خاطره شهید رضوی از همرزم شهیدش

شهید سید محمد تقی رضوی مبرقع، در زمان حیاتش درباره اعتقاد قلبی که یکی از همرزمانش به شهادتش داشت برای دوستان خود تعریف کرده است که در ادامه میخوانیم:
اعتقاد قلبی؛
این شهید تعریف کرده است: برادر
ساجدى (فرمانده قرارگاه نجف) گر چه گذرنامه و بلیط هواپیما در دست داشت و قرار بود
در ساعت مشخصى به حج پرواز کند، ولى بدلیل اینکه موقعیت عملیاتى و نظامى منطقه اجازه
رفتن به ایشان نمىداد
تا آخرین لحظات منتظر ماند و سرانجام هم در همان آخرین لحظات، بدلیل اینکه از طرف مسئولین
اجازه رفتن به ایشان داده نشد سفرش را منتفى کرد و از همانجا به محل خدمتش اعزام شد.
ایشان در همان شب به من گفت: "این اعتقاد من بود که مرا از پاى پلکان هواپیما
به منطقه جنگى و سر کارم برگرداند" و این نشانه اعتقاد قلبى و عمیق ایشان به دستورات
فرماندهى است.
برادر ساجدى در آخرین سفرى که به قم داشت به زیارت حضرت معصومه (س) مشرف شد و من احساس
مىکنم که ایشان در
همان سفر، جواب اصلى و قطعى شهادت را گرفت چرا که هنوز ده روز از اعزامش به منطقه نمىگذشت
که خبر شهادتش را شنیدم.