خاطراتی از همسر و دختر شهید:
نوید شاهد - همسر شهید «نورخدا موسوی» خاطره ای از دیدار با مقام معظم رهبری تعریف می کند که فرزندش یک قدم در شناخت از او جلوتر بوده است. در ادامه دو خاطره به نقل از همسر و دختر شهید را می خوانید.

نامه هایی که باعث دیدار شد

نوید شاهد:

دست آقا  را بوسیدم اما انگار دست پدرم را بوسیدم

پنج سالی از مجروحیت آقا سید گذشته بود که توفیق پیدا کردیم به دیدار رهبری برویم. وقتی نزد آقا بودیم، سید محمد خیلی دستان ایشان را می بوسید و من که در حال و هوای خودم بودم، زیاد متوجه این ماجرا نشدم. وقتی که دیدار تمام شد و ما در راه برگشت بودیم، سید محمد گفت: «مامان، می دانی من کدام دست آقا را بیشتر بوسیدم؟ همان دستی که مانند دست پدرم جان ندارد.»
آن جا بود که متوجه شدم سید محمد با سن کمکش یک قدم از من جلوتر است.

 

نامه هایی که باعث دیدار شد

از چند سال قبل شروع کردم به نامه نوشتن برای بابا. از حال و احوال خودمان و حرف هایی که نمی شد به بقیه زد، حرف های پدر و دختری برایش می نوشتم: «بابا زود خوب شو» این نامه ها را زیر بالش بابا می گذاشتم. می دانستم که آن ها را می خواند، کم کم متوجه شدم استعدادی در نوشتن دارم و نه تنها برای بابا بلکه برای شهدا و یادآوری برخی نکات می توانم بنویسم.

صفحه ای در فضای مجازی تشکیل دادم و به کمک مادرم دل نوشته هایم را در آن قرار می دادم. خیلی ها که بابا را نمی شناختند با فعالیتم در این فضا او را شناختند، این کارم باعث شد بعضی ها که نکاتی درباره جانبازان و شهدا را نمی دانستند متوجه شوند و برخی ابهام ها راجع به این عزیزان و چهره ی بد برخی حرف ها از بین برود. از این طریق افرادی که دوست داشتند، به عیادت بابا آمدند و با انسان های خیلی خوب آشنا شدیم. همه این ها برایمان ارزشمند بود.

منبع: کتاب خاطراتی از زندگی شهید/ محسن مشرقی و فاطمه عالمی/ ناشر: قم نشر شهید کاظمی

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده