پایان مأموریت، پایان جنگ
سهشنبه, ۰۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۰۶
شهید نوروز ایمانینسب فرمانده گردان ادوات تیپ ۱۲ قائم سمنان بود که بعد از ۷۶ ماه و ۲۵ روز سابقه جبهه نهایتاً در آخرین لحظات پایانی جنگ در ۵ مردادماه سال ۶۷ در عملیات مرصاد به شهادت رسید.
نویدشاهد: شهید نوروز ایمانینسب فرمانده گردان ادوات تیپ ۱۲ قائم سمنان بود که بعد از ۷۶ ماه و ۲۵ روز سابقه جبهه نهایتاً در آخرین لحظات پایانی جنگ در ۵ مردادماه سال ۶۷ در عملیات مرصاد به شهادت رسید. نوروز در فرم اعزام به جبهه قسمت «تاریخ پایان مأموریت» جمله «پایان جنگ» را نوشت؛ گویی میدانست معبر شهادتش را در مرصاد خواهد یافت. این نوشتار روایتی است کوتاه از زندگی تا شهادتش.
فرم اعزام
شهید نوروز ایمانینسب ۱۶ مهر ۱۳۳۹، در سرخه به دنیا آمد. در مقطع راهنمایی مشغول به تحصیل بود که به پدرش پیشنهاد داد او را سر کاری بفرستد تا کمکخرج خانواده باشد. پس از پایان دوره سربازی، از اولین نفرات اعزامی به جبهه بود. به جز چند روزی که برای مرخصی میآمد یا برای درمان مجروحیتها، بقیه روزها و سالها را در جبهه سپری کرد. در فرم اعزام به جبهه قسمت «تاریخ پایان مأموریت» جمله «پایان جنگ» را نوشت.
آخرین معبر، مرصاد
پس از ازدواج، در سال ۱۳۶۱، خانوادهاش را هم با خود همراه کرد. مسئولیت دژبانی لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع)، مسئولیت قبضه، سپس واحد خمپاره، جانشینی ادوات لشکر ۱۷ و درنهایت فرماندهی گردان ادوات تیپ دوازده قائم آل محمد (عج) از وظایف مهم ایمانینسب بود. ایشان در عملیاتهای رمضان، خیبر، بدر، والفجر مقدماتی یک، ۴ و ۸، کربلای ۴ و ۵، نصر ۸، بیتالمقدس ۲ و مرصاد شرکت داشت. در والفجر هشت از ناحیه چشم و قبل از عملیات کربلای یک پایش مجروح شد. سرانجام همانطور که خواسته او بود همزمان با پایان جنگ در عملیات مرصاد با تیر مستقیم منافقین به پا، پشت گردن و قلب به شهادت رسید. گلزار شهدای سرخه محل تجدید عهد همرزمان با این شهید است.
ساختمان نیمهکاره
همرزمش میگوید: در طول چند سالی که در جبهه بودیم اصلاً آرزو و خواستهای از او نشنیدم. فقط در اواخر جنگ میگفت اگر بتواند ساختمان نیمهکارهاش را تمام کند، خوب است تا حداقل خانوادهاش سرپناهی داشته باشد. نوروز بر اجرای فرمان امام (ره) بسیار تأکید داشت. یکی، دو شب قبل از شهادت و حتی بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ خیلی در فکر بود و بیقرار. دائم میگفت: «دیگر نمیخواهم در این دنیا بمانم.» میگفتیم: «تو تازه خانهات را تمام کردهای!» در پاسخ ما میگفت: «مگه من آن را برای خودم ساختم؟»
قطعنامه ۵۹۸
تابستان سال ۱۳۶۷ بود. فرزند اولش مجید، سه سال داشت که فرزند دومش زهرا خانم به دنیا آمد. اگرچه از تولد فرزندش خوشحال بود، اما پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پیام امام (ره) در مورد نوشیدن جام زهر حال و هوایش را به هم ریخت. دیروقت بود که کسی از طرف سپاه درِ خانه آمده بود. وقتی رفت و برگشت شاد بود و سرحال. انگار روی زمین نبود و میخواست پرواز کند. خیلی زود ساکش را بست و زهرا را بوسید و عازم جبهه شد. مدت زیادی نگذشت که خبر شهادتش را آوردند.
منبع: روزنامه جوان
نظر شما