«مقام محمود» در بازار کتاب
به گزارش نوید شاهد، این کتاب به قلم «اکرم نریمانی» و «سارا عجمی» نوشته شده و توسط نشر «فراهنگ اندیشه» روانه بازار کتاب شده است.
کتاب «مقام محمود» در 42 بخش روایتگر زندگی این شهید والامقام است. البته در لا به لای بخش های کتاب عکس هایی از مقاطع مختلف زندگی شهید محمود نریمانی چاپ شده است.بخش های این کتاب به نام های «زندگینامه شهید مدافع حرم «محمود نریمانی»، «کودک متین و مهربان»، «ابهت و ادب»، «خوش اخلاقی»، «استفاده بهینه از امکانات»، «عصبانیت محمود»، «مسئولیت پذیری»، «حاجتی که حضرت معصومه (ص) روا کرد»، «سنت پیامبر»، «چهره آسمانی»، «دقت در استفاده از بیت المال»، «عکسی برای شهادت»، «عطر حرم حضرت زینب (س)»، «محمد هادی»، «نماز و عبادت صبحگاهی»، «مهمان نوازی»، «عدم وابستگی به مادیات»، «و باز هم بیت المال»، «هدایای معنوی»، «دعا کن شهید شوم!»، «مسافر دیار عشق»، «آخرین بازگشت از سوریه»، «آموزش نماز»، «نماز زیر آسمان برفی»، «دقت و پیگیری در کار و خدمت»، «دغدغه کار فرهنگی»، «سفارش به حق الناس»، «اسباب کشی»، «چادر»، «قول شفاعت»، «اذن شهادت»، «تبریک عید!»، «محمد هادی بعد بابا»، «بی قرار پرواز»، «آخرین دیدار»، «خبر شهادت»، «مادر صبور»، «سفارش برادر»، «جاذبه ی محمود»، «وصیت نامه شهید» و «دلنوشته همسر شهید نریمانی» تقسیم شده اند.
این کتاب در 1500 نسخه و به بهای 50 هزار ریال در سال 1395 روانه بازار نشر شده است.
در صفحات ابتدایی این کتاب مقدمه ای از مقام معظم رهبری هم چاپ شده که به این شرح است: حقیقتا هم شهدای شما، هم خانواده ها، پدران، مادران و فرزندان آنان حق بزرگی بر گردن همه ی ملت ایران دارند. این شهدا امتیازاتی دارند؛ یکی از آنها این است که آنها از حریم اهل بیت (علیهم السلام) در عراق و سوریه دفاع کردند و در این راه به شهادت رسیدند.
امتیاز دوم این شهدای شما این است که اینها رفتند با دشمنی مبارزه کردند که اگر اینها مبارزه نمی کردند دشمن می آمد داخل کشور ... اگر جلویش گرفته نمیشد ما باید در کرمانشاه و همدان و بقیه ی استانها با اینها می جنگیدیم. و جلوی اینها را می گرفتیم. در واقع این شهدای عزیز ما جان خودشان را در راه دفاع از کشور، ملت، دین، انقلاب اسلامی فدا کردند. امتیاز سوم هم این است که اینها در غربت به شهادت رسیدند. این هم یک امتیاز بزرگی است. این هم پیش خدای متعال فراموش نمی شود.
در بخشی از کتاب «مقام محمود» روایت دختر عمومی شهید را می خوانید: عید فطر سال 95 بود. همگی با جمع فامیل باغ پدریمان جمع شده بودیم. محمود مشغول بازی با بچه ها بود. با محمد هادی هم بازی می کرد. محمد هادی زمانی که با پدر بازی می کرد، بسیار خوشحال بود و از ته دل می خندید. من به محمود گفتم: محمود جان! تو رو به خدا اینقدر با بچه بازی نکن و بچه را به خود وابسته نکن. چون وقتی به ماموریت می روی، محمد هادی اذیت می شود و مادرش را اذیت می کند. سخت تر از آن هم این که همیشه می گویی شهید می شوی! اگر شهید شوی این بچه چطور زندگی را بگذراند؟
محمود در جواب گفت: من حتی بعد از شهادت هم سراغ محمد هادی می آیم و با او بازی می کنم.
بعد از شهادتش این قضیه را برای همسرش تعریف کردم و گفتم: خیلی دلم می خواهد بدانم الان محمود سراغ محمدهادی می آید یا نه؟
همسر محمود گفت: اتفاقا" چند باری متوجه شدم که محمدهادی در خواب با کسی بازی گند و می خندد! انگار کسی او را قلقلک می دهد.
گفتنی است که در ابتدای این کتاب از مساعدت قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء (ص) برای تهیه این کتاب قدردانی شده است.
انتهای پیام /