطهرش كه غريبانه در گورستان محافظيه نينوا در جوار جدب زرگوارش حضرتا باعبدالله الحسين)ع( و بخش ديگري از آن در «قبرستان زبير » شهر موصل به خاك سپرده شده بود با پيگيري كميته جستجوي اسرا و مفقودين و پيگير يهاي كميته بين المللي صليب سرخ جهاني به همراه تني چند از ديگر خلبانان شهيد نيروي هوايي، پس از گذشت بيست و دو سال دوري از وطن در ميان حزن و اندوه ياران و همرزمان، به ميهن اسلامي بازگشت و بر دوش امت حق شناس و وفادار ايران اسلامي به شكلي بسيار زيبا و تاريخي در ميدان صبح گاه ستاد نيروي هوايي تشييع و در بهشت زهرا)س( تهران در كنار ساير هم رزمان شهيدش آرام گرفت. روحش شاد و راهش پررهرو باد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 121