قطعه شعري از شهيد شيميايي مرتضي نورايي
اگردر جنگ ميبودي ميديري سرم را تو خود ميگفتي كه صد لعنت به صـدام
چنين جنگي به نـا حق كـرده تحـميــل بــه ايـران سـتـم ديـده بـه نـاچـــار
در اين نقشه كه منـظورش چنين بـود كـه شـايـد بر خطر انـدازد انقـلاب را
تـو لعـنت كـن بر اين صـدام خـائـن چنيـن بـرنـامهاي انـدر كمين داشــت
بــه نــامردي بـسـت تـوپ خمــسه بــه شـهــر پـل ذهـاب ستـم ديــده
خدا نـشاس ايـن مـرد بـيايــمـــان بهخاك يك سان نمود اين ايـران زيبا
كه ايـن ايـران زيبـا را هـدر كــردي نمانـد ازآن هيـچ مـكن اي بيعدالـت
همـه آمـادهايـم از بهـر ايـن جنــگ كه مشت محكمي كوبيم بر اين تنـگ
همـه شب تا صبح پاس ميداريــم بـراي خـاك ميـهن جان ميسپاريم
براي خاك ايران جان ميدهيم مـا كــه تـا دشـمـن نيـايـد بــرده مــا
سروده : مرتضي نورايي در سنگر دفاع مقدس