شهادت از منظر شهیدان فرهنگی/ خون شهیدان، انقلابی در درون بهپا میکند
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، مطالعه وصیتنامههای شهدای فرهنگی کشور در میان خیل عظیم شهدای دیگر، بیانگر واقعیتی روشن از دنیای بیآلایش مردانی است که با وجود علم به تمامی خواستههای دنیوی زنجیر اتصال غفلت را از پای گشوده و بر گرده اسب راهوار آسمان بستند. در این گزارش شهادت را از نگاه برخی شهیدان فرهنگی دیدهایم.
شهید محمدعلی جلالی (1364- 1338 دلیجان)
با سلام و درود بر همه شهدا به ویژه سالار و سیدالشهدا، حسینبنعلی(علیهما السلام) که آیات قرآنی را نصب العین خود قرار دادند و با مال و جان خود در راه خدا برای برپایی دین حق (اسلام) جانفشانی کردند و اسلامی بودن و مسلمان بودن را نشان ما و مردم دیگر دادند که چگونه باید مسلمان بود و چگونه باید زندگی کرد و چگونه باید مُرد، مردنی که در آن سرافرازی و عزت و شرف وجود دارد، نه خواری و ذلت و نه زندگی حیوانی و پست در گناه و معصیت کردن.
شهید زمانالله جلوداری (1365- 1344 فیروزآباد)
درود بر شهیدان که راه سعادت [را] شناختند و جان خود را در آن راه باختند و به «عند ربّهم یرزقون» رسیدند و ما خاکیان چه میدانیم که این «عند ربّهم یرزقون» چیست و آنها که بخواهند این معنی را بدانند، باید قلم بشکنند و دم فرو بندند. درود بر این پروانهها که سوختند و صدایی از آنها به گوش نرسید و درود بر آنها که شمع شدند در ظلمات. خدایا! مقام چه کسی نزد تو بالاتر و والاتر از مقام شهید است؟ مگر شهید نزد تو چقدر ارج و بها دارد که خود را خونبهایش قرار دادی و فرمودی که «و من قتلته و انا دیته»؟ و اما ای دوستان که قدرتان را نشناختم و ای امت شهیدپرور! بدانید که این حقیر که بسوخت و برفت، با شور و اشتیاق و با آگاهی و چشمان باز قدم به میدان نهاد و در این راه، گام زد تا شاید خونم که ناقابل است، در راه دوست [باشد] و باعث کمال اسلام گردد و همچنین عدهای را که هنوز در خواب غفلت به سر میبرند، بیدار و بیدارتر سازد.
شهید حسن جمالی (1361- 1334 اهرم)
برادران و خواهران عزیز! شهید، خون خود را میریزد تا [قوانین] اسلام عملی گردد و هیچ هدفی جز این نخواهد بود. بر این شهید باید گریه شوق کرد، گریه فراق کرد، گریه عدم وجود لازم او [را] کرد، نه گریه [و] نه اندوه [از روي ضعف].
شهید نعمتالله حدیدی (1361- 1336 سراب)
اگر رفتم و شهید شدم، باشد که با شهادتم به دین اسلام و قرآن خدمتی کرده باشم و آرزوی نهایی بنده، شهادت در راه خداست و به جبهه رفتن برای من مانند رفتن به حجله عروسی است و بسیار خوشحال هستم.
شهید حمیدرضا حسنی (1365- 1349 همدان)
جانمان فدای امام باد. خونمان هدیه به اسلام و قرآن. ما میخواهیم که حسینی باشیم و در کربلای حسین(علیه السلام) جانبازی کنیم. آمادهایم تا طومار فرمان فرماندهان مخلص و زحمتکش را با خونمان امضا کنیم و در این راه از هیچچیز نمیهراسیم. ما آمادگی خود را جهت هرگونه فرمان و مأموریتی اعلام میکنیم و با امام عزیزمان و شهیدان پیمان میبندیم [كه] تا آخرین قطره خونمان، اسلام را یاری کرده [و] بر دشمن بتازیم تا ندای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم): «الاسلام یعلوا و لا یعلی علیه»، «اسلام برتر است و هیچچیز بر او برتری نمییابد» را بر جهانیان اثبات کنیم.
شهید سیدابراهیم حسینی نوده (1364- 1344 گرگان)
گرچه [در] دوران حیاتم نتوانستم مثمر ثمر برای اسلام باشم، اما شاید با ریخته شدن خونم، دِینم را نسبت به اسلام ادا کرده باشم.
شهید بهرام حقنجات (1366- 1342 تهران)
آن شهیدی ارزش والا دارد که با بذل جان خود موجب حرکت و انقلاب درونی اشخاص دیگر شود؛ در غیر این صورت فقط هدیه نمودن جان، ارزش چندانی ندارد. ان شاء الله خداوند ما را در گروه انسانهایی قرار دهد که همچون سیدالشهدا(علیه السلام) با خون خود موجب حرکت دیگران شدند.
شهید حسین خزایی (1361- 1334 ملایر)
ما میرویم تا از راه کربلا به قدس عزیز، این قبله آرزوهای شیرین مسلمانان پا نهیم. ما میرویم تا راستقامتان فلسطین را نیرو و توان الهی بخشیم. ما میرویم و شما ای آوارگان ایرانی و فلسطینی و ای مبارزین صحرا و دیگر جبهههای آزادیبخش جهان! آینده از آن ماست. «نصر من الله و فتح قریب» و ننگ و نفرت باد بر رهبران جنایتکار حکومتها و هرچه مستحکمتر باد پیوند ملتها. آری عزیزان! ما میرویم تا تاریخ را بسازیم و روشن کنیم که شهید، قلب تاریخ است و شهید، شمع محفل تاریخ. شهادت زیباترین نوع مرگ است. شهادت، افشاگری است؛ اگر میتوانی بمیران و اگر نمیتوانی بمیر.
شهید فرجالله رضازاده (1361- 1337 کازرون)
شهید همچون شمعی است که با فنا شدن و سوختن خود، محفلی و مجلسی را روشنی میبخشد، هرچند به نیستی او تمام شود و باید در راه اسلام، سوختن و نیست شدن مادی را تحمل کرد تا از جهت معنوی رشد کرده و به لقای خدا رسید. عشق فراق خداوند در دل هر که باشد، او را میسوزاند و این سوختن همراه با اشتیاق و علاقه است؛ زیرا تمام علايق دنیوی و آمال و آرزوهای مادی در نزد او همچون موم میباشد و مهار شده [است] که در هر آن حاضر است فنا شدن را بپذیرد.
شهید مسعود رمضانی اوزینه (1361- 1342 گرگان)
آری! شهید گام برمیدارد در جهت هدفهای اسلامی [و زمانی كه] به انگیزه برقراری ارزشهای والای بشری کشته بشود، به یکی از عالیترین درجات و مراتب که یک انسان ممکن است در سیر صعودی خود [به آن برسد]، نائل میگردد. به راستی که شهدا شمع تاریخ بشریت هستند و خود میسوزند و نورافشانی میکنند، ولی مسئولیتهای بر دوش شما را سنگینتر میکنند و شهیدان برای [حفظ] این ارزشها گام [در میدان مبارزه] نهادهاند.
شهید اسماعیل روزبهانی (1364- 1347 ملایر)
سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم، سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد. با خداوند پیمان میبندم که در تمام عاشوراها و کربلاها با حسین(علیه السلام) باشم. من در راه اسلام و قرآن میجنگم تا به امید الله، کربلا و قدس را آزاد کنیم و ما رزمندگان، بنایمان بر این است که اول عراق باید از شر این غاصبین فارغ شود و بعد از آن ان شاء الله قدس عزیز.
شهید قاسم سبزعلی (1362- 1341 قم)
این خون شهیدان است که جامعه را به حرکت درمیآورد و انقلابی دیگر در درون و برون انسانها به پا میسازد و نوید رهایی و الهی شدن انسانها را میدهد.
شهید محمدزمان شالباف (1364- 1338 شوشتر)
قبل از هرگونه بیانی لازم است اظهار کنم با بررسی دوران زندگی و شناخت شخصی خویش، انتظار شهادت [را] در این زمان و مکان مقدس داشتن برای خود، خیانتی بزرگ در حق این واژه عظیم و فرهنگ اصیل اسلام میدانم؛ زیرا که فکر میکنم شهادت یک حیات ابدی و جاودانگی بخشیدن به بُعد معنوی و انسانیت شخصی شهید [است] و این جاودانگی، پشتوانه عظیم تحرک و تحول و حیات جامعه انسانی در حال تکامل و سیر الی الله است که مهمترین آن نحوه حیات شهید است، نه چگونگی ممات او.
شهید ابوالقاسم شيدا (1361- 1337 بوشهر)
هر شهید شمعی بود که در میان این تاریکی، درخشش مینمود. اینک خود را آماده میکنم که شمعی باشم در کنار دیگر شمعها. برای کامل نمودن این افق بسیار خرسندم. افق ایران میدمد که آسمان و زمین را روشن سازد.
شهید ایرج شیرزادفر (1365- 1346 تهران)
به جاست که در حصار محدود مغز کوچکم، یک پرتوی از شعاعهای نورانی بیاویزم که کوتاهترین راه اتصال به بیکران باشد. شهادت را دریابم و شهدا را که دائما الهامبخشند، شهدايی را که در قلوب همه مردم زندهاند، شهدايی که در نزد خدا پایدار و زنده هستند. این تحول و این انقلاب و شهادت، یک انسان آلوده و ساقط را یک مرتبه بالا میبرد [و اين] خاصیت شهادت است. [او] یک مرتبه از جا کنده میشود. وقتی که به میدان شهادت آمد، در جستجوی هدف [است] و وقتی که دیدش وسیع شد، در بیکران وجود، این انسان چنان اوج میگیرد که همه غرایز را به جا میگذارد و انسان ساقط [و] شهوانی و گرفتار غرایز، یک انسان عالیقدر میشود که پر و بال میگشاید و به طرف خدا حرکت میکند و مردانگی را به دنبال خود میکشد. این خاصیت شهداست. شهدا شمع محفل بشریتاند.