به گزارش
نویدشاهد به نقل از ایران آنلاین : در این 90 روز نیروی دریایی عراق تقریباً نابود شد و نیروی هوایی دشمن
تأثیر خود را برای حداقل یک سال از دست داد و روی زمین هم دشمن بجز تصرف
خرمشهر دستاورد ارزشمندی نداشت.12 لشکر عراق پشت شهرهایی نظیر دزفول،
اندیمشک، اهواز و آبادان زمینگیر شده بودند. اما در این بین شرایط آبادان
بدتر از بقیه بود. آبادان شهری چسبیده به خرمشهر و بسیار نزدیک مرز واقع
شده و دفاع از آن در شرایطی که از 3 جهت تحت فشار قرار داشت چندان ساده
نبود. هدف دشمن از تصرف آبادان نه تنها گرفتن یک شهر بزرگ و نفتی ایران
بلکه ادامه مسیر بهسمت بندر امام و بوشهر بود که اگر این محور کلیدی از
دست میرفت ایران بزرگترین پایگاه دریایی و هوایی خود را از دست میداد و
تقریباً امکان دسترسی دریاییاش هم محدود میشد. آن سالها بنادر اصلی
ایران، خرمشهر و بوشهر بودند. مطلبی که در ادامه میخوانید به دفاع جانانه
چند گردان زمینی ارتش، واحدهای هوایی ارتش و نیروهای سپاهی و مردمی در
جلوگیری از سقوط آبادان میپردازد.
شب سقوط خرمشهر
شب چهارم آبان 59 در حالی که تقریباً تمامی افسران ارتش میدانستند
خرمشهر از دست رفته دستوری به فرماندهی پایگاه ششم رسید مبنی بر اینکه باید
از مدافعان آبادان حمایت شود. معاونت عملیات پایگاه مشکلی با موضوع اعزام
بمب افکن به منطقه نداشت اما دستور دیگری به او رسید که اجرای آن سخت بود.
بمباران بخشی از خرمشهر که محل ستاد تیپ 33 دشمن شده بود. دستور اعزام دو
دسته 8 فروندی اف 4 با دهها بمب صادر شد. دسته 8 فروندی فانتومها همان
روز به جاده آبادان-ماهشهر حمله کردند. چنانکه گفته شد تلاش اصلی ارتش
ممانعت از دستیابی دشمن به شرق آبادان و خطر گسترش سپاه سوم به بوشهر بود.
دسته اول فانتومها پس از عبور از شرق آبادان به نیروهای دشمن که در جاده
مذکور به سختی سعی در پنهان کردن خود گرفته بودند، حمله کردند.گردان عراقی
گویا از حمله بوشهریها مطلع باشد با آتشی سنگین به استقبال خلبانان ایرانی
آمد. فرمانده دسته دستور افزایش ارتفاع و چرخش مجدد را داد. لیدر میدانست
در این شرایط بمباران بیفایده است و ممکن است سانحه نیز پیش بیاید.
فانتومها که بهدلیل حمل چندین تن بمب، بسیار سنگین نیز بودند با گردش به
شمال و سپس به شرق اینبار از فاصلهای نسبتاً دور مهمات خود را رها کردند.
حدود 20 هزار پوند بمب بهسمت دشمن رها شد. خلبانان به این نیز اکتفا
نکرده و توپهای خود را علیه نیروهای زمینی بهکار گرفتند. دسته دوم
مأموریت سخت تری داشت بمباران خرمشهر! به لیدر گفته شد ایستگاه راهآهن
خرمشهر دفتر فرماندهی تیپ 33 عراق شده است. لیدر 30 ثانیه آخر پرواز با
ناراحتی به دسته اعلام کرد که باید راهآهن خرمشهر بمباران شود! دسته مغموم
از نوع مأموریت، بمبهای خود را برای رها شدن آماده کردند. لیدر،
نابودسازی ایستگاه را خود به عهده گرفت. فرمانده عملیات بوشهر نگران بود که
نکند دسته از اجرای مأموریت سر باز زند. زدن این ایستگاه یک مأموریت
غمانگیز بود. اما مأموریتها در نیروی هوایی یک دستور نظامی بود و لغو
دستور مساوی بود با تمرد نظامی. خلبانان بمبهای خود را رها کرده و راهآهن
و صدها واگن را به آتش کشیدند. لیدر نیز ثانیههایی بعد بمبهای خود را
روی ایستگاه رها کرد. او میدانست بمبهای 2هزار پوندی مارک 84 چیزی از
ایستگاه باقی نمیگذارد. 12 هزار پوند بمبهای قدرتمند 4 خلبان، مقر تیپ
عراقی را به گونهای نابود کرد که مطابق اطلاعات موجود نیمی از افسران ستاد
نیروهای مخصوص فاتح عراق از بین رفتند.
5 آبان
جناح جنوبی سپاه سوم عراق فردای سقوط خرمشهر تمام تلاش خود را برای تصرف
آبادان بهکار گرفتند. نیروهای پیشروی دشمن حتی یک نیم روز هم استراحت
نکردند. آن روز قرارگاه اروند برای دفاع از آبادان بشدت نیاز به کمک داشت و
هنگامی که دوم آبان فرماندهی نیروی زمینی به این نیرو قول رسیدن یک گردان
تازه نفس از لشکر 77 خراسان را داد، فریاد شادی از سوی مدافعان خط آبادان -
خرمشهر بلند شد.گردان 144 به فرماندهی سرگرد فرض الله شاهیننژاد و
تکاوران دریایی ارتش به فرماندهی ناخدا ضرغامی و ناخدا صمدی زیر فشار
خردکننده سپاه سوم در حال آب شدن بوده و جوانان آبادانی و سپاه نیز بیشتر
مهمات و نیروهای خود را از دست داده بودند.
جوانان گردان کمکی (136) بیشتر جوانان مشهدی، قوچانی، نیشابوری و سبزواری
بودند که شاید اگر جنگ نمیشد هرگز پایشان به خوزستان باز نمیشد، اما بحث
وطن چیز دیگری بود. آنها با انواع تجهیزات نیمه سنگین خود را 5 آبان به
تهران رسانده و ساعاتی بعد بدون استراحت به مهرآباد منتقل شدند.4 بوئینگ
عظیم الجثه 747 آماده انتقال آنها به اهواز بود.
خلبانان بوئینگ نهاجا که همگی گلچینهای ترابری بودند صبح زود آماده تیک
اف شدند اما این عملیات بزرگ (که انتقال جنگ افزارها را نیز شامل میشد)
بدون حمایت هوایی شکاریها امکان نداشت. بیش از 10 اف 4 از مهرآباد و
همدان همراهی این پهن پیکرها را آغاز کردند در حالی که 3 اف 14 از پایگاه
هوایی اصفهان نیز دسته مذکور را پشتیبانی میکرد. دو میگ 23 سعی کردند تا
از حلقه اف 4ها بگذرند اما با هشدارهای کنترل شکاری الرشید و کرکوک پی
بردند اف 14ها منتظر طعمه هستند. حوالی ظهر بیش از 1000 سرباز و درجهدار
آموزش دیده در اهواز تخلیه شدند و ساعاتی بعد بهسمت جنوب رفتند.گردان 136
خراسان نیرویی پیاده و آموزش دیده برای شرایط سخت بود اما 10 ساعت بعد
هنگامی که به سختی خود را به قرارگاه اروند رساندند پی بردند سختی یعنی چه؟
فرمانده قرارگاه اروند سرگرد شاهیننژاد که تقریباً از صدای توپهای
عراقی کر شده بود به فرمانده گردان مذکور دستورهای لازمه را داد.شکافهای
خط دفاعی آبادان وحشتناک بود از شمال شرق تا جنوب غرب. آبادان محاصره بود و
تنها راه نجات دریا. هواگردهای دریایی ارتش بیوقفه در حال انتقال نیرو
بودند و عراق نیز بیوقفه در حال بمباران شهر و محل استقرار مدافعان. دسته
خراسانی با زیرکی پی برد عملاً خطی وجود ندارد. تیپ 43 عراق نیز تقریباً
تعداد کشتههای خود را فراموش کرده و تنها در حال حمله بود. آنگونه که
سرلشکر حسنی سعدی (سرهنگ آن زمان)بهعنوان فرمانده اصلی خط خرمشهر- آبادان
میگوید در این زمان تنها 30 تا 40 درجه از شهر در اختیار نیروهای ایرانی
بود و 320 درجه آن در تصرف دشمن قرار داشت. بهعبارت دیگر دشمن در آستانه
محاصره 360 درجهای و کامل شهر قرار داشت.
7 آبان
7 آبان فشار تیپ 43 فرمانده خط را مجبور کرد تا مجدداً از پایگاه ششم
(بوشهر) درخواست پشتیبانی کند. دسته 6 فروندی بوشهری با دهها بمب نه تنها
خط ماهشهر – آبادان را زیر آتش گرفت بلکه به مواضع لشکر 5 عراق پیاده در
شمال آبادان حمله کرد. این حمله بدون عواقب نبود و سروان حسین نظری به دام
افتاد. نفرات زمینی شاهد بودند که فانتومی که از مسیر غرب به شرق در حال
حرکت بود چگونه زیر فشار توپ 57 میلیمتری در حال از دست دادن کنترل خود
است. نظری زیر ضربات پتک مانند دشمن به کابین عقب خود گفت: هواپیما را باز
میگردانم اجکت نکن! اما متأسفانه محمد رضا خداکرم خواسته یا ناخواسته
(ضربات گلولهای 57 میلیمتری سامانههای هر هواگردی را دچار مشکل میکند)
با صندلی پران به بیرون پرتاب شد. نظری با هر مشقتی بود بدون کمک عقب خود
را به بوشهر رساند. خبر خوب آن روز تثبیت شرایط غرب دزفول بود.تیپ 84
خرمآباد، بخش بزرگی از لشکر 16 زرهی قزوین و لشکر 21 حمزه با ایجاد زنجیره
پدافندی از دهلران، غرب دزفول تا پل نادری را تثبیت کرده و دیگر همه مطمئن
شده بودند شمال و مرکز خوزستان غیر قابل نفوذ شده است.
اما فردای آن روز در جنوب، عملیات نظامی سنگینی جریان داشت. عملیات
پشتیبانی هوایی در این نبرد توسط خلبانان بوشهری انجام شد و این خلبانان در
کنار خلبانان تامکتها و پرسنل لشکر 77 و لشکر 21 در کوی ذوالفقاریه،
حماسه آفریدند. خلبانان بوشهری با 423 سورتی پرواز بیش از یک میلیون پوند
بمب بر سر عراقیها ریخته و جانی تازه در کالبد یگانهای زمینی دمیدند. حجم
پروازهای مراقبت مسلحانه هوایی توسط اف ـ 14 نیز بشدت افزایش یافت که موجب
عدم دخالت نیروی هوایی عراق شد. در همان زمان در دریا نیز 3 ناوچه پیکان،
گردونه و جوشن در عملیاتی تحت عنوان «اشکان» با حمایت یک هلیکوپتر سیکینگ و
2 فانتوم، حمله 3 روز قبل خود به البکر و الامیه را پی گرفتند. جنگندههای
میگ دشمن برای جلوگیری از پیشروی واحد ایرانی وارد عمل شدند که نتیجه این
نبرد سقوط یک میگ عراقی توسط توپ 76 میلیمتری پیکان بود.
9 آبان
جناح جنوبی سپاه سوم عراق تحت فشار سرفرماندهی خود بدون تأمل نیمه شب 9
آبان روی رودخانه بهمنشیر اقدام به نصب پل کرد. نیروهای زبده دشمن
میدانستند در آن شب ابری از فانتومهای بوشهری کاری ساخته نیست. ظرف 4
ساعت انبوهی از تانک، نفربر، توپ و سرباز به سمت جزیره آبادان سرازیر شدند.
یکی از جوانان محلی کوی ذوالفقاریه آبادان بهنام سورانی که از جابهجایی
سنگین دشمن مطلع شده بود خود را با دوچرخه به نیروهای ارتش رساند و آنها را
از ماجرا با خبر ساخت. او و بسیاری از بچههای هم محلیاش چندی بعد در
نبردهای خونین جنوب به شهادت رسیدند.اما آنروز، روز پیروزی بود.گردان 153
تیپ 2 لشکر 77 خراسان به فرماندهی سرهنگ کهتری با استفاده از یک گرای
توپخانه دقیق و کمک فانتومهای بوشهری به ذوالفقاریه هجوم برده و نبرد تن
به تن آغاز شد. نفرات ژاندارمری، نیروهای سپاه و مردمی نیز پا به پای ارتش
در این نبرد تن به تن شرکت کردند. فرمانده تیپ عراقی پیدرپی درخواست
پشتیبانی هوایی و آتش توپخانه میکرد اما تمرکز تامکتها تقریباً کمک هوایی
را محال کرده بود حتی یک هواپیمای عراقی که سعی در عبور از تور دفاعی نیروی
هوایی را داشت اسیر پدافند شد و چنان سریع هواپیما آتش گرفت که خلبان
فرصت اجکت نیافت و جنازه خلبان تحویل سردخانه اهواز شد. اما گردان 143
توپخانه عراق آتشبار سنگینی را آغاز کرد. نخلستانهای ذوالفقاری زیر آتش
عراق تقریباً ویران شد و صدها سرباز از دو طرف کشته و شهید شدند. سرهنگ
کهتری که از پشتیبانی هوایی بوشهر مطمئن بود با یک اجرای دقیق هدایت
پشتیبانی نزدیک هوایی فانتومهای دسته دوم بوشهری را البته با کمک افسر
ناظر مقدم نیروی هوایی روی سر توپخانه عراقی هدایت کرد. درست در گرماگرم
نبرد توپهای عراقی از کار افتادند. نیروهای قرارگاه آبادان، سپاه آبادان،
نیروهای فداییان اسلام و نیروهای ژاندارمری و شهربانی که زیر آتش دشمن
ساعاتی بود زمینگیر شده بودند از زمین کنده شده و دشمن را به عقب
راندند.130 اسیر و 300 کشته از دشمن دستاورد نبردهای 9 و 10 آبان بود.
البته این آمار جدای از تأثیرات بمبارانهای هوایی ارتش بود که تقریباً
آمار رسمی از تأثیر آنها در دست نیست.
11 آبان
نیروهای عراقی البته قصد نداشتند با چند بمباران هوایی دست از سر آبادان
بردارند.11 آبان دشمن مجدداً نیروهای خود را بهسمت شرق کارون برد اما 6
فانتوم با 8 سورتی پرواز این نیروها (از جمله وسایل پل زنی دشمن) را به آتش
کشیدند. این وضعیت برای ارتش عراق قابل تحمل نبود بنابراین در ساعت 12 آن
روز به پایگاه هوایی بصره دستور داده شد تا یا نیروهای ایرانی را بمباران
کنند یا حداقل مانع بمباران آنها شوند.
شمال خوزستان
روزهای 10 و 11 آبان دشمن اگرچه در غرب کرخه، بستان، عین خوش و غرب اهواز
متوقف شده بود اما پایگاه چهارم بیکار ننشست و با 15 سورتی پرواز دهها تن
بمب بر سر دشمن ریخت و به تانکها و ادوات لشکرهای 5، 9 و 10 بشدت صدمه
زد.
12 آبان
روز مذکور روزی شلوغ برای نهاجا بود. از شمال تا جنوب دستور سراسری برای
کوبیدن نیروهای دشمن رسید.آن روز 209 سورتی پرواز ثبت شد که 103 پرواز آن
اسکرمبل (حرکت سریع برای خنثی کردن پروازهای دشمن)و کپ (گشت مسلحانه هوایی)
بود. عملیات سخت اما بر دوش پایگاه ششم بود.7 فانتوم دستور یافتند تا
نیروهای پیشروی دشمن در جاده آبادان-ماهشهر را متوقف کنند.لیدر به محض بلند
شدن دریافت 3 میگ 23 از مسیر ام القصر –اروند قصد لغو مأموریت آنها را
دارند. هدف آنها زدن نیروهای تیپ 43 عراق بود. این واحد عراقی که انصافاً
بسیار جسور ظاهر شده بود نه تنها صدها شهید و مجروح از مدافعان آبادان گرفت
بلکه قصد داشت تا با تصرف ماهشهر، تکلیف بوشهر را هم یکسره کند. بمبها
صدمه زیادی بهدشمن زدند و دسته بدون مشکل بازگشتند. اما در شمال خوزستان
پایگاه چهارم(وحدتی) آن روز را بدون سانحه به پایان نرساند. دسته پرواز اف
5ها با بمباران نیروهای غرب کرخه صدمه جدی به آنها زدند اما آتش سنگین
پدافند دشمن اف 5 به خلبانی سروان اصغر میلانی را بهگونهای صدمه زد که
چرخهای این هواگر باز نشد و خلبان مجبور به اجکت شد.
منابع:
تاریخ نیروهای هوایی دفاع مقدس جلد 3/ عقاب های سرزمین ایران جلد 2/ گزارش نشست های تخصصی باغ موزه دفاع مقدس سال 1393
نتیجه نبرد
سقوط خرمشهر در 4 آبان، روحیه نیروهای خودی را کاهش داد و بالعکس نیروهای
عراقی جرأت بیشتری برای نفوذ به خاک جنوب غربی کشور یافتند. خوشبختانه
نیروهای ایرانی اما بلافاصله خود را بازیافته و با کمک دو بازوی هوایی و
دریایی مانع دشمن شدند. نبردهای خونین 5 آبان تا 11 آبان تأثیر بسیار خوبی
بر جلوگیری از نفوذ لشکرهای جنوبی سپاه سوم عراق گذاشت و عملاً موتور این
نیروها 12 آبان خاموش شد. نیروهای عراقی تمام تمرکز خود را روی محاصره شهر
از 3 جهت گذاشتند اما 11ماه بعد این نیروهای ایرانی اعم از ارتش (بویژه
لشکر77خراسان) و سپاه بودند که با شکستن محاصره دشمن در عملیات ثامن الائمه
برای همیشه آبادان را از خطر رهانیدند. همچنین بررسی نبردها در آن روزها
نشان میدهد که برخلاف تصور رایج، نیروهای هوایی و بالگردی کشور هم در بخش
آتش پشتیبانی و هم جابهجایی و خدمات، نقش بسیار پررنگی را ایفا کردند.
انتهای پیام