مجموعه «درهای همیشه باز»؛ هفده خاطره از اسرای ایرانی در عراق
.
در این مجموعه هفده خاطره از اسرای ایرانی در عراق گرد آمده است. هر خاطره، داستان شفا یافتن و بهبودی بیماریهای صعب العلاج و بدون درمانی است که برای آزادگان در دوران اسارت اتفاق افتاده است.
بخش کوتاهی از یکی از خاطرات را میخوانیم:
از سال ۶۳ در اسارتگاه موصل شمارة «۴» به بيماري كليه گرفتار شد. او بسيار محجوب و خوشرو بود. درد ميكشيد و تحمل ميكرد. بچهها هم دوستش داشتند. چهرهاش كه سرخ ميشد، نشانة شدت دردش بود.
درد كه ميكشيد در آسايشگاه «۶» دوستان زيادي دورش جمع ميشدند تا كمكش كنند. چهار سال بيمارياش اين گونه به درازا كشيد.
روزهاي اول از سوزش ادرار شروع شد. به روي خود نياورد. وقتي شديدتر شد، سراغ عيسي نظري رفت. او مسئول بهداري اردوگاه بود. بهداري اتاقي متروك بود، با دو ـ سه تخت و كمترين امكانات پزشكي و دارويي. پزشكان عراقي به غريب رضا قرصهاي آرامبخش و خواب آور ميدادند؛ اما هيچ فايدهاي نداشت. آنتي بيوتيكها هم بر ضعف او ميافزودند.
«دردم روز به روز شديدتر ميشد. وقتي تيم صليبسرخ آمد، نوبت گرفتم و به پزشكشان مراجعه كردم. او سفارش كرد كه مرا به بيمارستان شهر موصل بفرستند.
قطع و نوع جلد کتاب، رقعی (شومیز) است. این کتاب در 112 صفحه با تیراژ سه هزار نسخه به چاپ رسید.