«شهید اسماعیل دوستان» قائم مقام گردان امیرالمومنین در عملیات کربلای 5
چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۴۹
شهید اسماعیل دوستان بیست و یکم دی ماه 1365 در شلمچه در اثر اصابت ترکش در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.
نوید شاهد: شهید اسماعيل دوستان، اولين فرزند زوج غريبعلى و اشرف لطفى به تاريخ 1 خرداد 1337 در شهرستان مراغه در روز عيد قربان به دنيا آمد. به همين دليل بر او نام اسماعيل نهادند. پدرش كشاورز بود و خانواده از موقعيت اقتصادى خوبى برخوردار نبود. به گفته پدرش: قبل از تولد اسماعيل از وضعيت اقتصادى بدى برخوردار بوديم. من براى امرار معاش تن به هر كارى مىدادم مثل بريدن چوب، رساندن نفت، كار در ساختمانها و باغها و... در اين زمان ما در خانه پدر زنم بوديم و بعدها در محله قرخاياق سكنى گزيديم.
اسماعيل غالباً در كنار پدرش بود در كارهايى
نظير چيدن علف، جمعآورى چوب... به او يارى مىرساند. روزى اسماعيل در باغى كه پدر
كار مىكرد به خواب رفت. مارى به او نزديك شد و بر سينه او خوابيد و پس از آمدن
پدر مار به آرامى از آنجا دور شد.
اسماعيل در دوران كودكي نماز مي خواند و در ماه رمضان روزه مي گرفت و با
شوق بسيار در مساجد حضور مي يافت . و در مراسم مذهبي شركت مي كرد .
خانواده پس از او صاحب دو پسر ديگر به نامهاي محسن و حسين شد كه وي با آنها
رابطه بسيار صميمانه اي داشت و آنها را در مسائل مذهبي هدايت مي كرد .
اسماعيل كه برادر بزرگتر بود براي ايجاد انگيزه در برادرانش به آنها پول مي داد تا به مسجد بروند . او مقاطع دبستان و راهنمايي را با موفقيت به پايان برد . اگرچه در خانواده كسي سواد نداشت با وجود اين به خوبي از عهده تكاليفش برمي آمد و تا كارش را تمام نمي كرد ، نمي خوابيد .
اسماعيل دوران متوسطه را در رشته اقتصاد در دبيرستان اوحدي مراغه اي گذراند و موفق به اخذ ديپلم شد .
اسماعيل كه برادر بزرگتر بود براي ايجاد انگيزه در برادرانش به آنها پول مي داد تا به مسجد بروند . او مقاطع دبستان و راهنمايي را با موفقيت به پايان برد . اگرچه در خانواده كسي سواد نداشت با وجود اين به خوبي از عهده تكاليفش برمي آمد و تا كارش را تمام نمي كرد ، نمي خوابيد .
اسماعيل دوران متوسطه را در رشته اقتصاد در دبيرستان اوحدي مراغه اي گذراند و موفق به اخذ ديپلم شد .
با آغاز انقلاب ، اسماعيل به اتفاق دوستانش در جلسات سخنراني حجت الاسلام شرقي ، امام جمعه فعلي مراغه شركت مي كرد .
با وجود اين پس از آشنايي با حاج رحيم قنبرپور متحول شد و بيش از پيش نسبت
به رعايت شعائر مذهبي حساسيت نشان مي داد . در دعاي ندبه و كلاسهاي
آموزشي قرآن كه در مسجد چهل پا در مراغه برگزار مي شد شركت مي كرد .
روزي كه اداره شهرباني مراغه به تصرف مردم درآمد ، اسماعيل فهرست اسامي هفتاد نفر را پيدا كرد كه اسم خود او در آن فهرست بود . پس از مدتي انجمن اسلامي الهادي را تشكيل داد . كار اين انجمن برگزاري كلاسهاي عقيدتي و نظامي بود . اين انجمن در محله چهل پا در مسجد حاج فتحعلي تشكيل مي شد .
روزي كه اداره شهرباني مراغه به تصرف مردم درآمد ، اسماعيل فهرست اسامي هفتاد نفر را پيدا كرد كه اسم خود او در آن فهرست بود . پس از مدتي انجمن اسلامي الهادي را تشكيل داد . كار اين انجمن برگزاري كلاسهاي عقيدتي و نظامي بود . اين انجمن در محله چهل پا در مسجد حاج فتحعلي تشكيل مي شد .
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، اسماعيل به سپاه پيوست و دوره سربازي خود را
در پادگان امام رضا (ع) طي كرد . پس از پايان خدمت سربازي در حالي كه
همچنان با سپاه همكاري داشت ، به عنوان معلم در آموزش و پرورش مشغول كار شد
و در دورترين روستاها به تدريس بينش اسلامي مي پرداخت . همسرش مي گويد : «
زماني كه در آموزش و پرورش بود دورترين ده را انتخاب مي كرد تا محرومين
را نجات دهد . »اسماعيل ، يك بار به بوكان اعزام شد و در آنجا زخمي شد و
از طريق اروميه ، تبريز به مراغه انتقال يافت . او به پيشنهاد حاج رحيم
قنبرپور - از دوستان نزديكش - با خانم طاهره نسبت قندي ,ازدواج كرد .
مراسم عقد در كمال سادگي برگزار شد و زوج جوان در خانه اجاره اي مسكن
گزيدند .
اسماعيل در سال 1360 و 1362 صاحب دو فرزند پسر به نامهاي
هادي و مهدي شد . با آغاز جنگ عراق عليه ايران ، راهي جبهه هاي جنگ شد .
رئيس آموزش و پرورش مراغه مي گويد :
هر كاري كردم نتوانستم نگهش دارم . اتاقي برايش در نظر گرفته بوديم ، نپذيرفت . گفت : اين اتاقهاي مجلل نمي تواند مرا از رفتن به جبهه بازدارد .
هر كاري كردم نتوانستم نگهش دارم . اتاقي برايش در نظر گرفته بوديم ، نپذيرفت . گفت : اين اتاقهاي مجلل نمي تواند مرا از رفتن به جبهه بازدارد .
پس از مدتي ، محسن - برادر
كوچكتر و فرزند دوم خانواده - هم راهي جبهه شد . اسماعيل ابتدا در پشت
جبهه مسئول ستاد پشتيباني جنگ بود و هداياي مردم را به جبهه انتقال مي داد
. در اين ايام به شركت در تشييع جنازه شهدا بسيار حساس بود و در هر
شرايطي در مراسم حضور مي يافت . به گفته يكي از همسنگرانش : « زماني كه به
جبهه اعزام مي شديم راه را طوري انتخاب مي كرد تا بتوانيم از مجروحان
جنگي عيادت كنيم . وي در جبهه هم نمازش را اول وقت مي خواند . »
بعد از
مدتی به گردانهای رزمی پیوست وبه خط اول جبهه رفت.ابتدا در گردان سلمان
خدمت مي كرد و بعد به گردان حبيب بن مظاهر رفت و فرمانده گروهان شد . در
عمليات يا مهدي (عج) از طريق بي سيم به نيروهاي تحت امرش روحيه مي داد و
آنها را به خواندن نماز و دعاي توسل تشويق مي كرد . بعد از شهادت حميد
پركار - كه از دوستان نزديك اسماعيل بود - تعدادي از بسيجيان قصد داشتند در
تشييع جنازه او شركت كنند . ولي وي آنها را از رفتن بازداشت و گفت : «
روح شهيد از اينكه اينجا بمانيد و راهش را ادامه دهيد و گردان را حفظ كنيد
بيشتر خوشحال مي شود . »
اسماعيل در عمليات والفجر 8 نيز شركت داشت و در سمت فرماندهي گردان سلمان در فاو در سخت ترين محور عمل مي كرد . برای او سمت وپست ومقام مطرح نبود.
اسماعيل در عمليات والفجر 8 نيز شركت داشت و در سمت فرماندهي گردان سلمان در فاو در سخت ترين محور عمل مي كرد . برای او سمت وپست ومقام مطرح نبود.
اسماعيل بعد از آن در عمليات كربلاي 5 در
شلمچه قائم مقام گردان اميرالمؤمنين شد . او و نيروهاي تحت امرش در محوري
كه پيشروي مي كردند به ميدان مين و موانع سيم خاردار برخوردند ؛ در حالي
كه دوشكاهاي دشمن نيز از مقابل به شدت آنها را زير آتش گرفته بود . در
همين هنگام اسماعيل مورد اصابت تير دوشكاي دشمن قرار گرفت . با اين حال به
فرمانده گروهان گفت : « شما به سوي دوشكاهاي دشمن حركت كنيد و به من كاري
نداشته باشيد . » بدين ترتيب ، سردار اسماعيل دوستان در عمليات كربلاي 5
در اثر اصابت تير دوشكا به ناحيه كمر و تركش به صورت ، در شلمچه به تاريخ
21 دي 1365 به شهادت رسيد . آرامگاه او در گلشن زهرا در شهرستان مراغه
واقع است .
نظر شما