شهادت جان کندن نیست، دل کندن است
نوید شاهد: شهید «محمد مسرور» در یکم فروردینماه سال 1366 در کازرون دیده به جهان گشود.وی دوران تحصیلات را تا مقطع دیپلم در کازرون گذراند و پس از آن در سال 1385 به خدمت سربازی اعزام شد. پس از اتمام سربازی جهت کار به حوزه علمیه کازرون رفت و در کتابخانه حوزه مشغول به کار شد و پس از دو سال حضور در حوزه به طلبگی علاقمند شد و تا پایه 7 حوزه تحصیل کرد. محمد در تاریخ 6 شهریور 1394 در کنار قبور شهدای گمنام کازرون زندگی مشترک خود را آغاز کرد و تنها 6 ماه پس از شروع زندگی مشترک به شهادت رسید. شهید مسرور در شانزدهم بهمن 94 در منطقه رتیان در حالی که ذکر یا حسین(ع) برلب داشت شربت شهادت نوشید.
نام: محمد
نامخانوادگی: مسرور
تاریخ تولد: یکم فروردینماه 1366
محل تولد: کازرون
تاریخ شهادت: شانزدهم بهمنماه 1394
به نام خدایی که اول آن را اولی نیست و آخر آن (را) آخری نیست. خدایی که دل را آفرید تا بوسیله آن، او را بخواهیم.
آری!
شاهراه وصول به خدا دل است. پس باید کوشید که دل را پاک کرد و گرد و غبار تعلقات را از دل شست. دلی که در آن تعلقات باشد به خدا وصل نمیشود.
الهی! دل من جای جای آن (را) گرد و غبار تعلقات گرفته است. خدایا شکرت که ما را در باب جهاد وارد کردی تا گرد و غبار تعلقات را از دل ما بزدایی. خدایا چه آرام بخش (است) از خلق بریدن و به تو پیوستن. الهی «حب لی کمال انقطاع الیک و انر ابصارنا بضیاء نورک»
خدایا عمری است سرگردان در وادی نفس حیران بودم. تو بودی که دست مرا گرفتهای و به وادی خودت رهنمود کردی. خدایا اینک گذشتهی خود را مینگرم جز سیاهی در خود نمیبینم. آری سیاهی گناه که دفتر عمر من را سیاه کرده است ولی امیدوارم به عفو و بخشش تو که نامه اعمال مرا قلم عفو بکشی و مرا به جوار قرب خود داخل کنی که جای امنی غیر از جوار قرب تو نیست. «الا بذکر الله تطمئن القلوب»
به نام خداوند وصیت خود را شروع می کنم:
حقیقتا من خود را کوچکتر از آن میدانم که وصیت اخلاقی کنم چون خودم سراپا عیب و نقص هستم و از این امور صرف نظر میکنم. ائمه اطهار و قرآن به اندازه کافی نکات اخلاقی را تذکر دادهاند.
و اما از برادران و هر کسی از من بدی و آزاری دیده است(میخواهم) به بزرگواری خودش مرا ببخشد. انشاءالله خداوند هم از همه تقصیر ما بگذرد.
ای برادران و آشنایان
بدانید برای هر کسی کربلایی وجود دارد. تا ما را با کربلا نیازمودند از این دنیا نمی برند. پس برادران ببینیم کجای تاریخ زندگی می کنیم.
دنیا را می نگرم، هیچ چیز جذابی، جز خداوند و نماز و قرآن و اهل بیت نمیبینم.
برادران! همیشه به یاد شهدا باشید که صراط مستقیم صراط شهداست و بس. هرکس طالب وصول الی الله است باید بداند که تنها راه آن راه شهداست. آری سیدالشهداء اسوهی ایثار و شهادت این را به ما فهماند است که راه اصلی وصول الی الله شهادت است.
و در آخر توصیهای به برادران طلبه: این است که در کنار علوم رسمی و عقلی در پی علوم قلبی و معرفتی هم باشند که بوسیله عبادت و اعمال نیک حاصل میشود. و الحق علوم الهی که فقط خاصه بندگان خاص خداست بوسیله اعمال صالحه به وجود میآید. نه در کتاب ها.
علم الهی را با ایثار و گذشت و اعمال صالحه(می توان) کسب کرد. این جاست که خداوند معلم انسان میشود.
پس ای برادران طلبه سعی کنید روحیه جهادی خود را نگه دارید که اگر غیر این باشد این کتابها حجاب اکبری میشود و تو را از جهاد فی سبیل الله باز می دارد و شیطان زمزمههایی چون مداد العلماء افضل من دماء الشهدا در گوش تو زمزمه میکند و تو را از جهاد باز میدارد. عجب علم حصولی افضل از علم حضوری میشود.
پس برادران! بدانید که باب جهاد باب اولیاء خاص خداست. و بدانید که بالاتر از هر نیکی؛ نیکی وجود دارد تا این که شخص شهید شود، دیگر بالاتر از (آن) نیکی وجود ندارد.
شهادت خط پایان عاشقی است. شهادت آخرین مقام قرب است که احرار را فقط بدان راه می دهند و لا غیر.
اینک بدان که عرفان حقیقی؛ عرفان سیدالشهداست. عرفان امام علی (علیه السلام) است که در جهاد و جبههها نمایان است و آخرین مرحله عرفان را سیدالشهداء با خون خود اثبات کرده است پس گول عرفان های کذایی را نخورید که عرفان های بدون زحمت و تن پروری است.
عرفان حقیقی عرفان حسین(علیه السلام) است و بس. عرفان امام خمینی و یاران آن است.
و در آخرین فراز خود نجوایی با امام زمان، وصیت خود را تمام میکنم: ای صاحب ما! ای سبب (اتصال)ارض و السماء! ای پسر زهرای اطهر(سلام الله علیها)!
ما در این وادی، پی ظهور و زمینه ساز ظهور تو آمدهایم تا ظهورت را آماده کرده و زمین را به یاریت پر از عدل و داد کنیم.
یا مهدی (ع)! تو حسین زمان مایی. آیا در این کربلا ما را هم مطلبی؟
لبیک یا مهدی
«شهادت جان کندن نیست دل کندن است»