زندگی نامه فرمانده گردان مهندسی 63 حمزه شهید احمد دادخواه تهرانی
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۲۶
شهید احمد دادخواه تهرانی فرمانده گردان مهندسی 63 حمزه استان اصفهان «اگر انسان تمام مسائلش را در رابطه با خدا بررسى نماید و مالکیت خدابرکل هستى و کل عالم وجود باورش آمده باشد؛ تمامى مشکلاتش حل مى شودو زندگى و آخرت برایش سهل و دلپذیر مى گردد».
نویدشاهد: شهید احمد دادخواه تهرانی، فرمانده گردان مهندسی 63 حمزه استان اصفهان
«اگر انسان تمام مسائلش را در رابطه با خدا بررسى نماید و مالکیت خدابرکل هستى و کل عالم وجود باورش آمده باشد؛ تمامى مشکلاتش حل مى شودو زندگى و آخرت برایش سهل و دلپذیر مى گردد» «از وصیت نامه شهید»
احمد دادخواه تهرانی در دومین روز از هفتمین ماه سال 1337 در خانوادهای کارگری، معتقد و پایبند به مکتب اسلام در شهرآبادان دیده به آفتاب زندگی باز کرد.
احمد دادخواه تهرانی در دومین روز از هفتمین ماه سال 1337 در خانوادهای کارگری، معتقد و پایبند به مکتب اسلام در شهرآبادان دیده به آفتاب زندگی باز کرد.
آموزش دورهی تحصیلات ابتدایی را در دبستان«سعدی» آبادان گذراند و پس از بازنشستگی پدر، خانوادهاش از آبادان به اصفهان مهاجرت کردند. احمد تحصیلات متوسطه را در دبیرستانهای حافظ، ابونعیم و صائب شهر اصفهان ادامه داد.
وی شاگردی کوشا و درس خوان بود و همواره در طول دوران تحصیل از شاگردان موفق دورهی خود به حساب میآمد.
دادخواه در سال 1356 موفق به گرفتن مدرک دیپلم شد، و پس از پایان تحصیلات متوسطه در کنکور شرکت کرد و در دانشگاه صنعتی اصفهان در رشتهی برق پذیرفته شد. شروع دومین سال تحصیل او در دانشگاه مصادف با اوج گیری مبارزات مردم برای براندازی رژیم شاهنشاهی بود. احمد نیز مانند دوستان و هموطنان در راهپیماییها و تظاهرات علیه رژیم پهلوی شرکت فعال داشت.
روزهای سرنوشت ساز از پی هم میگذاشتند تا برگی دیگر از تاریخ ایران را ورق بزنند. در 12 بهمن ماه سال 1357 با ورود امام خمینی(ره) به خاک میهن اسلامی، مردم امیدوارتر و با اراده محکمتر از پیش به مبارزات خود ادامه دادند.
در روز 15 بهمن ماه، حضرت امام خمینی (ره) دستور تشکیل دولت موقت را صادر فرمودند و مهندس بازرگان رابه نخست وزیری دولت موقت تعیین و مأمور تشکیل کابینه برای سامان بخشیدن به امور کشور کردند.
به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن ماه سال 1357 و با گذشت روزها و ماههای اول انقلاب احمد با مشاهدهی عملکرد دولت موقت و شیوه کار دولت نگران پیشرفت انقلاب اسلامی بود.
وی شاگردی کوشا و درس خوان بود و همواره در طول دوران تحصیل از شاگردان موفق دورهی خود به حساب میآمد.
دادخواه در سال 1356 موفق به گرفتن مدرک دیپلم شد، و پس از پایان تحصیلات متوسطه در کنکور شرکت کرد و در دانشگاه صنعتی اصفهان در رشتهی برق پذیرفته شد. شروع دومین سال تحصیل او در دانشگاه مصادف با اوج گیری مبارزات مردم برای براندازی رژیم شاهنشاهی بود. احمد نیز مانند دوستان و هموطنان در راهپیماییها و تظاهرات علیه رژیم پهلوی شرکت فعال داشت.
روزهای سرنوشت ساز از پی هم میگذاشتند تا برگی دیگر از تاریخ ایران را ورق بزنند. در 12 بهمن ماه سال 1357 با ورود امام خمینی(ره) به خاک میهن اسلامی، مردم امیدوارتر و با اراده محکمتر از پیش به مبارزات خود ادامه دادند.
در روز 15 بهمن ماه، حضرت امام خمینی (ره) دستور تشکیل دولت موقت را صادر فرمودند و مهندس بازرگان رابه نخست وزیری دولت موقت تعیین و مأمور تشکیل کابینه برای سامان بخشیدن به امور کشور کردند.
به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن ماه سال 1357 و با گذشت روزها و ماههای اول انقلاب احمد با مشاهدهی عملکرد دولت موقت و شیوه کار دولت نگران پیشرفت انقلاب اسلامی بود.
با فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی در روز بیست وهفتم خرداد ماه سال 1358 گویا احمد فضای گستردهای برای خدمت به محرومین و کمک به پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی یافته بود. بدین سبب وارد خدمت در نهاد مقدس جهادسازندگی شد و همدوش دیگر برادران به نقاط محروم برای خدمت رسانی اعزام گشت و در هیات هفت نفرهی واگذاری زمین، خدمات شایانی را به روستاییان فاقد زمین و مردم محروم انجام داد.
کمی پس از شروع جنگ تحمیلی و تجاوز مزدوران بعثی عراق به خاک میهن اسلامی در31 شهریورماه سال 1359 احمد با شتاب و مشتاقانه برای دفاع از جمهوری اسلامی و کشورش راهی جبهه گردیده و در کنار برادران جهاد سازندگی در جبهه به خدمت مشغول شد.
احمد در مرحله دوم عملیات بیت المقدس شرکت کرد وبه عنوان مسئول واحد مشترک مهندسی، رزمی سپاه، جهاد و ارتش در محور فارسیاب به رویارویی با متجاوزین پرداخت.
عملیات «بیتالمقدس» در شرایطی آغاز شد که مسئولیت پشتیبانی و مهندسی جنگ رسماً به جهاد سازندگی واگذار شده بود.
مسئولیت فعالیتهای مهندسی، رزمی قرارگاه فتح ازآب گرفتگی اهواز تا ایستگاه حسینیه برعهدهی برادران جهاد سازندگی اصفهان گذاشته شده بود. این قرارگاه با دو گردان پشتیبانی مهندسی جنگ جهاد سازندگی نجف آباد از سه تیپ نجف اشرف، کربلا و امام حسین(ع) پشتیبانی میکرد.
احمد در مرحله دوم عملیات بیت المقدس شرکت کرد وبه عنوان مسئول واحد مشترک مهندسی، رزمی سپاه، جهاد و ارتش در محور فارسیاب به رویارویی با متجاوزین پرداخت.
عملیات «بیتالمقدس» در شرایطی آغاز شد که مسئولیت پشتیبانی و مهندسی جنگ رسماً به جهاد سازندگی واگذار شده بود.
مسئولیت فعالیتهای مهندسی، رزمی قرارگاه فتح ازآب گرفتگی اهواز تا ایستگاه حسینیه برعهدهی برادران جهاد سازندگی اصفهان گذاشته شده بود. این قرارگاه با دو گردان پشتیبانی مهندسی جنگ جهاد سازندگی نجف آباد از سه تیپ نجف اشرف، کربلا و امام حسین(ع) پشتیبانی میکرد.
احمد با تلاش و کوشش خالصانه اش در انجام وظیفه خطیری که به عهده داشت و علی رغم ابعاد وسیع کار، نه تنها مشکلات پیش رو را هموار میساخت، بلکه دیگران را نیز در یاری رساندن به رزمندگان جبهه راسخ تر مینمود، هوش سرشار، ایمان و ارادهی قوی او همراه با چهرهی همیشه خندانش، خستگی شبانه روزی را ازتن همرزمانش در میآورد و عامل بودن احمد در کار و رزم به جای آمربودنش، در حالی که فرمانده بود، مشوق و محرکی برای برادران همکارش بود. احمد ساکت و خونگرم بود و به حرف و درد دل همه گوش میداد و با نیروهای ساده و تدارکاتی و تحت امر خود چنان صمیمی و مهربان رفتار میکرد که کسی متوجه نمیشد او فرمانده است.
دادخواه برای همهی دوستان و همرزمانش این نکته را به اثبات رسانده بودکه، سخت ترین وپیچیده ترین کارها را با نیروی اعتقاد به اسلام و با برنامه ریزی و مدیریت صحیح میتوان انجام داد.
روحیهی لطیف او در سرودن اشعار حماسی بر خاسته از احساسات پاک و قرائت حدیث و آیاتی از کلاما... مجید خستگی را از تن همسنگران او به در میکرد ارتباط احمد با بچههای مقر فرماندهی حالت مرید و مرادی داشت و همهی این صفات برجسته بودکه احمد را محبوب قلوب ساخته بود.
آزاد سازی خرمشهر از دستور کار مرحلهی دوم عملیات بیتالمقدس خارج شد و تصمیم گرفته شد که قرارگاه فتح و نصر از جادهی اهواز – خرمشهر به سمت مرز پیشروی کنند و قرارگاه قدس نیز مأموریت یافت تا به صورت محدود و برای تصرف سر پل – در جنوب کرخه اقدام و سپس آن را گسترش دهد.
نیروهای قرارگاه فتح در همان ساعات اولیه به جادهی مرزی رسیدند.
دادخواه برای همهی دوستان و همرزمانش این نکته را به اثبات رسانده بودکه، سخت ترین وپیچیده ترین کارها را با نیروی اعتقاد به اسلام و با برنامه ریزی و مدیریت صحیح میتوان انجام داد.
روحیهی لطیف او در سرودن اشعار حماسی بر خاسته از احساسات پاک و قرائت حدیث و آیاتی از کلاما... مجید خستگی را از تن همسنگران او به در میکرد ارتباط احمد با بچههای مقر فرماندهی حالت مرید و مرادی داشت و همهی این صفات برجسته بودکه احمد را محبوب قلوب ساخته بود.
آزاد سازی خرمشهر از دستور کار مرحلهی دوم عملیات بیتالمقدس خارج شد و تصمیم گرفته شد که قرارگاه فتح و نصر از جادهی اهواز – خرمشهر به سمت مرز پیشروی کنند و قرارگاه قدس نیز مأموریت یافت تا به صورت محدود و برای تصرف سر پل – در جنوب کرخه اقدام و سپس آن را گسترش دهد.
نیروهای قرارگاه فتح در همان ساعات اولیه به جادهی مرزی رسیدند.
یگانهای قرارگاه نصر نیز با اندکی تأخیر و زیر فشارهای دشمن بعثی به مرز رسیدند وبه قرارگاه فتح ملحق شدند. دشمن نیز با مشاهدهی پیشروی نیروهای ایران به طرف مرز، لشکرهای 5 و 6 خود را عقب کشاند و پا به فرار گذاشت.
صبحگاه روز هفدهم اردیبهشت ماه سال 1361 شب اول از مرحلهی دوم عملیات بیت المقدس هنگامی که طلوع خورشید همه جا را نور باران میکرد، احمد برای شناسایی وضعیت جدید دشمن و بازدید از خاکریزی که در کنار ایستگاه حسینیه توسط برادران راننده لودر و بلدوزر احداث شده بود در خط مقدم حضور پیدا کرد. فاصلهی احمد با دشمن بسیار بسیار نزدیک بود و دریک جاده قابل دسترسی، بقیهی تانکهای دشمن با وحشت تمام در حال فرار و عقب نشینی بودند و دیوانهوار به هر چیز و هرجا شلیک میکردند. آنها احمد را هدف شلیک تانکهای خود قرار دادند. تا ترس و وحشت خود را بپوشانند و با آتش تانکهای خود سینهی مقاومت ملتی بزرگ را که احمد نمونهای از آن بود خرد کنند و برای خود چتر ایمنی از ذلت و زبونی فراهم سازند. اما فرماندهی چون احمد کجا وترس وعقب نشینی کجا. این ایمان احمد و فرماندهان و سربازانی چون احمد بود که سراپای وجود رژیم بعثی را ترسانده و میلرزاند.
صبحگاه روز هفدهم اردیبهشت ماه سال 1361 شب اول از مرحلهی دوم عملیات بیت المقدس هنگامی که طلوع خورشید همه جا را نور باران میکرد، احمد برای شناسایی وضعیت جدید دشمن و بازدید از خاکریزی که در کنار ایستگاه حسینیه توسط برادران راننده لودر و بلدوزر احداث شده بود در خط مقدم حضور پیدا کرد. فاصلهی احمد با دشمن بسیار بسیار نزدیک بود و دریک جاده قابل دسترسی، بقیهی تانکهای دشمن با وحشت تمام در حال فرار و عقب نشینی بودند و دیوانهوار به هر چیز و هرجا شلیک میکردند. آنها احمد را هدف شلیک تانکهای خود قرار دادند. تا ترس و وحشت خود را بپوشانند و با آتش تانکهای خود سینهی مقاومت ملتی بزرگ را که احمد نمونهای از آن بود خرد کنند و برای خود چتر ایمنی از ذلت و زبونی فراهم سازند. اما فرماندهی چون احمد کجا وترس وعقب نشینی کجا. این ایمان احمد و فرماندهان و سربازانی چون احمد بود که سراپای وجود رژیم بعثی را ترسانده و میلرزاند.
احمد در میان شلیک تانکهای دشمن ناپدید شد. همه جا را آتش فرا گرفته بود و در آن میان سرخی خون احمد بود که روی آسمان را سرخ کرده بود. روح بلند پرواز او به دیار معشوق شتافت و احمد به فیض شهادت نایل آمد. و روز شهادت او با سیزدهم رجب و زاد روز مولایش امام علی (ع) مصادف شد تا برای همیشه نام و یاد او با ذکر مولایش همراه و یادگار بماند.
منبع :ره یافتگان جلد دوم
منبع :ره یافتگان جلد دوم
نظر شما