رونمایی از «یادگار»؛ داستان زندگی مجاهد ۱۰۰ ساله انقلاب
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، آیین رونمایی از کتاب «یادگار» با سخنرانی حجت الاسلام جوشقانی (مدیر موسسه سیره شهدا) و با حضور خانوادههای معظم شهدا و جانبازان، اهالی رسانه، فعالان فرهنگی و مقامات لشگری و کشوری در حسینیه فاطمة الزهرا تهران برگزار شد.
در این مراسم ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدا توسط حجت الاسلام جوشقانی و بیان خاطراتی از دورن 8سال دفاع مقدس و حماسه سازی رزمندگان اسلام به بیان خاطراتی از شهدای یادگاری توسط خواهر شهیدان یادگاری پرداخته شد. در ادامه حاضرین از نوای گرم مداح اهل بیت(ع)؛ حاج محسن طاهری بهرهمند شدند و در پایان هم با حضور میهمانان و خانواده های معظم شهدا از کتاب «یادگار» رونمایی شد.
کتاب یادگار؛ روایت داستانی و جذاب از خاطرات و سیره شهدای یادگاری است که به قلم نویسنده جوان و انقلابی آقای مرتضی احمر به رشته تحریر در آمده است. قصههای این کتاب از تاریخچه خنداب شروع میشود و به خاندان یادگاری میرسد راوی سالها مجاهدت و علم و دانشآموزی و کارهای خیر از خاندان یادگاری را برای شخصیت اول داستان یعنی علیرضا تعریف میکند. قصههای تلخ و شیرین از گذشته که آمیخته از حوادث مهم تاریخ معاصر ایران از جمله ماجرای کشف حجاب، سفر رضاخان به همدان، قیام میرزاکوچک خان، حوادث انقلاب قبل از پیروزی و اثر آن در این منطقه، حوادث بعد از انقلاب همچون قیام خلق مسلمان و...
حاج ملا محمود یادگاری بزرگ این خاندان که قریب 100 سال سن دارد، شخصیت استثنایی است که شاید بتوان گوشه از شخصیت او را از لابه لای خطوط یادگار بشانسیم. او شخصیت است که با وجود بذل مال و جان و فرزند در راه اعتلای اسلام و انقلاب هنوز هم که هنوز خود را بدهکار انقلاب میداند و دعای اول و آخرش به جان مقام معظمرهبری است. کوچکترین شهید شهرستان خنداب پسر نوجوان او علی یادگاری است که مرتضی احمر به معرفی او و شش تن از دیگر شهیدان خاندان یادگاری در این کتاب پرداخته است. نویسنده نفر پنجم، از ارتشی قهرمان و مخلص اکبرآقا یادگاری میگوید. از حسین یادگاری برای خوانندگان قصهها حکایت میکند. از مسعود یادگاری میگوید که روزی با نذر و نیاز به امامزاده مسعود خنداب به این دنیا قدم گذاشته است و روزی دیگر هم در شلمچه و در سه راهی شهادت آسمانی شده است. خواندن قصههای دو قلوهای شهید مجید و سعید یادگاری قطعاً برای خواننده جالب است همانطور که برای علیرضای داستان ما جالب بوده و بالاخره احمر با معرفی اسدالله یادگاری حصار و علی یادگاری پرونده این کتاب را میبندد.
یادگار کتابی متفاوت با زبانی داستانی لابه لای سطور خود درس زندگی میدهد. روش انقلابی زیستن، سالم زیستن و اتحاد را میگوید. یادگار می خواهد بگوید در این دنیای مدرن که همسایه از همسایه خبر ندارد هنوز یک خاندان است که مثل دوران قدیم به فکر همدیگر هستند و دستگیری فامیل از خویشاوند خود هنوز به افسانه ها سپرده نشده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:«پسرم! خاندان یادگاری مثل خیلی از خاندانها و خانوادههای دیگر در همین کشور و شهر زندگی میکنند؛ ولی یک رازی در زندگی و منش خود دارند، آنهم زندگی دینی است که انتخاب کردهاند. پسرم! لقمۀ حلال خیلی در نحوۀ زندگی تأثیر دارد. وقتی حضرت علیاکبر (ع) از پدرش پرسید: «پدرجان! چرا اینها جلوی شما شمشیر کشیدهاند و حرف حق را نمیفهمند؟ » حضرت فرمود: «شکمهای اینها با لقمۀ حرام پر شده. » یعنی اثر لقمۀ حرام به آنجا میکشد که شخص حرف حق را نمیشنود و جلوی امام زمانش میایستد. پس عزیزم! وقتی وقف در این خاندان رواج دارد و بهراحتی اموال خود را در راه رضای خدا وقف میکنند، طبیعی است که فرزندان و نوادگانشان، افرادی مؤمن و معتقد و انقلابی باشند و اهل جبهه و جنگ شوند.»
انتشارات شهید کاظمی کتاب «یادگار؛ روایت داستانی از خاندان یادگاری» را در قطع رقعی و 192 صفحه به قلم مرتضی احمر روانه بازار نشر کرده است.