مادر شهید «ژوزف شاهینیان» گفت: پسرم بعد از گذراندن دوران آموزشی وارد مناطق عملیاتی شد. طبق گفته دوستانش، او در جبهه ترکش می‌خورد و برای اینکه دارو در منطقه عملیاتی کم بود، درخواست می‌کند که بدون بی‌حسی او را عمل کنند.

همسرم هر هفته به حرم امام خمینی (ره) می‌رفت/ روحیه ژوزف در جبهه ورزشکاری بود

در آستانه آغاز سال جدید میلادی، به منزل مادر شهید «ژوزف شاهینیان» رفتیم. مادر، خواهر و داماد این خانواده با روی باز به استقبال ما آمدند. خانه آماده برگزاری جشن سال نو بود. برادر کوچک شهید که معلولیت نیز داشت، در گوشه خانه نشسته و جدول حل می‌کند. مادر شهید نگاهش را از پسرش می‌دزدد و می‌گوید: بیش از اینکه غصه ژوزف را بخورم، نگران «ژریک» هستم. تا زمانی که ژوزف زنده بود تمام کار‌های ژریک را انجام می‌داد. او معلول است، اما هوش خوبی دارد. مدرسه نرفته و با کمک خواهران و برادرانش سواد آموخته است، اما امروز به خوبی جدول حل می‌کند و دوست دارد که در کنکور شرکت کند.»


اگر ژوزف زنده بود حتما یک ورزشکار حرفه‌ای می‌شد

نگاهم بار دیگر به سمت برادر شهید رفت که سرش را پایین انداخته و با دقت جدول حل می‌کرد. موهایش سفید شده بود، اما آرامش عجیبی در چهره‌اش داشت. برای اینکه جو را به سمت شهید ژوزف ببریم، از مادر شهید در مورد کودکی ژورف پرسیدیم. وی گفت: «ژوزف علاقه ویژه‌ای به فوتبال داشت. او در باشگاه بازی می‌کرد و در مسابقات مختلف شرکت کرده بود. در مناسبت‌های مهم همچون مراسم‌های مذهبی و ۲۲ بهمن بازی کرده بود و تصاویرش در مطبوعات به چاپ رسیده است. اگر ژوزف زنده بود حتما یک ورزشکار حرفه‌ای می‌شد. او در خانه هم با خواهر و برادرانش فوتبال بازی می‌کرد. ژوزف مهربان بود. وقتی می دید که برادرش نمی‌تواند روی پایش بایستد و بازی کند. فوتبال را نشسته با او بازی می‌کرد. پسرم وقتى دیپلم گرفت، در کنکور سراسری شرکت کرد، اما قبول نشد، از این رو تصمیم گرفت به جبهه برود. با پدرش مشورت کرد تا از او اجازه بگیرد. پدرش به تصمیم او احترام گذاشت. وقتی که نوبت اعزامش شد، لباس گرفت و به خانه آمد. لباس به تنش بزرگ بود. خودش نخ و سوزن آورد و لباس را اندازه خودش دوخت. روزی که می‌خواست اعزام شود، ما خواب بودیم. دلش نیامد که ما را بیدار کند و با دیدنش ناراحت شویم.»

همسرم هر هفته به حرم امام خمینی (ره) می‌رفت/ روحیه ژوزف در جبهه ورزشکاری بود

او همچون دیگر مادران شهدا با پشتکار و محکم می‌گوید: «ژوزف بسیار با پشتکار بود. به خاطر ندارم که از کاری سر باز زده باشد. حتی وقتی سرباز بود، یک روز هم از خدمت فرار نکرد. او حتی در مناطق عملیاتی هم، روحیه ورزشکاری داشت. ژوزف بعد از گذراندن دوران آموزشی وارد مناطق عملیاتی شد. طبق گفته دوستانش، او در جبهه ترکش خورده و برای اینکه دارو در منطقه عملیاتی کم بود، می‌خواهد که بدون بی‌حسی او را عمل کنند.»

پسرم ناهاراک شد

مادر شهید در میان صحبت‌هایش چندین مرتبه پسرش را «ناهاراک» نامید. پس از اینکه کنجکاوی ما را دید، بیان کرد که ما در زبانمان به شهید می‌گوییم ناهاراک. پسرم مردانه تا آخرین گلوله‌اش مقاومت کرد و ناهاراک شد. مادر شهید در حالی که لبخند بر لب داشت، ادامه داد: «رهبر معظم انقلاب در زمان حیات همسرم به منزل ما آمدند. روز بسیار خوبی بود. خاطرات آن روز را به خوبی در خاطر دارم. در ابتدای این دیدار رهبر عکس ژوزف را طلبیدند و مشغول تماشای عکس‌هایش شدند.»

خواهر شهید در تکمیل سخنان مادرش می‌گوید: «مادرم خواب شهادت برادرم را دیده بود. در خواب فردی قصد داشت که به زور وارد خانه شود. مادرم مقاومت می‌کرد. در آخر آن فرد با چوب بلند، چراغ خانه را شکست. چند روز بعد خبر شهادت ژوزف را آوردند. البته برادرم خودش را برای شهادت آماده کرده بود و می‌گفت که من سرباز امام خمینی هستم.»

همسرم هر هفته به حرم امام خمینی (ره) می‌رفت/ روحیه ژوزف در جبهه ورزشکاری بود

مادر شهید خاطرنشان کرد: «شهادت قسمت پسرم بود، زیرا پدرهمسرم قبل از پیروزی انقلاب از ما خواسته بود تا به ارمنستان برویم. در خواب دیدم که در بن بستی قرار گرفته‌ام که آسمان و مقابلم میله‌هایی قرار دارد و من زندانی شده‌ام. فردای آن روز اعلام کردم که من به ارمنستان نمی‌آیم. ما ماندیم تا اینکه سال‌ها بعد پسرم در ایستگاه حسینیه اهواز به شهادت رسید. پس از این زمان، متوجه حکمت آن خواب شدم.» او درباره خبر شهادت عنوان کرد: «در حیاط خانه با دخترم صحبت می‌کردم که از پشت در شنیدم فردی به دنبال منزل شهید ژوزف شاهینیان می‌گشت. با شنیدن این حرف، از هوش رفتم.»

وی در پایان سخنانش گفت: «همسرم یک مجسمه ساز حرفه‌ای بود. مجسمه‌های سابق دور میدان امام حسین (ع) را همسرم ساخته بود. او به سختی کار می‌کرد تا پنج فرزندمان در آرامش بزرگ شوند. همسرم بیش از آنکه به مزار ژوزف برود به مرقد امام خمینی (ره) می‌رفت. او در مصاحبه‌ای که پیش از مرگش ضبط شده، گفته است: «به عنوان یکی از اقلیت‌های دینی مقیم جمهوری اسلامی ایران بر وفاداری به امام وانقلاب عزیز پایدار هستم. شاید برایتان جالب توجه باشد که بگویم هر هفته به اتفاق یکی از دوستان به حرم مطهر امام خمینی (ره) می‌روم و در آنجا همه دلتنگی‌هایم را با ایشان در میان می‌گذارم و سخن آخر اینکه از این طریق سلام ما را به مقام معظم رهبری و ملت شریف اعلام کنید و بگویید که از ایشان سپاسگزاریم.»

منبع: خبرگزاری دفاع مقدس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده