فرماندهای که همه دغدغهاش خودکفایی بود/ لباس دوختن شهید ستاری برای همسرش
به گزارش نوید شاهد به نقل از خبرگزاری فارس، در ایامی که اکران فیلم سینمایی «منصور» با نگاهی به زندگی شهید سرلشکر «منصور ستاری» را شاهد هستیم، خوب است که به توجه این شهید به خودکفایی اشاره کنیم. شهید ستاری همیشه حرفش این بود که باید برویم جلو. خیلی جا داریم و باید پیشرفت کنیم. او همه را تشویق میکرد و اعتقاد داشت خیلی از کارها را باید خودمان انجام دهیم و خودکفا باشیم. شهید ستاری حتی معتقد بود که سلاحی که به دستمان میگیریم، باید برای خودمان باشد نه اینکه سلاح از دیگر کشورها بگیریم و بخواهیم برای مردم کشورمان امنیت ایجاد کنیم.
چین و کرهای در کارنبود، فقط منصور بود و متخصصان خودمان
دیدگاه خودکفایی شهید ستاری در دوران جنگ تحمیلی مشهود بود. چرا که سال ۱۳۶۴ را میتوان اوج جنگ سیاسی و نظامی رژیم بعث عراق علیه ایران دانست. نیروی هوایی رژیم بعث، جان گرفته بود و فرانسویها به آنها هواپیماهای پیشرفته سوپر اتاندارد و میراژ فرستاده و روسیه هم سوخو ۲۴ به آنها داده بود.
بمبارانهای سراسری عراق علیه ایران آثار مخربی را در پی داشت. آنها با هواپیماهایشان مناطق عملیاتی، شهرها و مراکز صنعتی و اقتصادی را بمباران میکردند و نظامیان و غیرنظامیان زیادی در کشور به شهادت میرسیدند؛ بر همین اساس کشور نیاز داشت که با سیستم پدافندی قوی جلوی هواپیماهای دشمن بایستد.
منصور بود و متخصصانش
در اینجا بود که شهید منصور ستاری تمام تجربیات تخصص و فن مدیریتی را به کار گرفت و کاری کرد کارستان. بالاخره با مدیریت شهید ستاری سیستم پدافندی ایران توانست خودش را پیدا کند و سایتهای موشکی هاگ را مستقر کنند.
او با همراهی گروهی از متخصصان داخلی توانستند جنگافزارهای پدافندی را طراحی و نصب کنند تا شرایط مناسب عملیاتی ایجاد شود. آنها موشکهای رهگیری و شناسایی هواپیما را فعال کردند و توانستند جلوی هواپیماهای بعثیها سینه سپر کرده و اجازه ندهند در مرزهای هوایی کشورمان جولان بدهند.
بیشتر بخوانید: اکران فیلم سینمایی «منصور» در زادگاه شهید ستاری
منصور ستاری در حرم رضوی
این عملیات شهید ستاری و متخصصان ایرانی کار را به جایی رساند که رادیوهای خارجی گفتند: ایرانیها رفتهاند و از چین و کره نیروی متخصص آوردهاند. چین و کرهای در کار نبود. ستاری بود و نیروهای متخصص خودمان. رسانههای خارجی حرفشان این بود که ایرانیها موشک ندارند پس چطور میتوانند این همه هواپیما بزنند؟
آنها باورشان نمیشد که نیروهای داخلی بتوانند یک دیوار پدافندی عظیم دور مرزهای هوایی کشور بکشند؛ از منطقه عملیاتی فاو تا آبادان و خرمشهر و اهواز. باورش سخت است اما آنها سیستم و سایتهای موشکی هاگ را طوری طراحی کرده بودند که موقع بمباران گیر نمیافتادند. آنها با یک طراحی دقیق و تمرین شبانهروزی کار را به جایی رسانده بودند که حتی در شرایط بارندگی و باتلاقی، ظرف چند ساعت سایت هاگ را عقب وانت نیسان جابجا میکردند.
عشق به دانستن در او موج میزد
شهید ستاری یک فوق تخصص راداری و شناخته شده در آسیا بود. زمانی که او به شهادت رسید، فرمانده نیروی هوایی پاکستان در تلگرام تسلیتش نوشت: «ضایعه شهادت سرلشکر ستاری را به ایران، خاورمیانه و آسیا تسلیت میگویم.»
فرماندهی در چادر
شهید ستاری فرماندهای متواضع و بدون تکبر در میان همرزمانش بود. به خاطر همین روحیاتی که داشت، خیلی از نیروهایش شیفته او میشدند. با اینکه فرمانده بود و در شرایط جنگی جنوب کشور میتوانست در اهواز منزل بگیرد و جایی مستقر شود، اما در منطقه کنار نیروهایش به چادر میرفت و در همانجا میخورد و میخوابید و کار میکرد.
شهید ستاری همیشه در میدان بود و حتی به دلیل حضور در عملیاتهای مختلف شیمیایی شده بود. او در جریان عملیات خیبر شیمیایی شد و ناراحتیهای مختلفی پیدا کرد و حس بویاییاش را از دست داد. با اینکه از این شرایط زجر میکشید اما به روی خودش نمیآورد و پیش کسی شکایت نمیکرد.
لباس دوختن شهید ستاری برای همسرش
در قضیه ازدواج منصور ستاری با دخترداییاش حمیده پیاهور هم این اعتقاد به خودکفایی این زوج جوان دیده میشود. چرا که آقا منصور دانشجو بود و حمیده خانم معلم. آنها بدون کمک گرفتن از خانوادههایشان زندگی مشترک سادهای را شروع کردند و توانستند در یک چاردیواری، بهشت دونفرهای از بیریایی و سادگی درست کنند.
در دوران جنگ و حتی بعد از آن، این فرمانده نیروی هوایی بیشتر وقتها مأموریت بود. اما زمانی که کنار خانواده قرار میگرفت، از کمک کردن دریغ نمیکرد. او حتی در کارهای هنری مانند کوبلندوزی به همسرش کمک میکرد. حتی یکبار همسر شهید ستاری پارچهای میخرد تا برای خودش لباس مجلسی بدوزد، اما به دلیل بیماری پدرش نمیتواند این کار را انجام بدهد و کار دوخت و دوزش نیمهکاره میماند.
چند وقت بعد خانواده شهید ستاری برای مراسم عروسی یکی از اقوام دعوت میشوند، اما همسر شهید ستاری به دلیل اینکه نتوانسته بود لباسش را آماده کند، راضی به رفتن نمیشود. وقتی منصور جویای علت میشود، همسرش از آماده نبودن لباس مناسب برای مراسم خبر میدهد. شهید ستاری میخندد و به همسرش میگوید حالا برو کمد را نگاه کن، شاید لباست آماده باشد! وقتی همسر شهید در کمد را باز میکند، میبیند که شهید ستاری لباسش را دوخته است. همسرش از اینکه شهید ستاری لباس زنانه به آن زیبایی را دوخته غافلگیر میشود.
انتهای پیام/