آوای «دشت هویج» شنیدنی شد
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، کتاب «دشت هویج» نوشته حسین شیردل است که در خلال بازگویی خاطرات شخصیت اول کتاب، به موضوع آسیبهای جنگ تحمیلی میپردازد. داستان این کتاب در فضایی انتزاعی و نمادین با نام «دشت هویج» دنبال میشود.
حیدر، شخصیت اصلی داستان که از بازماندگان جنگ تحمیلی است، باغی در نزدیکی نقاط مرزی برای خود و خانوادهاش احداث میکند. او در این باغ «هویج» میکارد اما باغ هویج او آلوده به مینهایی است که از زمان جنگ به جا مانده. این مساله باعث میشود که او در همان ابتدای داستان همسرش «نبات» را از دست بدهد و با دخترش «غنچه» تنها بماند.
داستان با مرور واگویههای درونی حیدر و مرور وقایع جنگ تحمیلی ادامه مییابد. نویسنده کوشیده است ماجرای عاشقانه حیدر و نبات را نیز به موازات داستان اصلی کتاب به پیش ببرد. در صفحه 67 کتاب میخوانیم: «من پشت به دژ روی خاکریز لم داده بودم. پلاکم را از گردنم درآوردم. هنوز پلاکهایمان زنجیر ندارند. به جای زنجیر سیم تلفن بستهایم به گردن. سیم هم گردن را اذیت میکند. سوزش میآورد. سیم را مچاله کردم و با پلاک فرو کردم توی جیب اورکتم.»
در صفحه 76 کتاب (فصل سیزدهم) نیز آمده است: «بوی خون مرا به خودم بر میگرداند. بخشی از درون مرا خون گرفته. خون قسمتی از همهی گذشتهی من است. گذشتهام طرز خون دارد. آلوده به لختههاست. گویی زندگی من سیاهرگی است در عبور خون دلهایی که خوردهایم.
شش سال از ورود ما به منزل بزرگ و سنتی خان عمو گذشته بود. شش سال بود که من و رقیه در یک اتاق کوچک فقط درس خواندیم. سر وقت رفتیم مدرسه و برگشتیم به اتاقمان. تمام این شش سال دائم حرفهای بیبی در گوشم زمزمه میشد: «خان عمو حرمت داره و ...» اما نه به نظر من این نبود. بی بی از خانعمو بتی ساخته بود برای ما، وگرنه خانعمو ذلیل زنش بود...»
پایگاه جامع کتاب گویا ایران صدا کتاب «دشت هویج» را در قالب هفت فصل و 266 دقیقه ارائه کرده است. روایت این اثر بر عهده «مظفر سلیمی» بوده و تهیهکنندگی آن بر عهده «مجید میرزایی» بوده است.
فصل 1 :