کارنامه درخشان نیروی زمینی ارتش در 7 روز اول جنگ
دوشنبه, ۰۸ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۵۰
بررسی شرایط خاصی که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و بویژه نیروی زمینی ارتش در آغازین روزهای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با آن روبرو بوده است، میتواند ما را به فهم عمیقتر و درک کاملتری از واقعیتهایی برساند.
نویدشاهد: بررسی شرایط خاصی که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و بویژه نیروی زمینی ارتش در آغازین روزهای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با آن روبرو بوده است، میتواند ما را به فهم عمیقتر و درک کاملتری از واقعیتهایی برساند که شالودۀ هشت سال از بحرانیترین و مهمترین برهههای تاریخ انقلاب اسلامی ایران را تشکیلمیدهند. گرچه در این باب کتب فراوان نگاشتهشده و مقالات متعدّدی به رشتۀ تحریر درآمدهاست، لیکن با بررسی جامعی از پیشینۀ مکتوب دفاع مقدّس و بویژه پس از مراجعه به پیشکسوتانی که روزگاری در کسوت سربازی انقلاب، فرماندهی یگانهای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی را برعهدهداشته و تاریخسازان و افتخارآفرینان این برهه از تاریخ انقلاب بودهاند، به وضوح درمییابیم که واقعیتهای بسیاری از این دوره یا ناگفته ماندهاند و یا کمتر به آنها پرداختهشده؛ واقعیتهایی که شرایط امروز و سرنوشت آیندۀ این مرز و بوم لاجرم با آنها گرهخوردهاست. در این مقاله تلاش شدهاست با محور قرار دادن نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در این برهه از تاریخ کشورمان تعمّق بیشتری بنماییم.
هجوم سراسری ارتشِ کاملاً آمادۀ عراق به میهن عزیزمان در شهریور ماه 1359 ه. ش. زمانی صورتگرفت که ارتش جمهوری اسلامی ایران در شرایط سخت و بدی قرار داشت. در آن زمان تنها نیروی نظامیِ سازمانیافته و با دانش نظامی بالا و تجهیزات مناسب که انتظارمیرفت بتواند از مردم و میهن دفاعکند، ارتش بود. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نهاد نوپایی بود که هنوز نمیشد روی آن حسابی باز کرد. مجموعۀ قوای انتظامی بویژه ژاندارمری که در مرزها مستقر بود نیز توان رزمی و تجهیزات مناسبی برای دفاع در برابر حملات سنگین دشمن نداشت.
ارتش که با فرمان هوشمندانه و تیزبینانۀ حضرت امام خمینی (ره) در 28 فروردین ماه 1358 از توطئۀ بدخواهان و کوتهفکران مبنی بر «انحلال» آن رسته بود، با از دست دادن تعداد زیادی ار فرماندهان ارشد خود در جریان تصفیۀ انقلابی ارتش، اخراج 40 هزار مستشار نظامی خارجی که عمدتاً آمریکایی بوده و در تمام امور نقش کلیدی داشتند، لغو قراردادهای خرید تجهیزات نظامی و ادوات مدرنِ جنگیِ در حال تحویل، تقلیل کارکنان پایور ثابت نظامی در ردههای مختلف به دلیل توقّف استخدام، کم شدن مدت خدمت وظیفۀ عمومی از دو سال به یک سال، انحلال پارهای از قسمتها و واحدهای نظامی، متوقّف شدن طرح احداث بعضی از پایگاههای نظامی و ... در حدّ قابل توجهی تضعیف شدهبود و با همۀ این احوال بشدّت درگیر در غائلۀ ضدانقلاب بود. نیروی زمینی ارتش که استعداد آن از حدود 285 هزار نفر به حدود 150 هزار نفر کاهش و قدرت عملیاتی آن به چهار لشگر با آمادگی رزمی پایین تقلیل یافتهبود، عملاً با دوسوم توان و استعداد خود در غائلۀ کردستان و آذربایجان غربی درگیربود. ضد انقلاب که از همان ابتدای پیروزی انقلاب با سوء استفاده از شرایط نابسامان و متزلزل موجود، با محاصره و حمله به پادگانهای نظامی و مراکز حسّاس شهرها در مناطق غرب و شمال غرب کشور و همچنین توطئهچینی در سیستانوبلوچستان و ترکمنصحرا، سودای تجزیۀ ایران اسلامی و در وهلۀ اوّل ایجاد کردستان مستقل را درسرمیپروراند، علیرغم حمایتهای خائنانه و برنامهریزیشدۀ دولت موقت و ابوالحسن بنیصدر، رئیس جمهور مخلوع، با شدت عمل و مقاومت قهرمانانۀ ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیروهای مردمیِ انقلاب که تحت لوای سپاه پاسدارن گردهم آمده بودند، مواجه شد. بیتردید بزرگترین نقش محوری را در غائلۀ کردستان شهید علی صیّاد شیرازی بر عهده داشتهاست. به نحوی که با ابلاغ حکم نمایندگی بنیصدر، رئیس جمهور وقت به ایشان در مسائل کردستان در مورّخۀ 2/2/1359 و آغاز عملیاتهای کوبندۀ رزمندگان اسلام علیه ضدانقلاب تا اواخر شهریور ماه همان سال و با رسیدن به سردشت و آزادسازی شهرهای عمدۀ کردستان، میرفت که بساط ضدانقلاب در کردستان برچیدهشود. متأسفانه کارشکنی از طرف لیبرالها و تلاش تعدادی از کوتهفکران و مشاوران نظامی بنیصدر و مخالفان رشد سپاه پاسداران موجب این گردید که در طی دو حکم به فاصلۀ کمتر از یک ماه شهید صیاد شیرازی از کار برکنار و عملاً فعالیتهای مشترک قرارگاههای تابعۀ آن تعطیلگردد.
در مقابل، ارتش عراق با شروع تبلیغات سرسامآوری به افزایش روحیۀ خصومت و ایجاد کینه در مردم و نظامیان خود نسبت به ایران اقدام کرد و با خرید تجهیزات مدرن نظامی، احداث پایگاههای جدید در مرز، احضار متولدین 1955 و 1956 به خدمت و فراخوانی نیروی ذخیرۀ ارتش، استعداد یگان های خود را فوقالعاده گسترشداد. صدام که تا روز 31 شهریورماه 1359، 636 مورد تجاوز زمینی، هوایی، بمباران، غارت احشام مرز نشینان و ... را در خاک میهن عزیزمان صورتدادهبود و در مورّخۀ بیستوششم همان ماه با لغو یک جانبۀ قرارداد مرزی وحسن همجواری 1975 الجزایر در مقابل دیدگان مجامع بینالمللی زمینه را برای آغاز جنگی تمامعیار علیه ایران اسلامی آمادهکردهبود، با حملۀ 31 شهریورماه جبههای به طول 1352 کیلومتر را از جنوب شرقی آبادان تا شمال قصر شیرین تشکیلداد و بیش از 14 هزار کیلومترمربع از خاک کشورمان را اشغالنمود.
در چنین وضعیتی که عراق 9 لشگر را وارد کارزار نمودهبود و عملاً از پشتیبانی 12 لشگر زرهی، مکانیزه، و پیاده و 30 تیپ پیادۀ مستقل برخوردار بود و به جرأت میتوان گفت هیچ نقصی از نظر تجهیزات و نیروی انسانی نداشت، مقایسۀ توان رزمی عراق با ارتش ایران نسبت برتریِ هشت به یک و طبق برخی برآوردها پانزده به یک ارتش عراق بر ارتش ایران را نشان میداد.
متأسفانه به رغم اینکه این حمله و آغاز درگیری بین ایران و عراق کاملاً قابل پیشبینی و تهدیدهای موجود کاملاً ملموس بود، لیکن تحلیلهای نادرست و سیاستهای خائنانۀ ابوالحسن بنیصدر، رئیس جمهور وقت ایران و اعوان و انصار وی در کابینۀ دولت موجبشدهبود که ایران به منظور دفع این تجاوز آمادگی لازم را نداشتهباشد.
عمدهترین یگانهای زمینی ارتش که از همان نخستین روز نبرد با ارتش عراق درگیر شدند، لشگر 92 زرهی خوزستان در منطقه جنوب و لشگر 81 زرهی کرمانشاه در منطقه غرب بودند. در این روز در تبادل آتش میان طرفین، توپخانۀ نیروی زمینی مستقر در آبادان، کارخانه تولید گاز فاو در عراق را بهآتشکشید. به علاوه مواضع دشمن در امتداد ساحل جنوبی اروندرود زیر آتش سنگین نیروهای خودی قرارگرفت.
بر خلاف انتظار ستاد کل فرماندهی ارتش عراق، یگانهای لشگر 92 زرهی با استعداد رزمی خود شجاعانه در مقابل نیروهای عراقی ایستادگینمودند و ارتش عراق مجبورشد نیروهای بیشتری را وارد خوزستان نماید. دشمن پس از تصرف خونین پاسگاه فکه در مقابل دفاع دلاورانۀ یک گروه رزمی از تی37 زرهی شیراز، به مواضع گروه رزمی37 مستقر در تپه ماهورهای فکه حملهمیکند که با آتش دقیق و مقاومت شدید دلاورمردان ارتش مواجهمیشود و مجبور به عقبنشینی میگردد. در همین روز گروههای رزمی ارتش جمهوری اسلامی ایران نظیر گروه 138 پیاده از لشگر 21 و یک گروه رزمی از تیپ 84 خرمآباد نیز به صفوف مدافعان ارتش اسلام میپیوندند.
در روز یکم مهر ماه، بر اساس تدبیر شهید سرلشگر ولیا... فلّاحی، جانشین ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، خوزستان به سه منطقۀ عملیاتی تقسیمگردید و قرارگاه هدایتکنندۀ عملیات در منطقۀ اهواز عملاً ترکیبی از شهید سرلشگر فلاحی، فرمانده لشگر 92 زرهی اهواز، شهید مصطفی چمران، فرمانده سپاه پاسداران و استاندار خوزستان تعیینگردید. توپخانههای نیروی زمینی ارتش در منطقۀ خرمشهر و آبادان، و توپخانۀ ساحلی نیروی دریایی در آبادان بشدّت و با تمام امکانات خود، تأسیسات اقتصادی بصره و فاو را زیر آتش خود قراردادند و ضایعات زیادی به تأسیسات عراق از فاو تا بصره واردکردند. و بدین ترتیب نبرد توپخانهها از همان آغاز جنگ به صورت یک عنصر بسیار مهم جلوهگر شد.
در روز دوم مهرماه، به دانشکدۀ افسری نیروی زمینی دستوردادهشد که با تشکیل گردانهای رزمی به خوزستان اعزامشوند. بدین ترتیب تعداد 731 نفر دانشجو، 41 افسر و 24 درجهدار در 3 گردان سازماندهی و به جنگافزارهای انفرادی، تیربار و آر.پی.جی-7 مجهز و آماده میشوند که در تاریخ 3/7/1359 از طریق هوا به اهواز اعزامشوند. در این روز در جبهۀ غرب، نبرد تیپ 1 زرهی لشگر 81 کرمانشاه در منطقۀ عمومی میمک بسیار چشمگیر بود. اگر چه حملۀ متقابل این تیپ به دشمن در نهایت به نتایج مطلوب ختمنگردید، لیکن موجبشد ارتش عراق نتیجهگیری کند که در برآوردهای خود مرتکب اشتباه بزرگی شدهاست.
در روز سوم مهر ماه، تهاجم نیروهای زمینی عراق به خرمشهر و آبادان با اجرای آتش شدید توپخانه آغازگردید. شدت آتش به حدی بود که فرمانده ایرانیِ منطقۀ نبرد گزارشمیکند چنانچه با حملات هوایی ارتش، توپخانه دشمن خاموشنشود، ظرف چند ساعت خرمشهر با خاک یکسان میگردد. در حالی که وضعیت خرمشهر لحظه به لحظه وخیمتر میشد، گردانهای دانشجویان دانشکدۀ افسری با یک قرارگاه هدایتکننده با 12 فروند هواپیمای سی-130به خوزستان اعزام شدند.
در ساعت 12:00 این روز، دشمن از سمت شمال به 5 کیلومتری خرمشهر رسید و خرمشهر به محاصرۀ نیروهای عراقی درآمد. به علت تداوم آتش دشمن و فشار حملات نیروهای عراقی، نیروهای مدافع خرمشهر شامل گردان 151 دژ لشگر 92 زرهی، گردان تکاوران دریایی، ژاندارمری، شهربانی، نیروهای مردمی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ساعت 14:40 به داخل شهر عقبنشینی و تلفات و ضایعات آنها ساعت به ساعت بیشتر میشود.
به جز دانشجویان دانشکدۀ افسری که به کمک یگانهای لشگر 92 زرهی به منطقه وارد شدند، در این روز یک گروه رزمی شامل گردان 148 پیاده و یک گروهان تانک از مشهد به اهواز وارد شده و زیر امر تیپ 1 لشگر 92 قرار میگیرد. این یگان، اولین واحد تقویتی بود که به منطقۀ اهواز-سوسنگرد اعزام گردید.
لشگر 92 زرهی در منطقهای بسیار وسیع از چنگوله تا آبادان گسترش داشت و در مقابلِ آن، دستِکم 5 لشگر زرهی، مکانیزه و پیادۀ دشمن در محورهای مختلف درگیر بودند که با آتش سنگین توپخانه و پشتیبانی هوایی پی در پی حمایت می شدند. در این روز سرهنگ غلامرضا قاسمیلو به عنوان فرمانده لشگر 92 زرهی تعیینگردید. فرمانده جدید، یک قرارگاه فرماندهی برای غرب دزفول تشکیلداد که اوضاع آن منطقه را سر و سامان دهد و برای هدایت این قرارگاه، معاون لشگر را که تا آن روز سرپرستی لشگر را به عهده داشت، انتخاب و معرفینمود.
از روز سوم مهرماه، هواپیمایی نیروی زمینی ارتش (هوانیروز) به طور فعّال در صحنۀ نبرد حضوریافت و در مناطقی مانند مهران، صالحآباد و سرپلذهاب وارد عمل گردید. همچنین در منطقۀ ایلام، بسیج عشایری ملکشاهی فعّال و وارد عمل شد. ورود این عشایرِ غیور به صحنۀ نبرد، سبب تقویت نسبی قدرت دفاعی رزمندگان و افزایش روحیۀ آنان گردید. هجوم بالگردهای رزمی هوانیروز به تانکها و نفربرهای عراقی، دشمن را به وحشت انداخت و از سرعت پیشروی نیروهای مهاجم به نحو قابل توجهی کاست. فرمانده پادگان سرپلذهاب با درایت و زیرکی، از فرصتِ بدستآمده بخوبی بهرهگرفت و تنها با 5 دستگاه تانکِ تعمیری چنان نمایشی را در برابر دیدگاه دشمن به اجرا گذاشت که نیروهای عراقی تصورکردند با یک موضع پدافندی قوی در محور سرآبگرم روبرو شدهاند و همین امر سبب توقّف و عقبنشینی عناصر دشمنگردید.
در این بین ضدانقلاب نیز فعّالانه وارد عرصه نبرد گردیده و با حمله به اماکن و پایگاههای نظامی در کردستان و آذربایجان غربی و انجام عملیات خائنانه در مناطق درگیر، به مشغول کردن رزمندگان ایرانی و تسهیل امور برای دشمن مهاجم مبادرت میورزد.
در روز چهارم مهرماه، دلاورمردان ارتش و سپاه مستقر در خرمشهر، به منظور جلوگیری از سقوط شهر در ساعت 13:40 با تمام توان به نیروهای دشمن در شمال شهر یورش میبرند و با آر. پی. جی-7 ، تفنگ 106 و سلاحهای موجود، تلفات و ضایعات سنگینی به یگانهای زرهی دشمن وارد میکنند به نحوی که دشمن مجبور به انتقال مواضع خود به غرب جاده اهواز-خرمشهر میشود. در این روز، توپخانۀ نیروی زمینی ارتش ضایعات سنگینی به تأسیسات اقتصادی عراق در فاو، امّالقصر و ابوالخصیب وارد میآورد. در روز چهارم مهر، سنگینترین نبرد در غرب در منطقۀ ایلام رخداد که نیروهای مسلح با همکاری مردم موفق شدند 70 دستگاه تانک متجاوز عراقی را در ایلام و محورهای اطراف آن منهدمنمایند.
روز پنجم، یکی از خونینترین روزهای نبرد در خوزستان بود. دشمن با ستونهای زرهی خود تا حوالی آبتیمور پیشرویکرد، اما حضور فعال نیروهای مردمی، واردشدن قوای تازهنفس از نیروی زمینی ارتش به اهواز و منطقۀ نبرد، فعالیت مؤثر بالگردهای هوانیروز و پشتیبانی شدید نیروی هوایی ارتش سببشد تا دشمن در جنوب غربی اهواز زمینگیرشده و خط پدافندی نیروهای خودی انسجام بیشتری پیداکند. در محور بستان، پل بستان بر روی رودخانۀ کرخه به وسیلۀ مهندسی لشگر 92 تخریب شد و تانکهای عراقی به صورت ستون در 6 کیلومتری بستان متوقّف شدند. در محور فکه نیز سه گروه رزمی شامل باقیماندۀ گروه رزمی تیپ 37 زرهی شیراز و گروه رزمی 138 پیاده لشگر 21 (گردان 138 و یک گروهان کامل تانک) و قسمتی از گروه رزمی 141 پیاده لشگر 21 توانستند با استفادۀ صحیح از موشکهای ضدّتانک تاو و دراگون و آر.پی.جی- 7 و استفاده از تانکهای موجود و با استفادۀ مناسب از زمین و آتش دیدهبانیشده، تعداد 25 دستگاه تانک دشمن را کاملاً منهدم و لشکر 1 مکانیزۀ عراق را زمینگیر کنند. مقاومت و ایثار یگانهای لشگر 21 چنان بود که سرلشگر عراقی، وفیق السامرایی در کتاب «ویرانۀ دروازۀ شرقی»، صفحۀ 64 از آن به عظمت یادمیکند.
در مجموع با وجود مقاومت شدید رزمندگان و مردم در منطقۀ غرب، پس از 5 روز نبرد مداوم با دشمن، شهرهای سومار، مهران، قصرشیرین و نفتشهر به اشغال دشمن درآمد.
خرمشهر در ششمین روز نبرد، صحنۀ یک حماسۀ بزرگ بود. فشار نیروهای تقویتشدۀ عراقی به حدی شدتیافت که احتمال سقوط خرمشهر در همان روز قطعی به نظر میرسید. عناصر باقیماندۀ لشکر 92 زرهی، شامل نیروهای یک گردان تانک و گردان 151 پیادۀ دژ، در این روز با کمک ژاندارمری در شمال خرمشهر، در حدود پلیس راه، دفاع از شمال شهر را به عهده گرفتند. سایر نیروها شامل باقیماندۀ گردان 165 مکانیزه، به علاوۀ گردان تکاوران دریایی، دانشجویان دانشکدۀ افسری، رزمندگان سپاه پاسداران، و نیروهای مردمی که با مراجعه به مراکز نظامی و با گرفتن سلاح و امکانات به رزمندگان میپیوستند، از منطقۀ غرب خرمشهر و جنوب آن عملیات تدافعی خود را برنامهریزیکردند.
امیر بازنشستۀ ارتش، سرتیپدوم سعید پورداراب در کتاب «تقویم تاریخ دفاع مقدس»، جلد دوم، صفحۀ 156 مینویسد: «با تحلیلی ساده و منطقی از روند جنگ و نتایج حاصله و مقایسۀ نیروهای طرفین و پیشروی ارتش عراق در روزهای نخستین جنگ، به درستی مشخص نیست چرا پس از 5 روز نبرد سهمگین و انهدام بخش عظیمی از نیروهای ارتش در غرب و جنوب، دستور حرکت لشکرهای 77، 21 پیاده، 16 زرهی، و 88 زرهی به منطقه دادهنشد؟ و چرا یگانهای نیرو[ی زمینی] را به صورت گردانی که هدف بسیار مناسبی برای نابودی توسط دشمن بود، به مناطق اعزاممیکردند؟ فقط پاسخ این سؤال و خیلی موارد مشابه را باید از زبان بنیصدر، فرمانده کل قوای وقت و مسؤولان آن زمان شنید!»
صدام در هفتمن روز جنگ، پیشنهاد آتشبس داد و اعلامنمود در صورتی که دولت ایران شرایط اعلامشده را بپذیرد، ترک مخاصمه شود. این اقدام به معنای اعتراف آشکار مهاجم به شکست استراتژیاش در حمله به ایران بود. نبردهای 7 روز آغازین جنگ در خرمشهر، بستان، رقابیه، عینخوش، و دهلران که با واردکردن تلفات سنگینی به دشمن همراهبود، ارتش عراق را حتی از رسیدن به اهداف اولیۀ خود بازداشت و دشمن مجبور به توقف در مناطق ناخواسته و نامناسب گردید. رژیم بعث عراق که با هدف تصرف سه روزۀ ایران، رویای فتح قادسیه را در سر می پروراند، 34 روز تمام در پشت دروازههای خرمشهر، کابوسی را برای خود رقمزد که تعبیر شوم آن سالها بعد دامن طراحان این سناریوی پلید را گرفت. نکتۀ قابل تأمل این است که به خلاف اشتباه تاریخیِ رایج، خرمشهر هرگز سقوط نکرد، بلکه تنها قسمت مهمی از شهر در شمال رود کارون سقوط کرد، ولی زمین خرمشهر در جنوب کارون هیچگاه به قدوم مزدوران بعثی عراق آلودهنشد.
دولت ایران در پاسخ به پیشنهاد آتشبس صدام اعلامکرد تا زمانی که حتی یک سرباز عراقی در قلمرو سرزمین ایران وجود دارد، حاضر به مذاکره نخواهد بود و تنها شرط قبول آتشبس از نظر ایران این است که دولت عراق نیروهای خود را از خاک ایران بیرون ببرد. نظام دیپلماسی بین الملل به سرکردگی آمریکا که نقشه های خود را در قبال حملۀ عراق به ایران نقش برآب میدید، در هفتمین روز نبرد، ششم مهر ماه 1359، قطعنامۀ 479 را در شورای امنیت صادرنمود. عراق بلافاصله این قطعنامه را پذیرفت، لیکن جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد تا وقتی که نیروهای عراقی خاک ایران را ترک نکنند و به خرابکاری و اقدامات خصمانۀ خود پایان ندهند، ایران هیچ قطعنامهای را نخواهدپذیرفت.
انتهای پیام
نظر شما