«بچههای مرد»؛ شرح زندگی مردان سیزده ساله این سرزمین
در این مجموعه مفهوم همدلی، همراهی، ایمان، فداکاری، ابتکار،
مهربانی، صبر و امید از قهرمانهایی واقعی، به خوبی در عمق داستان جای گرفته است؛
این مفاهیم همانند گوهری سنگین در اعماق اقیانوس، برای درخشندگی تلاشی صبورانه، به
باور مینشینند.
کتاب 64 صفحهای «بچههای مرد»، در سال 94 از سوی انتشارات پیام
آزادگان، با شمارگان هزار نسخه در قطع پالتویی، به چاپ رسیده است. تصویرگری زیبای
این کتاب برعهده نسرین اسماعیلی بوده است.
گزیدهای از کتاب، درباره اسرای کم سن و سال را میخوانید:
فقط سیزده سال داشت. هنوز خیلی مانده بود قد و هکیلی به هم بزند. حتی آثار ریش و سبیل تُنُگ نوجوانی هم روی صورتش نبود. چمباتمه نشست گوشهی آسایشگاه و پتوها را جوری روی هم چید که خودش کمتر توی چشم باشد. ده، بیست تا از اسرای کم سن و سال آسایشگاههای دیگر را هم آورده بودند اینجا. به زودی سر و کلّه خبرنگارها پیدا میشد. سرهنگ محمودی دستپاچه رسید. خیلی نگران بود. چشمش که به مهدی میافتاد حالش بدتر میشد...