به گزارش خبرنگار نوید شاهد، جوانان مسلمان ایرانی و افغانستانی در وادی دفاع مقدس و دفاع از حرم
یک شبه ره صد ساله پیمودند.
هرچند 40 سال از رشادت سربازان مکتب جماران در سنگرهای
دفاع از وطن می گذرد اما مدافعان حرم امید امام خمینی(ره) به سربازانش که در
گهواره ها آرمیده بودند را ناامید نکردند و مشق عشق را در دفاع از حریم اسلام
نوشتند. اقتدار اسلام به برکت نفوس روحانی و حضور آسمانی شهداست. در این گزارش هم زمان با هشتم ربیع الاول، سالروز آغاز امامت حضرت
ولی عصر (عج) به شهیدانی از دوران انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و دفاع از حرم پرداخته
ایم که مزین به نام مبارک حضرت مهدی بودند.
«حاج مهدی عراقی» از جمله مبارزین انقلاب اسلامی بود که مسیر مبارزات خود را با پیوستن
به جمعیت فدائیان اسلام و همراهی با شهید نواب صفوی آغاز کرد. وی همچنین از بنیانگذاران
جمعیت موتلفه اسلامی بود که توانست برای اجرای اهداف مسلحانه این تشکیلات شاخه
نظامی موتلفه اسلامی را تشکیل داده و با همراهی برخی چهره های مبارز انقلابی از
جمله شهید محمدبخارایی و شهید سید مهدی اندرزگو اقداماتی را علیه رژیم پهلوی به
اجرا گذاشتند. شهید عراقی قبل از پیروزی
انقلاب و در زمان تبعید امام خمینی (ره) در پاریس همراه امام بود و مسئولیت امور
اجرایی محل استقرار ایشان را برعهده داشت. وی پس از پیروزی انقلاب به ایران بازگشت
و تا قبل از شهادت سه حکم مسئولیت در زندان قصر، بنیاد مستضعفین و روزنامه کیهان
را از امام خمینی (ره) دریافت کرد. وی در چهارم شهریور سال ۱۳۵۸ در حالی که با فرزند کوچکش «حسام» همراه بود در خودرو شخصی اش توسط
عوامل گروهک فرقان ترور شد و به شهادت رسید.
شهید «مهدی زین الدین»
مهدی زینالدین در سال ۱۳۳۸
در تهران زاده شد. پس از انقلاب ۵۷
مهدی زینالدین به واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در سرکوب
مخالفان جمهوری اسلامی در شهرهای تبریز و قم نقش داشت.
با آغاز جنگ ایران و
عراق، وی به همراه یک گروه ۱۰۰
نفره با گذراندن آموزشهای کوتاه، به جبهه رفتند. وی پس از مدتی مسئول واحد شناسایی
و بعد از آن مسئول واحد اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دزفول و
سوسنگرد شد و پس از مدتی نیز به سمت فرماندهی تیپ علیابنابیطالب منصوب گردید. در ۲۷ آبان ۱۳۶۳ زینالدین همراه با برادرش، به منظور شناسایی منطقه از کرمانشاه به
سوی سردشت در حال حرکت بودند، که با گروههای مسلح جداییطلب درگیر شدند، که این
درگیری به شهادت وی انجامید. پیکر
او در قطعه ۵ گلزار شهدای قم به
خاک سپرده شد.
شهید مهدی خندان
مهدی خندان سال ۱۳۴۱ در روستای
«اران»، از توابع «لواسان كوچك»، در روز عاشورای حسینی در خانوادهای زحمتكش اما
مؤمن و مذهبی به دنیا آمد. پدر و مادر در تربیت و تمشیت او از هیچ كوششی دریغ
نكردند. مهدی دوره ابتدایی را در زادگاه خود با نمرههای خوب به پایان رساند. او
از ده سالگی در كارهای كشاورزی به پدرش كمك میكرد.
مهدی همزمان با شروع جنگ
تحمیلی، به عنوان بسیجی، داوطلبانه به جبهههای جنگ میشتابد و مدت 6 ماه در جبهه
غرب، در «سرپل ذهاب» به مقابله با دشمن بعثی میپردازد. پس از آن به عضویت سپاه
پاسداران در آمده و مدت چهار ماه بهعنوان محافظ بیت امام خمینی(ره) به خدمت مشغول
شد. خندان دوباره به جبهه باز
میگردد و به جنگ مشغول شد اما هر از گاه كه به مرخصی میرود، سری به بیت حضرت
امام(ره) میزند و به زیارت ایشان میشتابد و پس از كسب روحیه، دوباره به جبهه باز
میگردد.
او در طول خدمتش در
جبهه، بهخاطر رشادت و لیاقتش به مدارج بالایی در مدیریت جنگ نایل میآید. او از
بسیجی عادی رزمنده، به فرماندهی گردان و پس از آن به جانشینی تیپ ارتقا مییابد.
خندان در جبهه غرب و در كردستان، چنان رشادت و شهامتی از خود بروز داد كه لقب «شیر
كوهستان» را دریافت کرد؛ بهطوریكه ضد انقلاب در كردستان برای سرش جایزه تعیین
کرد. شهید مهدی خندان، ۲۸ آذر
۱۳۶۲ برابر با اربعین
حسینی، با لبی خندان و چهرهای گشاده ، در مرحله سوم عملیات «والفجر ۴»، در ارتفاعات «كانیمانگا»، هنگام
عبور از میدان مین و سیم خاردار توسط گلوله تیر بار دشمن به فیض شهادت نایل آمد.
چه مبارك تولدی و چه فرخنده شهادتی كه از عاشورای حسینی تا اربعین حسینی، عشق و ایثار
معنا مییابد و او در میان عشق و ایمان زاده شد و به شهادت رسید.
شهید مهدی امینی
مهندس و سردار شهید مهدی
امینی به سال ۱۳۳۲ در ارومیه به
دنیا آمد، سال ۱۳۵۰ وارد دانشگاه
علم و صنعت تهران شد و به سال ۱۳۵۶
در رشته مهندسی راه و ساختمان مراحل عالی تحصیل را به پایان رسانید و به جریان مبارزه
با رژیم طاغوت پیوست . ایام پر حادثه انقلاب اسلامی را با تلاش و تکاپو سپری کرد و
در پیشبرد اهداف امام با جان و دل تلاش کرد. با شروع جنگ تحمیلی در اولین روز دفاع
مقدس دوشادوش سردارانی چون مهدی باکری عازم جبهه جنوب شد و در بهمن ۱۳۵۹ با دعوت سپاه به ارومیه بازگشته و
فرماندهی واحد عملیات سپاه را عهده دار شد و فصلی دیگر از دلاورمردیهای این سردار
بزرگ رقم میخورد. او تحمل ماندن در قفس دنیا را بعد از یاران باوفایش نداشت و
سرانجام در ۲۸ خرداد ماه سال ۱۳۶۰، مصادف با سالروز ولادت آقایش حضرت
مهدی(عج) در یک نبرد قهرمانانه، پرونده زندگانی اش را با سربهای داغ، مهر خونین
نهاد که الحق برای ابراهیم زمانش، اسماعیل قابلی بود.
متاسفانه وصیت نامه ای از شهید « مهدی امینی » به دست نیامده ، آنچه که در ذیل می
آید مطالبی است که در یادداشتها و گفتار شهید به دست آمده است . «من راه خود را از میان قلوه سنگها و صخره های سخت ، فاتحانه گرچه
زخمی و تب آلود ، لنگان لنگان و کشان کشان ولی پیروز و قاطع بدر خواهم برد و چون می
دانم اراده و قدرت حاکم بر هستی من نیز بر پیروزی اراده ها و تصمیم ها در جهت حق
تعلق دارد ، به پیروزی خود اطمینان دارم و این شکستها را لازم و عضوی از پیکر پیروزی
می دانم و هیچ شکستی عظیم و تکان دهنده برای من نیست ، زیرا پیروزی من بودن در مسیر
حق است که شکست من هم پیروزی است .»
شهید مهدی باکری
مهدی باکری سال 1333 ه.ش در شهرستان مياندوآب در يك خانواده مذهبي و با ايمان
متولد شد. مهدی باكري در مدت مسئوليتش به
عنوان فرمانده عمليات سپاه اروميه تلاش هاي گسترده اي را در برقراري امنيت و
پاكسازي منطقه از لوث وجود وابستگان و مزدوران شرق و غرب انجام داد و به رغم
فعاليت هاي شبان هروزي در مسئوليت هاي مختلف، پس از شروع جنگ تحميلي، تكليف خويش را
در جهاد با كفار بعثي و متجاوزين به ميهن اسلامي ديد و راهي جبهه ها شد. شهيد باكري با استعداد و دلسوزي فراوان خود
توانست در عمليات فتح المبين با عنوان معاون تيپ نجف اشرف در كسب پيروزي ها موثر
باشد. در اين عمليات يكي از گردا نها در محاصره قرار گرفته بود، كه ايشان به همراه
تعدادي نيرو، با شجاعت و تدبير ب ينظير آنان را از محاصره بيرون آورد. در همين
عمليات در منطقه رقابيه از ناحيه چشم مجروح شد و به فاصله كمتر از يك ماه در
عمليات بيت المقدس شركت كرد و شاهد پيروزي لشكريان اسلام بر متجاوزين بعثي بود.
شهيد باكري در عمليات
والفجر مقدماتي و والفجر يك، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشكر عاشورا، به
همراه بسيجيان غيور و فداكار، در انجام تكليف و نبرد با متجاوزين، آمادگي و ايثار
همه جانبه اي را از خود نشان داد. نقش شهيد باكري و لشكر عاشورا در حماسه
قهرمانانه خيبر و تصرف جزاير مجنون و مقاومتي كه آنان در دفاع پاتك هاي توان فرساي
دشمن از خود نشان دادند بر كسي پوشيده نيست. در مرحله آماده سازي مقدمات عمليات
بدر، اگرچه روزها به كندي مي گذشت، اما مهدي با جديت، همه نيروها را براي نبردي
مردانه و عارفانه تهييج و ترغيب كرد و چونان مرشدي كامل و عارفي واصل، آ نچه را كه
مجاهدان راه خدا و دلباختگان شهادت بايد بدانند و در مرحله نبرد به كار بندند، با
نيروهايش درميان گذاشت.
سرانجام اين فرمانده دلاور در عمليات بدر در تاريخ 25 اسفند 1363 ، در نبردي
دليرانه، براثر اصابت تير مستقيم مزدوران بعثی، نداي حق را لبيك گفت و به لقاء
معشوق نايل گرديد. هنگامي كه پيكر مطهرش را از طريق آب هاي هورالعظيم انتقال مي
دادند، قايق حامل پيكر وي، مورد هدف آرپي جي دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به
دريا پيوست.
شهید مهدی علیدوست
مهدی علیدوست اولین شهید
پاسدار مدافع حرم حضرت زینب (س) از قم بود. وی در ۲۵ مرداد سال ۶۵ متولد شد و در ۲۵ مهرماه ۹۴ مصادف با سوم ماه محرم بعد از عملیات آزادسازی یکی از روستاهای روسیه
که در تصرف داعش بود با برخورد ترکش به پهلویش به درجه شهادت نائل آمد. از وی پسری به نام علیاصغر به یادگار مانده است.
در بخشی از وصیت نامه وی آمده است: «از وقتی هجوم داعش و اهالی تکفیری را در تلویزیون
مشاهده میکنم خیلی بیقرارم و عطش زیادی وجودم را فراگرفته برای انتقام از این
قوم ظالم، چرا که اعتقاد دارم این قوم از نسل همان ظالمانی هستند که به مادر سادات
حضرت زهرا سیلی زدند، علی را خانهنشین کردند، امام حسین را مظلومانه به شهادت
رساندند و زینب کبری را آواره شهر و دیار غربت کردند و حرمتش را رعایت نکردند.
زمان جنگ میگفتند (میروم تا انتقام سیلی مادر بگیرم)، الآن من هم میروم تا
انتقام بگیرم.»
شهید مهدی صابری
مهدی صابری متولد 14
فروردین 68 یکی از شهدای افغانستانی مدافع حرم است. بیست و چهار پنج سال بیشتر
نداشت اما فرمانده توانای گروهان حضرت علیاکبر (ع) نیروی مخصوص تیپ فاطمیون بود،
تیپی که امروز تبدیل به لشکر شده است. در ماجرای گرفتن «تل قرین» که اهمیت فوقالعادهای
در از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی در بلندیهای جولان داشت، 13 اسفندماه ۹۳ به شهادت رسید.
همه او را به یک دلبستگی
خاص میشناختند؛ آن هم حُبّ حضرت علیاکبر (ع) بود. هر جا که به نام علیاکبر (ع)
مزین بود مهدی صابری هم یکگوشه آن مشغول بود. فرقی نداشت هیئت محلیشان باشد یا
گروهان مخصوص تیپ فاطمیون. برای همین وصیتش را بعد از بسمالله با «یا علیاکبر ِ
لیلا» آغاز کرد. رفته بود که برای ایام فاطمیه برگردد، همین هم شد. روز شهادت حضرت
زهرا (س) خبر شهادتش را آوردند. پیکر مطهر این شهید و سه تن دیگر از شهدای لشکر
فاطمیون همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) با حضور مردم شهر مقدس قم تشییع
و در قطعه شهدای مدافعان حرم بهشت معصومه (س) به خاک سپرده شد.
در بخشی از وصیت نامه
این شهید آمده است: خدای من! خدای خوب و
مهربانم... خیلی خیلی قشنگتر و زیباتر از اون چیزی هستی که من با این سطح پائین
معرفت و شناخت که اصلاً نداشته محسوب میشه، فکر میکنم.
روسیاهم. روسیاهم که با ۲۵ سال سن نتونستم تو رابطهی عبد و
معبودی اونجوری که باید و شاید وظیفهی عبد رو به نحو شایسته و بایسته انجام بدم.
رسیدن به سن ۳۰ سال؛ بعد از آقا علیاکبر (ع) برام
ننگه! تن و بدن سالم داشتن بعد از آقا علیاکبر (ع) اصلاً نمیتونم تصور کنم! فرق
سالم رو بعد از آقا علیاکبر (ع) نمیخوام! چقدر خوب میشه سر تو بدنم نداشته باشم
چقدر جالب و رویایی و زیباست وقتی ارباب میآیند بالا سرم تن تکه تکهام براشون
آشنا باشه و با دیدن شباهتهای تو بدن من و شهزاده علیاکبر (ع) یک کمی از اون غم
و غصه بدن ارباً اربا تسلی پیدا کند!»
شهید محمد مهدی لطفی
نیاسر
شهید محمد مهدی لطفی نیاسر
هشتم دی ۱۳۶۱ در خانوادهای
در شهر مقدس قم به دنیا آمد. پدرش آیت الله لطفی کاشانی از اساتید حوزه علمیه قم، و مادرش از سلاله
سادات و خواهر شهید و دو جانباز است. چهلمین روز تولد وی با شهادت داییاش سیدحسین میرصیفی در عملیات والفجر
مقدماتی مصادف شده بود.
وی دلنوشتههای متعددی را در وصف شهادت و
فراق شهیدان نگاشت و با ورود به دانشگاه، با گروههای تفحص شهدای دفاع مقدس پیوند
خورد و توانست با تلاش مضاعف دوشادوش دیگر یاران خود به چشم انتظاری بسیاری از
خانوادههای شهدا پایان دهد. شهید مهدی لطفی همچنین دورههای مختلف روایتگری شهدا را با موفقیت
گذراند و توانست با کسب درجه مربیگری روایتگری دورههای بسیاری را در مناطق جنگی
برگزار کند. ایشان همچنین در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه شرکت کرد و توانست دانشنامه
خود را در این مقطع دریافت کند.
شهید لطفی همزمان با دوران تحصیل، ازدواج کرد و خطبه عقد ایشان توسط مقام معظم
رهبری حضرت آیتالله ای خوانده شد. از این شهید بزرگوار، سه فرزند به نامهای فاطمه، زهرا و محمد به یادگار
مانده است که در زمان شهادت، به ترتیب ۹ سال، ۵ سال و شش ماه داشتهاند.
یکی از اهداف این شهید، برنامهریزی برای نابودی رژیم اشغالگر صهیونیستی بود که
سرانجام جان پاک خویش را در همین راه فدا کرد و همراه با 6 تن از همرزمانش در پایگاه
هوایی تیفور سوریه با حمله مستقیم هواپیماهای رژیم جنایتکار اسرائیل در ۲۰ فروردین ۱۳۹۷ به شهادت رسید و شهید راه نابودی
اسرائیل» نام گرفت.
از علاقهمندیهای شخصی این شهید میتوان به مطالعه سرگذشت شهدا، شعر و کتابهای
استراتژیک، تدریس در دانشگاه، شرکت در هیأتهای مذهبی، خوشنویسی، معاشرت با
خانواده و بازی با فرزندان، تیراندازی و آموختن زبانهای مختلف مانند انگلیسی ،
عبری و عربی در گویشهای مختلف عراقی و شامی و… اشاره کرد.
شهید مهدی قاضی خانی
شهید مهدی قاضی خانی در روستای «حیدره قاضی خانی» استان همدان بدنیا آمد در ۱۶ آذر ماه ۱۳۹۴ در ۲۸ سالگی توسط تکفیریهای تروریست در سوریه به
شهادت رسید.
همسرش درباره وی می گوید: آقا مهدی واقعاً قدرشناس بودند و در وصیتنامه هم چند بار
تأکید کرده بودند که به پدر و مادر خود احترام بگذارید، در مورد من هم نوشته بودند
که همسر من کوه صبر و تحمل است و میدانم که فرزندانم را لایق و سرباز امام زمان(عج)
تربیت میکند و بر ولایتمداری و حفظ حجاب تأکید کرده بودند و اینکه نگذارید خون
شهدا پایمال شود و به نظر من اگر این شهدای مدافع حرم نمیرفتند قطعاً خون شهدای دفاع مقدس پایمال
میشد.
قبل از شهادت هم میگفتند سوریه خط مقدم ما است، برای این
است که نگذاریم دشمن وارد ایران شود؛ چرا که هدف اصلی ایران است.
شهید مهدی ثامنی راد
مهدی متولد بیست و سوم بهمن بود ولی چون روز بیست و دوم بهمن روز خاصی بود و همه ایران
غرق در شادی و جشن بودند و یک روز بیاد ماندنی بود همیشه می گفت: «متولد بیست و
دوم بهمن هستم.» و عروجش هم به آسمان ها که همان تولد دوباره و ورود به دنیای دیگر
است، بیست و دوم بهمن ساعت شش و چهل و پنج دقیقه صبح اتفاق افتاد.
دوستانش درباره نحوه شهادتش توضیح می دهد: «شب عملیات چشمانش خیلی زیبا شده بود.
در ساختمانی منتظر شروع عملیات بودیم، گفتند: نماز بخوانید تا حرکت کنیم. وقی وضو
گرفت پرسیدم: چشمانت خیلی قشنگ شده مهدی، چه کار کرده ای؟ لبخند زد و گفت: سرمه کشیدم.
عملیاتی که قرار بود انجام دهیم سه محور داشت. محوری که مهدی در آن حضور داشت موفق
شده بود، ولی چون عملیات از قبل لو رفته بود، داعش ما را دور زده و در محاصره
افتاده بودیم، کار گره خورده بود و موفقیت ما در آن محور بی ثمر شده بود. در محور کناری درگیری شدید شد، با مهدی برای کمک
به آن ها رفتیم. در یک ساختمان زمین گیر شدیم. حجم آتش زیادی تهیه کنیم تا بچه ها
بتوانند برگردند. تک تیرانداز ملعون داعشی، بچه ها را از ساختمان های روبرو می زد.
مهدی عرض ساختمان را دوبار رفت و برگشت تا محل اختفای تک تیرانداز را پیدا کرد.
آر پی جی را آماده کرد؛
بلند شد و نشانه رفت. در چشمان زیبایِ سرمه کشیده اش نفرت و کینه ی دشمنان اهب بیت(ص)
را می دیدم. دستش را روی ماشه برد تا بزند اما غافل از این که آن تکفیری ملعون،
مهدی را زودتر دیده و نشانه رفته است. قبل از این که مهدی شلیک کند، یک گلوله بالای
پیشانی اش خورد و پیکر تنومندش، چون سروی که تبر خورده باشد افتاد.
گلوله مجال پلک زدن هم
به او نداد و همان لحظه به شهادت رسید و دعای ایتام سوری که همیشه مورد عنایت مهدی
بودند در حقش به اجابت رسید. خواستیم او را به عقب بیاوریم که دوباره شلیک کرد و یک
تیر هم به پایش خورد. حجم آتش خیلی زیاد شد. به دلیل شرایط منطقه دستور عقب نشینی
صادر شد و توان برگرداندن او را نداشتیم.
خود را به سختی به عقب
رساندیم و مهدی تعدادی دیگر از شهدا همان جا ماندند و به رسم تأسی گمنامان پیوستند
و دشمن تکفیری پیکرهای آن را مبادله نکرد و تحویل نداد.»
شهید مهدی نوروزی
مهدی نوروزی در ۱۵ خرداد ۱۳۶۱ مصادف با نیمه شعبان به دنیا آمد. چندین مرتبه
جهت مبارزه با وهابیت تکفیری به عراق اعزام شد و هنگامیکه فرماندهان سپاه قدس
نبوغ نظامی و شجاعت کمنظیر او را دیدند، بهعنوان فرمانده چند عملیات انتخابش
کردند که هیچکدام با شکست مواجه نشد و در آخر بهعنوان فرمانده عملیات ویژه سامرا
منصوب شد و در همین مقام به فیض شهادت نائل آمد.
وی در روز شهادت امام
صادق (ع) برای سومین بار راهی میدان جهاد شد و در ۲۰ دیماه ۱۳۹۳ مصادف با روز میلاد رسول گرامی اسلام و رئیس مکتب شیعه جام شهادت را
نوشید.
شهید مهدی نوروزی چند
صباحی قبل از شهادتش در سامرا، تنها فرزند و کودک شیرخواره خود «محمدهادی نوروزی»
را در آغوش گرفته و وصیت خود با او را میان خانواده و در مقابل دوربین بیان میکند.
«اگر ما یک روزی شهید شدیم و آقا
محمدهادی این فیلم را دید انشا الله منتقم خون امام حسین (علیهالسلام) است.
انشاالله آمده است انتقام حضرت زهرا (سلامالله علیها) را بگیرد. انشاالله یار
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، یار رهبر و یار آقای سید علی خامنهای
باشد. انشاالله همیشه مدافع نظام باشد. مدافع انقلاب باشد. تهدید بزرگی برای
دشمنان نظام، انقلاب و اهلبیت (علیهالسلام) باشد. وجودش خود تهدید [برای دشمنان]
باشد.»